مردم فراه با آن که بخصوص در اضافهتر از چهار دهه گذشته تحت فشار چند لایه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... قرار داشته و همانند باشندگان سایر ولایات هرگز طعم آزادی، رفاه و بهروزی را تجربه نکردهاند اما از دو سال بدین سو تحت تسلط جانیان طالب، این مصایب مضاعف گردیده و اهالی تنگدست و محروم این ولایت که عمدتا کارگر روزمرد و یا کشاورز اند، درگیر سه فشار (روانی، اقتصادی، خشکسالی) همچو سه بلای مدهشی دیگر نیز گردیدهاند. البته از رشوه و فساد گسترده تا مالیههای سرسامآور و زورگوییهای قومندانان و مقامات طالب، این گوشهای از ترسیم روزگاری است که مردم ستمکش فراه آن را تجربه میکنند.
اگر به طور اجمالی به این سه بلای تباهکن طالبی و طبیعی که هستی باشندگان فراه را برباد داده بپردازیم، چنین خواهد بود:
فشار روحی و روانی
بعد از به قدرت رسانیدن طالبان جانی توسط ارباب بزرگ شان امریکا، مردم نگونبخت این ولایت نیز مانند ساکنان سایر نقاط افغانستان بنا بر شرایط ضیق اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، به انواع فشارهای روحی و روانی گرفتار شده که به چند مورد بطور نمونه اشاره مینماییم:
• سلب آزادیهای مدنی، عقیدتی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی وغیره بخصوص برای زنان و تحمیل ریش و بروت و موی دراز و یا لونگی و کلاه پوشیدن برای مردان. علاوتا استادان پوهنتون، معلمین مکاتب و سایر مامورین دولتی موظف به پوشیدن واسکت و تنبانهای پاچه بلند اند. با این مقررات مسخره واقعا که از سر و وضع ظاهر همگی هم آشفتگی و دلمردگی میبارد.
• نماز اجباری پنج وقت در مساجد.
• تعیین لایحه کاری برای دهها نهاد اجتماعی، فرهنگی، ورزشی منجمله سلمانیها که حق ندارند به ریش، بروت و نظافت مشتری کاری داشته باشند. فقط سلمانی میتواند موی سر و زیر بغل مشتری را بگیرند، درغیر آن سلمانی بختبرگشته با توهین، تحقیر و یا شکنجه و زندان مواجه خواهد شد. طوری که چند سلمانی مظلومی که در ناحیه سوم و چهارم موقعیت دارند این همه عذابها را تجربه کرده اما بدلیل حذر از فشار یا تهدید بیشتر، از ذکر نامهای خویش و افشای قضیه اباء ورزیدهاند.
• الغای وظایف استادان دارالمعلمین، مامورین ریاست معارف و سایر مامورین سابقه. این افراد در برزخ کامل قرار داشته و نه برای شان معاشی وجود دارد و نه از بست مامورین دولتی منفک گردیدهاند. این افراد بیسرنوشت و سرگردان، نمیدانند که چه آینده در انتظار آنان است.
• مسدود بودن مکاتب، پوهنتونها و تحصیلات عالی برای دختران، تعطیل شدن آرایشگاههای و خیاطیهای زنانه، مسدود شدن تفریحگاهها، کلپهای ورزشی برای زنان، ممنوع قرار دادن موسیقی حتی در مراسم عروسی و شادی و سایر همچو اقدامات عصر حجری، عامل دیگریست که مشکل روانی کتلهی بزرگ از جامعه را تشدید نموده است .
مثل هر گوشه و کنار در فراه نیز هر روز با دختران جوانی که از تحصیل بازماندهاند مواجه میگردیم که اولین سوال شان اینست که کی دروازههای مکاتب و پوهنتونها بروی ما باز میگردد و کی گلیم این طاعون برچیده خواهد شد. دختران نوجوان بسیاری به افسردگی شدید گرفتار شده و به دواهای مختلف رو آوردهاند. محصلان دختری که در آخرین روزهای فراغت خویش از رشتههای مثل طب و کامپیوتر قرار داشتند و فعلا در کنج خانه زندانی اند. دختران نوجوانی مخصوصا در قرا و قصبات به دلیل بیسرنوشتی یا فشارهای اقتصادی با ازدواجهای زیرسن و اجباری مواجه گردیدهاند. دیگر زنان قربانی خشونتهای خانوادگی حتی مرجعی برای شکایت و دادرسی ندارند ولو با مرگ دست و پنچه نرم کنند.
• عوامل عدیده و نفسگیر دیگر و روزافزونی در دو سال مرد و زن و پیر و جوان را سرگردان و پریشان ساخته و با حالت زار و ژولیده دیده میشوند که در راه و نیمهراه با خود گپ میزنند و زیر لب زمزمه میکنند که ما چی گناهی کردهایم که سزاوار این همه مصیبت و جزا شدهایم؟!!
فشار اقتصادی و بیکاری
در فراه نرخ بیکاری بسیار بالاست که تاثیر مستقیم بر اوضاع اقتصادی و امنیتی دارد. نبود کار و فقر جانکاه باعث این چند مسئله حاد گردیده است:
فقر و بیکاری تعداد زیادی را به زبالهگردی کشانیده است.
• ازدیاد روزافزون گداها که دربرگیرنده زنان و مردان جوان و کهنسال، کودکان دختر و پسر میباشد و میتوان گفت روزانه دهها فرد به دروازههای مردم تکتک کرده دست به تگدی دراز میکنند. آنان نان خشک، البسه و سایر ضروریات را مطالبه مینمایند و یا دهها تن به دروازههای مساجد صف کشیده و از بیچیزی و درماندگی ضجه و ناله سر میدهند. کسی اگر بخواهد کمکی ناچیز هم بدهد نمیداند اولتر به دست کی بدهد، عاقبت این همه انسان محتاج، مقهور و مجبور به کجا خواهند کشید جز اعتیاد و جرایم.
• عده زیادی از نوجوانان تا مردان و زنان مسن در کوچه و پسکوچههای شهر به جمعاوری زباله، پلاستیک و ضایعات مشغول اند تا بتوانند از این طریق لقمه نانی به چنگ آورند. شاهد بودهایم که بخاطر جمعاوری زبالهها و ضایعات بین افراد چنان دعوا و نزاع صورت -گرفته که حتی منجر به مجروح شدن شان گشته است.
اعتیاد به مواد مخدر از مشکلات جدی فراه است. موجودیت یک معتاد در هر خانوادهای شیرازه زندگی آنان را ازهم پاشیده و بخصوص زنان را با مشکلات وصفناپذیر چندجانبه مواجه میسازد گذشته از اینکه تعداد معتادان زن نیز روبه ازدیاد است.
• بیکاری و غربت باعث رونق گرفتن اعتیاد مجدد نیز گردیده است. گرچه در اوایل قدرت گرفتن طالبان، تعداد زیادی از معتادان از شهر گرد آورده شدند اما فعلاً در هر پسکوچه و خرابههای شهر معتادان حضور داشته و تعداد شان رو به افزایش میباشد. طالبان که کله و برنامه و تعهدی برای کار زیربنایی ندارند، به نمایشات ظاهری جهت فریب مردم روی آوردهاند که هیچگونه موثریتی نداشته حال خود شان هم از ادامه همان کارهای ظاهری ناتوان اند.
• پیامد دیگر فقر و بیکاری، فرار مردم به ایران است. با وجودی که شرایط ایران هم برای افغانها دلخواه نیست باز هم رفتن به ایران روزنهای برای ادامه حیات شمرده شده و هر کی تلاش دارد تا زودتر این محیط دلگیر و غمآلود و بیروزگاری را ترک نماید. طوری که پس از باز شدن ریاست پاسپورت روزانه صدها مرد، زن و طفل به دروازههای ریاست پاسپورت شتافته و بخاطر بدست آوردن پاسپورت سرگردان اند تا مدارک خروج از کشور را حاصل نمایند. در این روزها تنها کار ریاست پاسپورت، د افغانستان بانک که پول تادیه آن پرداخت میگردد و نیز دکاکین و عریضهنویسانی که اطراف این ریاست خدمات کامپیوتری انجام میدهند، رونق خوب دارد.
• طبعا که فقر و بیکاری تاثیر مستقیم منفی بر وضع امنیتی داشته است. طالبان که به تامین امنیت در سراسر کشور مباهات میکنند و آن را دستاورد بزرگ میشمارند، در فراه هرگز نمیتوانند این ادعا را داشته باشند. این روزها شاهد سرقت موترسیکل و موتر از داخل خانهها و قتل افراد در روز روشن میباشیم. بطور نمونه سرقت موترسیکل حاجی محمد داود در ناحیه چهار از خانهاش، دزدی موترسیکل از دهن مسجد وقت نماز در ناحیه سوم، دزدیدن موتر مازدای نثار احمد ولد شیر احمد و به قتل رسانیدن خودش در دلارام و همچو حوادث.
خلاصه در حالی که تنگدستی و گرسنگی جامعه را به قهقرا برده و روزتا روز به کام تباهی میکشاند، ولی حکام طالبی به مدرسهسازی و طالبانیزه کردن افکار کودکان و نوجوانان پولهای هنگفتی را صرف میکنند. قرار معلومات در این اواخر اعمار بزرگترین مدرسه دخترانه در سطح افغانستان به مبلغ دو میلیون افغانی در ولسوالی پشترود قریه گجگین زادگاه والی کابل روی دست است.
فشار خشکسالی در ولایتی زراعتی
• گرچه یکی دو سال قبل هم عین مشکل وجود داشت طوری که سال پار آب در عمق ۳۶ متری رسیده بود، این کمبود آب از یک طرف باعث کاهش غلهجات، میوه، ترکاری و در مجموع تولیدات زراعتی گردید، از طرف دیگر موجب خشک شدن اشجار، گلخانهها، کاریزها، مراتع و چراهگاهای وسیع این سرزمین گردیده بود که نه تنها فراوردهها زراعتی سیر نزولی پیمود و اهالی این خطه، ضربه جدی مالی دید، بلکه مواشی بخصوص مواشی کوچیها که زندگی شان به آن گره خورده، تلف شده و یا قیمت و ارزش آن خیلی نزول کرد و دارندگان مواشی خیلی زیانمند شدند. بدبختانه امسال نرخ فاجعه نسبت به سال گذشته عمیقتر و دردناکتر است. یعنی این که فعلاً آب در مرکز شهر از عمق ۳۶ متر به ۴۸ متر رسیده، یعنی در هر ماه یک متر پایینتر خزیده است .
جمعاوری آهنپاره و کاغذ از جادهها و زبالهها تنها راه درآمد برای تعدادی گشته است. هم و غم طالبان فقط کشیدن پول از جیب مردم است و بس.
• در ولسوالیهای جوین، خاکسفید و بعضی نقاط دیگر ولایت فراه در عمق ۱۵۰ متر هم کسی نتوانسته آب بدست آورد. اگر خشکسالی و کمبود بارندگی بدین منوال پیش برود، حاصلات کاهش خواهد داشت و حتی شاید مردم مجبور به کوچیدن از مناطق معینی گردند.
اداره برحال طالبان هم در رابطه به این معضل و مشکل عظیم، برنامه مشخص و کاری نداشته و فقط به خواندن نماز باران اکتفا کرده که آنهم تا حال مورد قبول پروردگار قرار نگرفته و قطره بارانی هم نباریده است!!
• آب نل شهری در هر دو روز برای یکونیم الی دو ساعت با فشار بسیار کم جریان پیدا میکند و شاید چند فامیل مرفه امکانات ذخیره آب کافی در این وقت ناچیز برای دو روز را داشته باشند. همین امکان ناچیز هم فقط در ۵ ناحیه شهر فراه وجود دارد در حالی که در سه ناحیه متباقی شهر اصلاً از آب شهری خبری نیست .
• پروژه بند بخشآباد که سالهاست دهل اعمار آن نواخته میشود نیز سرابی بیش نیست و طالبان مثل دولت فاسد غنی درین مورد به چشم مردم فراه خاک میپاشند. چند ماه قبل ملا برادر به فراه آمد و آتشین صحبت نمود که بهزودی بند بخشآباد اعمار و مورد بهرهبرداری قرار گرفته و به مشکل آب و برق مردم فراه نقطه آخری مانده خواهد شد، ولی وعدهها و سخنان ملا برادر هم مثل وعدههای غنی ریاکارانه بود و قرار معلومات کار جدی برای اعمار و بهرهبرداری این بند صورت نگرفته و علت آن را نبود بودجه ادعا کردهاند. در حالی که بودجه زیادی هزینه مدرسهسازی، خرید عرادهجات مدل بالا به ارزش کم و بیش بیست هزار دالر، جایدادهای متعدد در داخل و حومه شهر، و سایر زراندوزیهای مقامات طالب مشهود است. برای این همه مصارف، بودجه وجود دارد ولی برای فعالیتهای بنیادی و زیربنایی که حیات مردم به آن گره خورده است بودجهای در دسترس نیست !
با دیدن شوربختی مردم فراه که عمدتا متشکل از قوم پشتون اند، روشنفکران قومپرستی که مدعی اند طالبان تنها در حق ملیتهای غیرپشتون ما بربریت روا میدارند فراموش میکنند که ساکنان ولایات پشتوننشین نیز با همان سیهروزی و تلخکامی دست و پنجه نرم میکنند.
درد و آلام تودههای بجانرسیدهی ما را پایانی نیست اگر توفان خشم شان خاینان و دزدان بنیادگرای طالبی و جهادی را ریشهکن نکند؛ اگر نقش مهلک مشاطهگران و حامیان این خاینان مدافعان امریکا را فراموش کنند و اگر تعصب و نفاق مذهبی و ملیتی را بخود راه دهند.
هیچ راه رهایی و سعادت ستمدیدگان تمامی ملیتها و اقشار دربند افغانستان نیست جز خیزش یکپارچه و یکصدا!
کمبود آب آشامیدنی و آب برای زراعت سیل وسیعی از دهقانان فراه را به ترک این ولایت وادار میسازد، وعدههای طالبان برای حل این مشکلات بیشتر فریب و تبلیغ است و بس.