ن.ش. محمود راتب ـ سویس
فوتویی را كه ملاحظه میكنید از یك پسر دوازده سالهی هزاره بنام عبدالرؤف معروف به عبدل میباشد. این فوتو با توضیحاتی در مجله «زن» بزبان فرانسوی چاپ سویس (منتشره ۱۶ اكتبر ۱٩٩۴) انتشار یافته است.

عبدالرؤف یكی از افراد حزب وحدت بود و در غرب كابل وظیفه انجام میداد. زمانیكه چهار ساله بود پدرش در جنگ بر ضد اشغالگران روس شهید شد. عبدل بعد تر به حزب وحدت جذب گردیده و عسكر شد و در مقابل ماهوار مبلغ پانزده هزار افغانی بدست میآورد كه قیمت پانزده كیلو گرام آرد است. عبدل در حالیكه نمیتواند كلاشنكوف خود را بیش از سه دقیقه بلند نگهدارد در یك روز سه فرد مسلح را به قتل رسانده است. خبرنگار مجله «زن» از او میپرسد كه بعد از كشتن آن سه مرد مسلح كه مربوط جمعیت اسلامی ربانی بودهاند چه احساسی برایش دست داده است؟ او میگوید كه تا اسلحه وجود دارد جنگ وجود خواهد داشت و سخنی از صلح نمیتواند در میان باشد. وقتیكه دربارهی آیندهاش از او سؤال میشود مدتی به فكر فرو رفته و بعد میگوید اگر جنگ ختم شود خیلی آرزو دارم كه در یك كارخانهی شیرینی پزی كار نمایم و تمام عمرم را در آنجا سپری كنم.
نظر به قول مجله مذكور تا اواسط سال ۱٩٩۴ در حدود ۷۰% كابل كاملاً تخریب گردیده و یك میلیون نفر از اهالی آن در معرض خطر مرگ از رهگذر گرسنگی و فیر راكت گروه های مسلح و سایر فعالیت های آنان قرار داشته و در نواحی پر نفوس شهر روزانه بطور اوسط سی راكت اصابت میكند.
طبق نوشته مجلهی مذكور در افغانستان تنظیم های مختلف جنگ افروز، اطفال خرد سال را به عسكری سوق داده و به كشتارگاه ها میفرستند. این اطفال معصوم كه اغلب اجباراً به عسكری جلب میشوند از یكطرف كمتر از نصف معاش بزرگسالان برای شان داده میشود و از طرف دیگر بعلت داشتن سطح نازل آگاهی و درك، آمادهی پذیرش هر نوع دستوری میباشند و رقت بارتر اینكه توسط سایر جهادی ها مورد تجاوز جنسی نیز قرار میگیرند. عبدالرؤف تنها یكی از این اطفال است كه بطرف فساد و تباهی كشانده شده است. مثل او كودكان زیادی را میتوان سراغ كرد كه احزاب جنایتكار اسلامی سرنوشت غمانگیزی را در برابر آنان قرار داده است و دست های آنان را به خون پدران، مادران، برادران و خواهران شان ملوث میسازند. در مجله گفته میشود كه عبدل در میان اشك و خون بزرگ شد و هنگامیكه چشم به دنیا گشود جنگ به گهوارهاش آمد و هرگز او را ترك نگفت.