در دوران حاکمیت ظاهرشاه همزمان با صدارت شاه محمود خان، جمشید خان پسر افسقال فیضالله معاون مطبوعات خانآباد ولایت کندز مقرر و به معاون جمشید مشهور گردید. همان سالها در شمال و شمالشرق کشور شورشهای بنام «قیام لقی» آغاز گردید. شاه محمود خان شخصا بخاطر سرکوب لقی در خانآباد قرارگاه ساخته و صدها نفر را به جرم همکاری با لقی به دم توپ بست و صدها تن دیگر را اسیر گرفته و پای پیاده از طریق کوتل خاواک پنجشیر به کابل فرستاد که بیشتر آنان در مسیر راه جان دادند. به قول میر غلام محمد غبار معاون جمشید در جریان سرکوب این قیام بیشمار زنان و دختران جوان مردم را که خانوادههای شان متهم به همکاری با «شورشیان» گردیده بودند، محبوس کرده و مورد تجاوز جنسی قرار داد.
از همان زمان به بعد جمشید خان سرسپردگی خود را به خاندان شاهی نشان داد و به یکی از سگان پاچهگیر شان در چاهآب تبدیل شد. در منطقه زور ولسوال و والی به جمشید خان نمیرسید، این خان ظالم هر چه دلش میخواست در حق مردم چاهآب انجام میداد.
حالا هم با گذشت چندین دهه ظلم و ستم خانواده جمشید در چاهآب ادامه داشته و تخم حرام او از حاکمان بلامنازع این منطقه به شمار میروند.
بشیر قانت برادرزاده جمشید خان، پسر وکیل عبدالله، در زمان جنگ مقاومت ضد روسی سرگروپ شاه حبیبالله مشهور به انجنیر بشیر و بعدا قوماندان و مسوول حزب اسلامی در ولسوالی چاهآب گردید. بعد از کشته شدن ۲۳ قوماندان جمعیتی در ولایت تخار بدست سید جمال از قوماندانان حزب اسلامی، احمدشاه مسعود با تمسک به این واقعه گلیم حزب را در تخار جمع کرد. در این میان بشیر قانت از انجنیر بشیر رو گردانید و به شورای نظار پیوست که بعدا انجنیر بشیر با گروپش توسط افراد مسعود از بین رفتند. بشیر قانت با تقلید از مسعود خود را آمر بشیر میخواند و بالای مردم حکومت میکند. این خانزاده جانی در طول حاکمیتش دمار از روزگار مردم کشیده و تمام زمینهای مرغوب، گوسفند و گاو آنان را غصب کرده است. وی مالخانههای مخصوصی برای نگهداری گلههای اسب، رمههای گوسفند و گاو در چاه آب دارد. او سه بندرگاه قاچاق هرویین را در مرز تاجکستان در اختیار داشته که از هر پاکت هرویین صد دالر آمریکایی محصول میگیرد و از این طریق طی سالیان متمادی میلیونها دالر بدست آورده است. قرار گفته این مافیای جهادی هشت ملیارد دالر در بانکهای دوبی ذخیره دارد.
در زمان حکومت کرزی فقط یکبار به مدت کوتاهی والی سرپل شد، باقی مدت را با سرگروپهای شغال خود در چاهآب حاکمیت داشت. مردم این ولسوالی چندین بار علیه وی و ستمپیشگانش دست به اعتراض زدند که در نتیجه بشیر از چاهآب به کابل متواری گردید ولی گهگاهی مخفیانه به چاهآب سر میزد. با آن هم وی از طریق سرگروپهای خونخوار خویش چون قومندان غلام حسین مشهور به جندی غلام حسین به جنایت و وحشیگری در منطقه ادامه داد.
بعد از آن که رهبر مریضش گلبدین وارد کابل شد بشیر قانت که مثل موش در سوراخ کابل خود خزیده بود دوباره جان گرفته و با برادران جمعیتی خود در تخار شاخ به شاخ شد. اما در این بین مانند همیشه مردم مظلوم چاهآب قربانی اصلی شدند. در اینجا من بطور بسیار فشرده و مشت نمونه خروار به بعضی از جنایات این جانی میپردازم:
• در اوایل رمضان امسال (۱۳۹۶) بشیر قانت مولوی عظیمالله یکی از جمعیتیها را در قریه دهنه چاهآب خلع سلاح نمود، برادر و از افرادش را در سیاهچاه انداخت. بشیر به این اکتفا نکرده و به افراد خود دستور تلاشی خانه به خانه در قریه شاهمستان و لت و کوب و اهانت مردم عادی به اتهام همکاری با مولوی عظیمالله را صادر نمود.
• در قریه پایشاف چاهآب بخاطر ترور قوماندان ویسالدین که قبلا از سرگروپانش بود و حالا مخالفش شده است و نیز قوماندان نماز مربوط جمعیت اسلامی ماینگذاری نمود که در نتیجه اهالی پایشاف و دهنه چاهآب زخمی و متضرر شدند.
• ارباب بیدل از متنفذین محلی و مخالف سرسخت بشیر قانت میباشد. بشیر در قریه قزلبلاق چاهآب تاج محمد پسر ارباب بیدل و را یکجا با دو نواسهاش به فجیعانهترین شکل ممکن به قتل رسانید. همچنان ملا برهان پسر حاجی اسلام را که قبلا سرگروپ خودش بود و سپس مخالف شد، در قریه ورنهخاه به قتل رسانیده است.
• بتاریخ ۲۱ سرطان ۱۳۹۶ در قریه تخنآباد در ۵ کیلومتری شهر چاهآب بشیر قانت با دوصد نفر مسلح بالای قرارگاه فیضالله که چهل نفر مسلح دارد حمله کرد. مردم که از ددمنشی آنان در جریان سگجنگیهای قبلی شان آگاه بودند به هر دو طرف گفتند که در بیرون از قریه بجنگند. در همین جریان قوماندان غلام حسین به امر بشیر قانت با راکت آرپیجی۷ بالای مردم انداخت میکند که در اثر آن سه تن کشته و چندین تن دیگر زخمی شدند. مردم قریه با دیدن این جنایت به قیام و مقاومت بیشتر اقدام نمودند و با آن که هشت نفر زخمی داشتند بالاخره موفق شدند تا بشیر قانت و افرادش را از منطقه فرار دهند.
• بتاریخ ۱۸ اسد ۱۳۹۶ بشیر قانت به مولوی ننذریالله امر داده که از چاهآب بیرون شود اما مولوی مذکور به دستور او عمل نکرد که بشیر عصبی شده و در مسجد با مولوی یخن به یخن میشود و او لت و کوب میکند. اهالی حاضر در مسجد از مولوی حمایت کرده دست به تظاهرات زدند و دروازه ولسوالی و قومندانی امنیه را بستند. تظاهرات تا شام ادامه پیدا کرد. شب همان روز بشیر قانت به افرادش وظیفه داد تا با یورش بر خانه مولوی، دست و پایش را شکسته و او را به قتل برسانند. افراد جانی بشیر بعد از نماز خفتن وارد خانه مولوی شده و او را به گلوله میبندند. مردم صدای فیر را شنیده به خانه مولوی جمع میشوند اما افراد مسلح فرار مینمایند و مولوی در مسیر راه شفاخانه جان میدهد.
• بتاریخ ۲۰ اسد ۱۳۹۶ بشیر قانت به مولوی محفوظالله دستور داد که به مردم نماز نداده منطقه را ترک کند چون این مولوی بر ضد بشیر تبلیغ میکرد. بشیر مولوی دیگری را که طرفدارش بود به مسجد میفرستد، اما مردم او را نپذیرفته و از مسجد بیرون میکنند. افراد بشیر به مسجد حمله برده محفوظالله را از طریق پنجره فرار میدهند. افراد بشیر بر نمازگذاران با سلاحهای مختلفالنوع فیر کرده که در نتیجه ۶۵ نفر کشته و زخمی میشوند. شفاخانه چاهآب حدود بیست نفر را مداوا و به خانههای شان فرستاد در حالی که بیشتر از بیست تن زخمی در شفاخانه بستری شدند. تعدادی از زخمیهای شدید به مرکز تخار فرستاده شدند و چندین تن آنان در مسیر راه جان دادند.
قرار گزارشهای موثق قرار است پیرمقل، قاضی کبیر، مامور حسن و بشیر قانت که هر چهار سوابق حزب اسلامی را دارند با هم متحد شده و گلیم جمعیت را در ولایات شمال جمع کنند. هر چند این افراد در سالهای گذشته با شورای نظار، دوستم و کرزی همآخور شده بودند اما حالا دوباره به جایگاه اصلی خود برگشته و این بار تحت رهبری گلبدین جانی مردم ما را سلاخی میکنند.