در ۲۰ جون ۱۹۹۴ خبرگزاریها گزارش دادند كه بینندگان تلویزیون ایران از مشاهدهی ناگهانی تماشاچیان ملبس به لباسهای ضخیم زمستانی هنگام اولین مسابقه جام جهانی فوتبال در هوای گرم و سوزان شیكاگو بشدت بهت زده گردیدند.
بعد از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ ایرانیان برای اولین بار میتوانستند مسابقههای جام جهانی فوتبال را بطور زنده ببینند، اما «صحنههای غیراسلامی» تماشاچیان با فلمهای مسابقات زمستانی جابجا گردیده بود كه تماشاچیان را با دستكش، بالاپوش و كلاه نشان میداد. هدف از این حقهی رسوا و عجیب مقامات جمهوری اسلامی عبارت بود از جلوگیری از ظاهر شدن تماشاگران زن كه بانیكر و پیراهنهای بیقول در استدیوم گرد آمده بودند تا مبادا چشم مردان ایران به آنان افتاده و از راه بدر شوند!
این عمل «اسلامی كردن» جمهوری اسلامی ایران چنان مضحك و جالب بوده كه حتی یكی از روزنامههای پاكستانی (نیشن) هم با این عنوان طنزآمیز خبرش را آورده بود: «درست كردن تماشاگران محترم فوتبال برای تلویزیون ایران».

روزنامه مسلم (۳۱ اگست ۹۴) گزارشی از كمپ سرشاهی بچاپ رسانده كه درینجا مختصری از آنرا میآوریم:
اشك و عرق سخی جان درهم آمیخت وقتی زیر آفتابی سوزان با دستهای مرتعش برای برادرزادهی سه سالهاش قبری كوچك میكند. جسد در پارچهای سفید پیچانیده و در خیمهای پهلو گذاشته شده بود. زلمی دیشب در اثر جلزدگی جان سپرده بود.
در آن هفته لااقل ۳۲ نفر در این كمپ سهصدهزار نفری مرده بودند كه غیر از ۱۰ تن بقیه را كودكان زیر ۵ سال تشكیل میداد.
ادامهی: كمپ سرشاهی داغ ننگ ابدی بر احزاب اخوانی
داكتر عبداله شینواری در «فرنتیرپست» (۱۰ جون ۹۴) طی مقالهای مینویسد: «كمپ ربانی ـ مسعود خود را در نقش بچه سقا میبیند و در عین حال به حكمتیار نقش نادرشاه را قایل است. همچنان طرفداران ربانی برآنند كه چون حكومت آنان نخستین حكومت تاجیك بوده و كابل را با زور تصرف كردهاند، پس به نفع هیچ پشتونی از آن نخواهند گذشت... ایران و تاجیكستان مخصوصاً از باقیماندن ربانی بر قدرت پشتیبانی میكنند. علاوه بر این، كمپ ربانی توانسته با هندوستان، اسرائیل و مصر دوستی ایجاد كند.»
بر اساس گزارش خبرگزاری فرانسه در ۲۵ جون ۹۴، عبدالحمید محتاط كه در دولت پوشالی «معاون رئیس جمهور» بود و بعد از سقوط آن به استرالیا گریخته بود، پس از اعتراضات شدید تعداد كثیری از پناهندگان افغانی در آن كشور مجبور شد همراه با خانوادهاش به دهلی جدید فرار كند.
هر چند بنیادگرایان روی سگان مسكو را در میهنفروشی و جنایتكاری سفید كردهاند، با اینهم وظیفه كلیه مهاجران وطنپرست و مبارز ماست كه نوكران اصلی «ادبی»، «فرهنگی» یا سیاسی دولتهای پرچمی و خلقی را به هر لباسی كه درآیند در هر نقطهای از دنیا آرام نگذاشته، آنان را بمثابه خاینان و جلادان مورد تعقیب قرار داده و تا سرحد مرگ به ستوه درآورند. این حداقل كاریست كه تا زمان ایجاد دولتی مردمی و دموكراسیخواه در میهن پامال شدهی ما (كه آنگاه استرداد همهی آنان از كشورهای معین طلب خواهد شد) میباید انجام گیرد. همچنین این تمرینی است برای فردا. فردایی كه خاینان بنیادگرا با پا گرفتن آتش خشم تودهها به كشورهای دیگر میگریزند تا خود را از چنگ گیوتین مردم ما نجات دهند. آن مهاجران شرافتمند ما كه زندگی بدون مبارزه با بنیادگرایان را ننگ میشمارند، اگر امروز محتاطها را دوانده بتوانند، فردا با جمعبندی فعالیتهای شان یقیناً قادر خواهند بود از دم گلبدینها، ربانیها و... بگیرند ولو درهر سوراخی لانه گزینند.
عدهای از مزدوران جنگی عرب كه برای انجام خدمات مالی و تداركی باند گلبدین در پشاور لانه گزیده بودند پس از آنكه دولت پاكستان تصمیم به اخراج آنان از پاكستان گرفت، اكثراً با مقادیر هنگفتی پول و اسلحه و مهمات در منطقه تیرا جابجا شدند و بیشرمی را تا بجایی رسانیدند كه توسط رهبر شان «عبداله الرفاعی ابوحمام» تیرا را «خلافت اسلامی» اعلام كردند! ولی مزدوران جنگی مذكور نمیدانستند كه تیرا، چارآسیاب یا كدام منطقه دیگر تحت كنترول باند جنایتكاری چون گلبدین نیست: لشكر قبایلی آفریدی كه از دیدن سگان عربیالاصل گلبدین با عدهای از زنان به غنیمت گرفته شده افغان و پاكستانی و آنهمه ساز و برگ نظامی شان به شدت به خشم آمده بودند و مخصوصاً وقتی دیدند مزدوران مزبور بعلت دلگرمی از حمایت حزب گلبدین، «دارالخلافه» خود را ترك نمیكنند بر آنها حمله بردند كه در نتیجه رهبر و حدود ۲۰ نفر از همراهان وی را كشته و عدهای را دستگیر كردند. بقیه طبعاً به «خلافت اسلامی» افغانستان گریختند. روزنامهها تعداد تلفات لشكر قبایلی آفریدی را در جنگ ۱۷ روزه ۶ نفر نوشتند.
داستان انحطاط اخلاقی «مجاهدین عربی» را كه بویش حتی در پارلمان پاكستان هم بالا گرفته خوبست از زبان وزیر داخله این كشور بشنویم:
«نصیراله بابر وزیر داخله پاكستان طی گزارشی به سنا گفت كه دولت تصمیم گرفته تمام اعرابی را كه در پاكستان بطور غیرقانونی زندگی دارند به كشورهای شان باز گرداند.
ادامهی: مزدوران عربی گلبدین از «خلافت اسلامی» شان رانده شدند
به نظر میرسد معلقزدنهای آقای صبغتاله مجددی بین ضدیت با گلبدین و سازش با او به نهایت خود میرسد كه البته با توجه به ماهیت و بینش سیاسی ایشان زیاد تعجب ندارد. ولی فقط میتواند مایه تاسف بسیار باشد كه چگونه حرص و آز چوكی و مقام قادر است حتی در پس پیری افرادی را آنقدر ذلیل و بیچاره بسازد كه در برابر قاتل پسرش، دشمن بیرحم و گستاخ و دیرینش زانو زده و لب به ستایش گشاید. میدانیم كه تا چند ماه پیش آقای مجددی خوش داشت گلبدین را اكثراً با صفت «بدفعل» و... یاد كند. ولی اكنون ایشان را میبینیم كه پوست پشك را به روی كشیده یا نكشیده برای دیدار گلبدین شب و روز نمیشناسد تا اگر بشود با عشق چوكی در دل خود را به پای «برادر قیادی» و «صدراعظمش» آویزان كند. (۱) بدین ترتیب وی آخرین میخها را بر تابوت بیافتخار سیاسیش میكوبد. هیچكس فراموش نخواهد كرد كه زمانی آقای مجددی در گیر و داری با گلبدین كه گپ به تفنگچهكشی هم رسیده بود خطاب به برادر جهادی تروریستش گفته بود: «برای من تو یك پیاله مكروبی بیش نیستی ولی بخاطر افغانستان با تو مینشینم.»
(«فرنتیرپست»، ۲۷ مارچ ۱۹۸۸)
ادامهی: جام مكروب در كام مجددی
تروریزم اخوان و بخصوص حزب گلبدین از گذشتهها تا حال یك نوع شیوه تفكر و برخوردی را بین افراد و نیروهای سیاسی وطن ما رایج كرده كه به زبان سیاسی آنرا اپورتونیزم و سازشكاری مینامند ولی به زبان عوام به آن جبن و ترس میگویند. ما همواره متذكر شدهایم كه تا زمانیكه حزب گلبدین و همفكرانش احساس نكنند كه نیروهای سیاسی ضد بنیادگرایی مشت آنها را با مشتی كوبندهتر پاسخ خواهند داد، كماكان از منطق زور و ترور حركت كرده و هارتر و لجام گسیختهتر خواهند شد. ما بر آنیم كه یكی از علل مهم این همه جنایت پیشگیهای حزب گلبدین همانا برخورد پرترس و سازشكارانه طرفهای دیگر مقابل آن بوده است. از جانب دیگر برخورد فرصتطلبانه و جبونانه با اینها، در نظر و عمل از سوی تشكلها و عناصر سیاسی ظاهراً ضد بنیادگرایی، به این نقطه نظر ارتجاعی و ضد ملی میانجامد كه مثلاً گلبدین را باید جدا از فاشیزم و تروریزم او دیده و به او به مثابه شخص و حزبی عادی سوای افشای خیانتها و جنایاتش برخورد داشت.
«پیام زن» افتخار دارد كه در حد امكان به این مسئله اساسی جنبش آزادیخواهانه ما پرداخته، هیچگاه آنرا بدست «فراموشی» نسپرده و مبارزه قاطع، سازشناپذیر و پیگیر علیه بنیادگرایان تروریست را پیوسته معیار ملی، آزادیخواه و دموكرات اصیل بودن دانسته است.
ما در حالیكه خوانندگان را به مطالعه مطالب «افغان ملت و مجددی...» در همین شماره فرا میخوانیم، به چند نمونه دیگر از موضع پر ترس و لرز و بیشهامتی مقابل گلبدین و اخوان اشاره میكنیم:
ادامهی: سازشكاری، دشمن را هارتر و سازشكار را حقیرتر میسازد
ارسالی یكی از همكاران ما از كانادا
زمانی كه طیاره هندی از حیدرآباد عازم دهلی بود یكی از كاركنان آن متوجه میشود كه دختر ۱۳ سالهای حالت غیرعادی دارد. دخترك (امینه) در حالیكه میگیریست اظهار داشت كه نمیخواهد با پیرمردی كه پهلویش نشسته جایی برود. این مرد ۶۰ ساله یحیالساجش نام داشت كه اهل عربستان سعودی است و چندی قبل با دختر مذكور ازدواج نموده بود.
ساجش بخاطر اینكه دختر كم سن و سالی را بدون رضایتش بعقد خود درآورده بود زندانی شد كه بعداً در بدل ضمانت آزاد گردید.
اما داستان غمانگیز امینه چیزی تازهای نیست. پدر امینه دریور ریكشا بوده و ماهانه ۶۰ دالر عاید دارد كه با این مبلغ ناچیز او مجبور است هشت طفل خود را اعاشه نماید، بنابر آن او هرگز امیدوار نبوده كه مصارف جهیز دخترش را كه بیشتر از ۱۰۰۰ دالر میشود تهیه و امینه را با یك جوان هندی همسر سازد. این مجبوریت پدر امینه را وادار ساخت تا از عرب پیر و سالخوردهای مقداری پول گرفته و دخترش را به عقد او درآورد.
عربهای متاهل و سالخورده مقداری پول به فامیلهای نادار و مسلمان هندوستانی میپردازند و با دختران خرد سال شان كه اكثراً بیش از ۱۴ سال ندارند ازدواج مینمایند. درین اواخر زیاد اتفاق افتاده كه این عروسان بیچاره بعد از ازدواج و گذراندن چند هفته با عربهای مذكور رها شده و شوهرانشان به كشورهای خود فرار مینمایند.
بعد از آنكه قضیه امینه بین مردم شایع شد ناآرامی و اضطراب متزایدی در مورد ازدواجهای دختران خردسال در هندوستان ملاحظه شد. اما فقر خردكننده و سیستم جهیز در هندوستان بدون شك موجب خواهد شد كه بسیاری از دختران هندی قبل از وقت عروس شوند.
تلخیص از مجله «تایم»
۷ اكتوبر ۱۹۹۱
نورسلطان نظربایف رئیس جمهور قزاقستان طی سفرش به هند در مصاحبهای در ۲۲ فبروری ۱۹۹۲ امكان پیوستن جمهوریش را به هر گونه بلوك بنیادگرایی قاطعانه رد كرد. او اعلام داشت كه قزاقستان مثل هند دموكراسیای سكیولر خواهد بود و علاوه نمود كه مردم جمهوری ما از آزادی دینی برخوردار اند اما دین از دولت جدا نگهداشته شده است. در قزاقستان هیچگونه زمینه موفقیت بنیادگرایی اسلامی وجود ندارد.
او در پاسخ این سوال رسانههای غربی كه پنج جمهوری آسیایی مسلماننشین اتحاد شوروی سابق احتمالاً به پاكستان، افغانستان، ایران و تركیه خواهند پیوست تا بلوكی اسلامی را تشكیل دهند، اظهار داشت كه یكچنان احتمالاتی ساخته و پرداخته رسانههای غربیست و اخطار كرد:
«اگر یكچنان بلوكی ایجاد گردد، این ما را چندین قرن به عقب خواهد برد.... جمهوریهای آسیای میانه مایلند روابط فرهنگی و اقتصادی خود را با كشورهای همسایه احیا كنند اما این به آن معنا نیست كه ما میخواهیم بلوكی بنیادگرا بوجود آوریم.»
در همین رابطه سردار آصف احمد علی وزیر امور اقتصادی پاكستان هم پس از سفر یك ماهه به جمهوریهای مسلمان نشین گفته است:
«هدف جمهوری های آسیای مركزی ایجاد نظامهایی از نوع ایران نیست. نمونهای كه اغلب آنها تمایل شان را نسبت به آن ابراز میدارند عبارتست از كشور تركیه كه در آن دولت جدا از دین میباشد.»
(فرنتیرپست ۱۷ جنوری ۱۹۹۲)
در فرانسه گدایان در خیابانها و متروها فراوان اند. صدها نفر شبها در كنار رود سن و در بولوارها میخوابند.

این جعبه ها «خوابگاه» و تابوت مردم بیخانهی امریکا بشمار میرود.
در روم مهاجران اقتصادی از پولیند و دیگر كشورهای اروپای شرقی در خیابانها و زیر پلها سكنی دارند.
در لندن نزدیك نیشنل تئاتر و ردیل فستیوال هال، «شهر مقوایی» امتداد یافته كه از هر سن و سالی را در خود جا داده است.
اما در حالیكه مسئله مردم بیخانه در پاریس و روم و لندن مسئلهای اساسی است، بیخانگی در آلمان نیز توجه همه را جلب كرده است. تعداد مردم بدون داشتن سرپناه در آلمان متحد به ۶۵۰۰۰۰ بالغ میشوند.
ادامهی: افزایش روزافزون بیخانگی در اروپا