داکتر میرویس ربیع، دلال سرجنایتکار عطا محمد

میرویس ربیع فرزند میر غلام محمد نخودپز، باشنده اصلی گذر عزیز آباد ولایت بلخ است. پدرش کارمند عادی مدیریت عمومی انحصارات مزار بود. او دو برادر دارد میر غلام قادر که تا صنف دوازده درس خوانده و فعلا رئیس شفاخانه «بین‌المللی» مولاناست و حیدر آقا که زمانی مدیر اداری بندر عایداتی حیرتان بود و فعلا معاون بانک ملی می‌باشد. گذشته این فامیل با فقر و مصایب اجتماعی گره خورده است. معاش پدر یگانه منبع درآمد خانه به شمار می‌رفت. شش دختر و سه پسر همه در سن و سال مکتب قرار داشتند و کاری از آنان ساخته نبود. با گذشت زمان دو برادر بزرگ‌تر میرویس تصمیم گرفتند تا دوکان نخودپزی که شغل نادارترین قشر جامعه بود در گوشه‌ای از شهر باز کنند. لیکن به حدی نادار بودند که حتی توان پرداخت کرایه یک دکان را هم نداشتند. بالاخره مجبور شدند در حویلی خویش داش بگذارند و از خرد تا بزرگ بشمول میرویس مصروف پختن نخود شوند. با آنهم وضعیت تغییر چندانی نکرد و سفره کم نان شان هرگز پر نان و روغن نشد. «قبله‌گاه» داکتر صاحب بعد از رسمیات در دولت بیکار نمی‌نشست. او با دوستان پربازش نه به قصد تفریح و دوری از مشکلات جانگیر خانه، میده بازی می‌کرد بل عملا بی‌درد سر یک لقمه نان «حلال» را از این طریق بدست می‌آورد. او دستمال قمار شبانه را برفقیر خانه‌ی خویش پهن کرد و از برندگان بازی بنام دست‌خوشی و تاجایی پول می‌ستاند. بعد‌ها جهیزگری پیشه کرد و تمام آل و عیال بشمول دخترانش خدمت قمار بازان حرفوی را که در پرخانه میرغلام محمد ربیع رفت و آمد داشتند، می‌نمودند. با این رزق «پاک» حیدر آقا دکانی را در مندوی به کرایه گرفت و در آنجا برای اولین بار در زندگی با اتکا به پول قمار نخود پخت. تولد، کودکی، جوانی و داکتر شدن میرویس ربیع بدبختانه در چنین فضایی شکل گرفت.

میرویس ربیع

در مکتب سلطان غیاث‌الدین با بیچارگی درس خواند و زندگی به حدی درمانده اش نموده بود که برای خرید یک بسکیت و کتابچه شب و روز سر و کارش با بچه‌بازان مشهور آن دوره بود و با چنین شخصیت و گذشته محصل طب گردید. بعد از فراغت به کمیشن‌کاری دوا میان درملتون‌های داخل شهر و مخصوصا جوار شفاخانه‌ها‌ مصروف کار شد و چندی بعد معاینه‌خانه شخصی باز کرد. از آنجایی که مریضی نداشت علاقه‌ای به آن نگرفت؛ اکثر روز‌ها بیکار بود و با بایسکل قراضه میان شهر و خانه سرگردان. همچنان دوا فروشان شهر مزار بعلت فرومایگی شخصیت او حاضر نبودند یک بوتل شربت را بدون پرداخت پول به او دهند.

سال های ‌۱۳۶۷ مصادف به سگ‌جنگی‌های تنظیمی بود. چهار چوک روضه بدست چهار داره غدار جهادی و دوستمی قرار داشت و هر روزه اختطاف، ترور، تجاوز، دزدی و جنگ‌های کوچه به کوچه با ده‌ها کشته و زخمی از جمله شوخی‌های جهادی‌پسند محسوب می‌شد. آن زمان هیچ قرابتی فامیلی و تنظیمی میان او و عطا نبود. هنوز نفقه زن اول را پوره نمی‌توانست چه رسد به هوس ازدواج با دختر کاکای زن عطا که بعدها به عنوان زن، بر او تحمیل شد. اداره به اداره گشت اما صاحب کاری نشد سرانجام دوباره به فاکولته طب بلخ جایی که از آن در سال۱۳۷۳ فارغ شده بود، به صفت مدیر تدریسی مقرر گردید. در این زمان بعد از خوش گذرانی با دختر عیاش ابراهیم گران که محصل سال۱۳۷۷ فاکولته بود، ازدواج کرد. این وصلت «مقدس» ربیع را به عطا نزدیک ساخت تا حدی که از او همیشه به عنوان جانشین مقام ولایت، بعد از نصب خودش به پست‌های بالا یادآوری می‌کند. ربیع پست در مقابل جلاد خم شد و زمینه ساز عیاشی های عطا با روسپیان عربی، ایرانی، مراکشی و روسی در دبی و اروپا شد. دیری نگذشت که طالبان مزار را تسخیر نمودند و داکتر وکیل متین که از مزدوران دارداری حزب دموکراتیک خلق بود و بدبختانه فعلا هماهنگ کننده برنامه‌های اکمال تخصص شفاخانه حوزوی بلخ است، به صفت رئیس طب برگزیده شد. رئیس تازه به دوران رسیده که با شیر روس کامش آلوده بود به مقصد چاپیدن و پرکردن کیسه‌هایش تا رسیدن به این «مقام» خیلی جان کند. او میرویس رذالت‌پیشه را در برآورده شدن آرزو‌های کثیفش قابل استفاده یافت، زیرا مستقیما با محصلان و مشکلات عدیده از توزیع کارت هویت تا جنجال‌های امتحان، لیلیه، تبدیلی و غیره مسایل شان سروکار داشت، از جانب دیگر مدیریت‌های تدریسی تمامی فاکولته‌ها در سطح کشور منبع عمده دزدی، فساد و خیانت در خدمت به ریاست پوهنځی‌هاست نه جایگاه حل معضلات محصلان.

میرویس ربیع و منیژه

در دوره حاکمیت مستبد طالبان این دو کثیف توسط استخبارات در جریان اخذ رشوه از محصلان شوربخت ما بالفعل دستگیر شده و مدت دو هفته را در توقیف‌خانه گذراندند. امربالمعروف یک روز قبل از اجرای حکم مجازات دزدی، در چهار سوی روضه داد می‌زد که فردا ساعت چهار بعد از ظهر وکیل متین و میرویس ربیع رئیس و مدیر تدریسی فاکولته طب در استدیوم بلخ چهل چهل دره می‌خورند. آنان با پیوند‌های ناپاکی که با سران خلقی طالبان و مناسبات بویناک قومی داشتند، از دره‌های جاهلان در ملاء‌عام نجات یافتند. مصداق گفته مشهور کرمک از برکت شالی آب خورد و رهایی یافت. حکومت پوشالی کرزی خون تازه در بدن دزدان ائتلاف شمال جاری ساخت و عطای فراری که در غار‌های دره صوف پنهان بود دوباره بر جاده‌های پرخون مزار ظاهر گشت. او در اقدام نخست میرویس ربیع را رئیس صحت عامه بلخ، حیدر آقای نخودپز را به صفت کارمند اداری در گمرک حیرتان که شاهرگ عایدات مزار است و میر غلام قادر را به صفت معاون تحویلدار دافغانستان بانک مقرر کرد. از یازده سال بدین سو میرویس ربیع بر دار و مدار صحت عامه مزار حاکم است و با استفاده از موقف اداری و حمایت سیاسی والی غدار بلخ دست به هرگونه عمل فجیع می‌زند. از غارت دوا تا سوزانیدن شفاخانه و از تاسیس شفاخانه و انستیتیوت صحی شخصی تا بی‌عزت ساختن نرس‌ها و قابله‌های بی‌کس و خرید ده‌ها بلند منزل در مزار- کابل و دبی.

جنایات میرویس ربیع به عنوان فرد دوم در حلقه فساد و مافیا گستر عطا را در بخش‌های مختلف مختصرا مرور می‌کنیم تا چهره یک مفعول پست طینت و دزد بیشتر نمایان گردد

غارت و چپاول هستی مردم:

شفاخانه الفلاح

شفاخانه الفلاح (حاجی مجید سنچارکی با سرمایه گذاری ۷.۵ لک دالر مالک اصلی الفلاح بود. ربیع در روز افتتاح شفاخانه با توسل به زور، مجید را مجبور کرد تا او را شریکش سازد و بعد‌ها مجید را با تهدید و ارعاب از شهر فرار داد) شفاخانه بین‌المللی مولانا، انستیتیوت علوم صحی مولانا، خانه‌ای در مکروریان کابل، خانه و تجارتخانه در دبی، باغ افسانوی به وسعت ۱۰ جریب در منطقه بابه یادگار مزار، خانه در گذر عزیزآباد شهر مزار، شراکت در کلنیک جراحی و ارتوپیدی خواجه نور محمد فیض، کلنیک تشخیصیه و معالجوی آرین افغان، کلنیک تشخیصیه بلخ باستان و کلنیک مرمرین.

شفاخانه مولانا در عین زمانی که مردم بیچاره ما را زنده پوست می‌کند، محل عیاشی و خوشگذرانی ربیع و باند کثیفش است.

در راس اکثر شرفباختگی های جاری در شفاخانه مولانا برادرش میر قادر ربیع و داکتر ادریس از چوچه‌ سگان بدنام پرچمی قرار دارند. همچنان انستیتیوت صحی مولانا که در بخش‌های تکنالوژی (لابراتوار)، نرسنگ، قابلگی و دندان فعالیت دارد، نظر به مکتوب رسمی وزارت صحت عامه سالانه باید ۳۰ محصل را در هر بخش استخدام و از هر سمستر ۹۰۰۰ افغانی فیس دریافت نماید. اما ربیع با زور خویش هر سال به تعداد ۱۷۰ محصل را با تدریس در دو تایم جذب کرده و فیس را نیز تا ۳۰۰۰۰ افغانی بلند برده است. ربیع همچنان جهت جذب تعداد بیشتر، به آمریت قوانین صحی و بررسی صحت عامه دستور داده است که هر محصل تازه وارد به مولانا حق کار به صفت دواساز در دواخانه‌های شهر را دارد. استادان می‌گویند که ما حتی صلاحیت ناکامی شاگردان را نداریم زیرا اداره مولانا بعد از اعلان نتایج چانس اول، بدون مشوره با ما دوباره امتحان ‌گرفته و همه را کامیاب می‌سازد. این در حالیست که تا هنوز جواز کار این موسسه نیمه عالی تکمیل نشده است.

در این اواخر موسسه متوسطه صحی دیگری در ساحه معدن نمک چهارراهی تفحصات بعد از تکمیل اسناد از وزارت صحت شروع به کار نموده بود که پادوان ربیع با پیروی از این امر رئیس صاحب که در مزار فقط یک موسسه صحی باشد و آنهم مولانا، با زیر پا کردن لوحه و پاره کردن اوراق تبلیغاتی از کارش جلو گرفتند.

شفاخانه مولانا
چند نمونه از مراکز درمانی مربوط ربیع که در آنجا هموطنان ما مورد چپاول قرار می‌گیرند.

کلنیک خواجه نور و آرین افغان

سایر منابع ملوث و پر درآمد ربیع:

کافیتریا: کافیتریای داخل شفاخانه دولتی حوزوی بلخ را ربیع به داکتر خلیل محرابی آمر حفظ‌الصحه محیطی که یکتن از نوکران سابقه‌دارش است، مبلغ ۸۰ هزار دالر امریکایی برای ۹ سال اجاره داده است. بطور مثال قیمت یک خوراک سوپ ۱۰۰ افغانی است و اساسا مریضانی که در این شفاخانه بستر می‌شوند توان خرید غذا‌های قیمتی کافیتریای خلیل - ربیع را ندارند.

کافیتریا و کانتین شفاخانه دولتی
ربیع کافیتریای داخل شفاخانه دولتی حوزوی بلخ را به یکی از نوکران سابقه دارش داکتر خلیل محرابی و کانتین این شفاخانه را به قومندان نظر که مسئولیت آرگاه و بارگاه امنیتی‌اش را به دوش دارد سپرد.

آمریت حفظ‌الصحه محیطی: خلیل محرابی مالک کافیتریا آمر این بخش است. او از تمام شرکت‌های وارد کننده مواد خوراکه، حمام‌ها، حوض‌های آببازی و رستورانت‌های داخل شهر به بهانه‌های مختلف پول می‌گیرد در غیر آن دکان یا شرکت‌ شان تا امر ثانی مهر و لاک است. این در حالیست که با تاسف صحت عامه بلخ هیچ نوع لابراتوار دوایی و غذایی ندارد تا صلاحیت بررسی مواد متذکره را داشته باشد. برعلاوه اکثریت این مراکز و تجارتخانه‌ها قبلا از وزارت بیکاره، دزد و مفسد صحت عامه جواز رسمی گرفته ‌اند.

آمریت مراقبت‌های صحی اولیه (PHC): تمام کمک به شفاخانه حوزوی و شفاخانه‌های ولسوالی به شمول کلنیک‌های آن که سالانه به میلیون‌ها دالر می‌رسد، توسط داکتر اسدالله شریفی آمر PHC یا مراقبت‌های صحی اولیه که از مزدوران رئیس است، زیرزده شده و به شخص ربیع سپرده می‌شوند.

آمریت قوانین صحی و بررسی: داکتر محب‌الله جاوید آمر قوانین صحی و بررسی است. او از ۴۰۰ دواخانه و شرکت‌های عمده دوا، کلنیک‌های تشخیصیه و معاینه‌خانه داکتران طور منظم ماهوار به عناوین مختلف مثل اعمار مسجد در داخل شفاخانه باج می‌گیرد. برای دوافروشان اتحادیه‌ای ساخته که مطیع اوامر ربیع باشند و ماهوار باید از ۱۰۰ الی ۴۰۰ افغانی حق‌العضویت بپردازند. ربیع در آریا مارکیت، محل نمایندگی و شرکت‌های بزرگ دوا در مزار سگ زنجیری‌ای دارد بنام رئیس نثار که همه برنامه‌های غارتگری او را مو به مو عملی می‌سازد. هر زمانی که «خادمین حرم» گرسنه ماندند، ربیع گرگان پاچه‌گیر خویش را به جان داکتران و دوافروشان می‌فرستد و با تهدید، رعب و بهانه‌گیری‌های مضحک رشوه اخذ می‌دارد، چنانچه ماهانه بین ۳۰ تا ۵۰ هزار دالر از این بابت صرف از مارکیت آریا به خزانه شخصی ربیع واریز می‌شود. در این بخش مدیرک دزدی بنام فضل برادر فریدون، سکرتر ربیع تحت دساتیر داکتر محب و ربیع مانند سگ‌ هار بر همه چنگ و دندان نشان داده و بخاطر جزئی‌ترین کار به صورت علنی پول می‌ستاند. حتی مکتوب قانونی را بدون اخذ ۱۵۰۰افغانی نوشته نمی‌نماید. داکتران و دوافروشان با نام و چهره نحس این حرامزاده کاملا آشنا اند.

خلیل الله محرابی
داکتر خلیل الله محرابی
اسد الله شریفی
داکتر اسد الله شریفی
محب الله جاوید
داکتر محب الله جاوید

مدیریت نرسنگ: در راس آن شاکر نرس یکی از کریه‌ترین‌ها قرار دارد. او بیشتر به جذب کارمندان زن علاقمند بوده و معیار پذیرش فقط سروصورت ظاهری است. بعدا تعدادی از این زنان مظلوم که از تنگدستی میخواهند کار کنند، قربانی طعمه خواست‌های غیر انسانی ربیع و «ناب‌ترین‌ها» مستقیما به شخص شاهنشاه خونخوار بلخ عطا پارسل می‌گردند. سر نرس‌های هر سرویس از اشخاصی وابسته به حلقه کثیف ربیع-عطا انتخاب می‌گردند. عموما مریضان بیچاره از نبود نرس زن و کار منظم آنان شاکی اند زیرا شاکر اکثریت آنان را در گنداب خوشگذرانی ربیع مصروف نگهداشته است.

فریدون
فریدون، دلال بچه دیگر ربیع که سکرترش می‌باشد

مدیریت اداری: محل عزل، نصب و غارتگری ربیع است. محمد عظیم مسئول این بخش بود و بابه نظر همه کاره امور اداری و مدیر منابع قوای بشری صحت عامه است که همه تعیینات و انفکاکات توسط او و به دستور ربیع صورت می‌گیرد. فعلا عبید نام را که از خویشاوندان نزدیکش است بجای عظیم به صفت مدیر اداری تعیین نموده است. اینان میلیون‌ها افغانی بودجه شفاخانه حوزوی بلخ را که سالانه حدود ۸ میلیون دالر می‌شود، با تهیه اوراق جعلی توسط هیئت اداری به جیب رئیس سرازیر می‌کنند. ربیع حتی از افراد خود نیز که در سمت‌های بلند جابجا می‌نماید ماهوار پول می‌ستاند. مثال برجسته آن داکتر سید رحمن هوتک آمر بخش IMCI است که همصنفی‌ و دوست صمیمی‌اش بود. او با معاش ۳۰۰ دالر کار می‌کرد. روزی به همکارش درد دل کرد که ربیع به او گفته «از هر کس و هر جایی که می‌توانی بکن و بگیر مه ماهانه ۷۰۰ دالر از تو می‌خواهم». عین مسئله در سایر آمریت‌ها و شعبات صحت عامه بلخ مروج است.

نکته جالب دیگر در تعمیر شفاخانه تازه تاسیس شده توسط آلمانی‌هاست که ربیع در آنجا دفتر کار برای خود ساخته و تنها در آرایش و دیکور آن به روایت سند دست داشته داکتر غوث الدین انوری رئیس قبلی شفاخانه -که مدتی با ربیع روی چپاول ثروت مردم شاخ به شاخ جنگید تا این که جمعیتی‌ای‌ با کارت عطا (ربیع) بر جمعیتی‌ پیرو علم سیاه (انوری) غالب گشت- بالغ بر ۵۵۰۰۰۰ دالر امریکایی می‌گردد. این پول هنگفت صرف خرید چهار پایه کوچ فی پایه ۱۰۰۰۰ دالر، میز کار ۳۰۰۰ دالر، میز کوچ‌ها فی پایه ۲۰۰۰ دالر، اشیای زینتی کریستال چندین عدد فی دانه ۱۵۰۰ دالر، چوب کاری مکمل دو اتاق فرش و دیوار‌های آن بیشتر از ۵۰۰۰۰ دالر، قندیل‌های قیمتی، چوکی و الماری و... خاص برای جناب. ربیع تمام این مصارف را از بودجه مردم بیچاره در وزارت صحت بواسطه چوچه‌سگان اداری و حواریون دورو برش باد می‌دهد و کسی یا نهادی نیست تا جلو این چپاول‌های عیان را بگیرد زیرا وزیر صحت خود نزد او دهن پر آب‌ است. ربیع در نشستی با شف سرویس‌های مختلف شفاخانه از کمکش در اخذ رای برای رد استیضاح ثریا دلیل سند ارایه نمود که شخص وزیر بعد از کامیابی مجدد برایش چنین پیام فرستاده: «تشکر ربیع صاحب از زحمات زیادت خانه آباد، بنده در خدمت هستم» (وای بر ما عجب دولتی داریم با این دم و دستگاه دولت مزدور و فاسد که وزیر بر پای رئیس مادون پست فطرتش سجده می‌زند). انوری لیست حیف و میل ۵۵۰۰۰۰ دالر را به ریاست امنیت ملی، جنایی، سارنوالی و ریاست مبارزه علیه ارتشا و فساد اداری بلخ تحویل داده است اما به گفته خودش تا حال کسی سراغ این دزد کلان نیامده تا حق و عدالت حداقل در یک بخش عمده زندگی که با جان و حیات مردم در رابطه است، تامین گردد.

انستیتیوت علوم صحی و مرکز آموزش‌های طبی (طب متوسط): نرس محمد الله همنوا فرزند قاضی همنوا باشنده عقب تفحصات ولایت بلخ مدیر این انستیتیوت می‌باشد. بنابر اظهارات کارمندان صحت عامه ربیع مرکز آموزش‌های طبی را به کانون هرزگی و رذالت مبدل نموده ومردم آنجا را Supply Center می‌گویند. نمونه یکی از این رویدادهای زشت این است: در۶ حمل ١٣٩٢ امتحان طب متوسطه توسط هیئت واصله‌ای از کابل گرفته شد. تعداد مجموعی درخواست‌کنندگان ۲۰۰۰ تن بودند که از آن جمله صرف ۶۰ نفر از طریق امتحان و ۳۰ تن از طریق کانکور چانس دخول به این نهاد را داشتند. بیشتر مراجعان همه ساله دختران جوان زیر ۲۰ سال هستند. ربیع توسط دو سکرتر بدنام خود بنام ضیا و فریدون به تمام آنان اعلام نموده بود تا در قسمت بالای ورق درخواست تازه‌ترین عکس شان را نصب نمایند و سپس هر روز حدود ۱۵ دختر قبل از امتحان باید با جناب رئیس مصاحبه کنند تا خوب‌ترین‌ها با «چشم با بصیرت» وی شناسایی گردند. همین وضع سبب شد تا مردم صحت عامه را فاحشه خانه عامه گویند.

نرس محمد الله همنوا
نرس محمد الله همنوا در همنوایی با ربیع مرکز آموزش های طبی را به کانون هرزگی و رذالت مبدل نموده است
داکتر محب
داکتر محب نزد شاه اژدها وعده میدهد در کنار ربیع سیاست غارتگری و بی ناموسی شما را خط به خط همانند ایشان عملی میکنم.
روکی سرخوش
روکی سرخوش نرس، مربی تیم فوتبال صحت عامه و دلال هرزه پیش کننده فواحش به ربیع
صبور سگ پاسبان عطا
تصویر حلقه شده از جنرال صبور مسوول امنیت عطا، رئیس سازمان جوانان جمعیت ولایت بلخ و مالک کلینیک مرمرین.
لطیف مرده
حاجی لطیف مشهور به لطیف مرده از نوکران کهنه کار ربیع
افضل حدید
داکتر افضل حدید رئیس شورای ولایتی بلخ، یار دیرین ربیع و عار مسلک شریف طب که با بوسیدن دستان خونپر عطا به این سمت با بی ننگی تکیه زد.

غارت و بی‌ناموسی این سفله بی‌رحم بیشمار است که به ذکر چند نمونه آن اکتفا می‌کنیم:

* ربیع در حوت ۱۳۸۹ داکترانی را که در مقابل صحت عامه بلخ معاینه‌خانه شخصی داشتند به زور اسلحه توسط پولیس جنایی از معاینه خانه‌های شان بیرون راند و تا فاصله ۳۰۰ متری شفاخانه اجازه فعالیت را به آنها نداد. او این کار را بنابر سه دلیل سودآور انجام داد:

دواخانه ها
معاینه خانه هایی که به زور تفنگ از این ساحه رانده شدند

نخست محل تجمع عده‌ی کثیری داکتران را در قلب شهر جایی که برای همه مردم به آسانی قابل دسترسی بود، بهم زد تا مریضان از ساحات دور و ولسوالی‌های اطراف مزار به شفاخانه و کلنیک‌های شخصی مربوط به خودش مراجعه کنند. ثانیا دو سرای مقابل شفاخانه را نرخ زده ساخت و در ساخت و پاخت با عطا و فشار‌های پیهم بر صاحبان شان مخصوصا سرای حاجی لطیف و حاجی حنیف سمنگانی را بفروش رسانید. از جانبی هم دواخانه ای کانتینری غیر معیاری را در صحن شفاخانه به شکل سیار ایجاد کرد که دیگر نسخه‌ای به بیرون نرود زیرا دوای داده شده توسط وزارت صحت عامه هرگز به مریض داخل بستر رایگان داده نمی‌شود. مریض‌داران باید حتی یک دانه مسکن را هم از بازار خریداری کنند. با این کار بازار عموم دوافروشان مقابل شفاخانه هم به کساد گرایید.

* در عقرب سال ۱۳۹۱ ربیع حکم جدیدی برای لابراتوار‌های داخل شهر صادر کرد مبنی بر این که هیچ یک از مراکز تشخیصیه تکنالوژی نمی‌توانند از ساعت ۸ صبح الی ۲ بعد از ظهر در خدمت مریضان باشند. این قانون خاص و منحصر به مزار نمونه شاخداری از حکومت مافیایی و پر از فساد عطای نور است. دلیل این عمل شرم‌آور کاملا آفتابی است و آن این که مریضان تهیدست و بیچاره باید فقط به شفاخانه‌های الفلاح و مولانای ربیع مراجعه نمایند.

* چهار سال قبل ماشین دیالیز در شفاخانه حوزوی بلخ توسط کشور دونر اهدا شد. داکتر حسین حصین به همین منظور در کشور چین آموزش دید تا مشکل مریضان گرده را رفع کند اما متاسفانه تا حال هیچ خبری از فعالیت این دستگاه نیست. مریضان عموما برای رفع مشکل شان به شفاخانه‌های کابل یا به پاکستان و هند مراجعه می‌کنند. معلوم نیست که فعلا ماشین دیالیز در گدام صحت عامه مدفون است یا مثل صد‌ها وسیله دیگر به فروش رسیده است.

* شفاخانه حوزوی بلخ یگانه مرکز تخصصی در شمال کشور است. به همین منظور مغلق‌ترین واقعات از ۸ ولایت شمال و شمال‌شرق به اینجا راجع می‌شوند. اما بدبختانه همین شفاخانه تا هنوز سرویس طب عدلی که عملا کاری انجام دهد، نداشته و نیز لابراتوار سم‌شناسی که تعیین نوع زهر در واقعات مشکوک به تسمم را نماید، ندارد. واضح است که این عمل آگاهانه است زیرا تمام جنایات وحشتناک از تجاوزات ناموسی تا قتل‌های مرموز عطا و دارو دسته‌اش با فعال شدن این بخش‌ها فاش می‌شود. نمونه بارز آن قتل سه ماه قبل فوتو ژورنالیست تلویزیون آرزو قیس عصیان است که بدون دریافت علل مرگ اش در ظرف ۳ ساعت صحبت کنان جان داد. او جریان قتل پسر جوانی را توسط یکتن از آدمکشان عطا در میدان بزکشی مزار تصویربرداری نموده بود که از آن زمان تا مرگش بارها مورد تهدید لچکان جانی عطا قرار گرفت تا اینکه به شکل نهایت مخفی و گنگ به زندگیش خاتمه دادند.

قیس عصیان
قیس عصیان، خبرنگاری که توسط باند عطا ترور شد

* داکتر میر خالد ربیع برادرزاده میرویس ربیع است. او در عین زمانی که رئیس شفاخانه شخصی الفلاح کاکا جان خود است، مسئول کنترول امراض ساری و مقاربتی مخصوصا ایدز در شمال کشور است که ماهانه از بودجه دولت ۱۸۰۰ دالر معاش می‌گیرد.

* روزانه تعداد زیادی از هموطنان ما که راهی سفر به بیرون از کشور اند یا آنانی که کارمند دفاتر خارجی اند؛ باید معاینات صحی شان را در صحت عامه طور رایگان تکمیل نمایند. اما روال را ربیع طوری عیار نموده تا همه به شفاخانه شخصی مولانا با پرداخت پول معاینات را انجام دهند. در این زمینه با قونسلگری ایران رسما قرار داد دارد. همچنان توریسم طبی درمانی(١) را که مهد غارتش شفاخانه مولانا است در کمک با ایرانی‌ها تاسیس نمود تا مریضان لاعلاج مظلوم ما را طعمه سگان دولت کشتار و تباهی ولایت قبیح خامنه‌ای که در خون خوری و جنایت شریک و یار هم اند، کند. در اخیر مهر صحت عامه بلخ که نهاد کاملا دولتی است بر اعتبار سند همه متقاضیانی که معاینات شان درشفاخانه مولانا انجام شده، کوبیده می‌شود. ضیا و فریدون دو سکرتر ربیع ناظم این کار اند.

* دو سال قبل DAAD کشور آلمان بخشی از وسایل اساسی نمونه‌برداری (Biopsy) را به شفاخانه ملکی بلخ رایگان اهدا نمود. سپس سه تن از داکتران افغانی هریک داکتر روکی روفی، داکتر سمیرا اخگر و داکتر عصمت پوپل آموزش دیده و عملا شروع به کار نمودند. داکتران نام‌برده فقط سلاید از مریضان آماده می‌کردند و تشخیص بعد از آمدن نتیجه از آلمان صورت می‌گرفت. این مشکل رفتن اکثر مریضان به بیرون از کشور را که صرف نیاز به تشخیص مرض داشتند تا جایی حل نمود. لیکن اکنون این دیپارتمنت نه تنها فعال نیست که عمدتا ماشین و وسایل آن در کلنیک شخصی بلخ باستان مقابل مارکیت تجارتی نور انتقال داده شده است. داکتران تربیه شده افغانی هم با زور در مقابل اجرت ناچیز فعلا آنجا وظیفه‌دار هستند. کلنیک مذکور مربوط جنرال صبور و علم سیاه جمعیتی با یک سهم عمده از ربیع است.


کلنیک بلخ باستان و مرمرین مربوط باند ربیع

* دفتر کاری ربیع با سه کمربند امنیتی و ده‌ها نفر مسلح محصور است و بیشتر شباهت به ساحات نظامی دارد. او فردی را بنام نظر که از قوم ترکمن است و زمانی قوماندان جهادی بوده به صفت مسئول امنیت جان خود و فامیلش تعیین نموده است. اگر بخواهی ربیع را ملاقات کنی باید با کسب اجازه از بند‌ها بگذری بشرطی که او در تشناب، سر نماز و در جلسه نباشد، جمله‌ای که دایما توسط سکرتران ربیع برای فریب مردم گفته می‌شود. کانتین دروازه ورودی شفاخانه حوزوی بلخ را ربیع جهت تشویق و دلگرم ساختن گروپ امنیتی لاشخوارش به نظر واگذار نموده است.

برشنا ربیع
برشنا ربیع خواهر میرویس ربیع که با تقلب و زور به طویله ملت راه یافت

* برشنا ربیع خواهر میرویس ربیع که قبلا مدیره مکتب فاطمه بلخی بود به کمک عطا به خانه دزدان یعنی پارلمان راه یافت. معلوم نیست که چه زد و بند‌ها و قرار‌ومدارهای میان این دو در مورد وکالت برشنا جان صورت گرفته است.

همچنان داکتر افضل حدید رئیس شورای ولایتی بلخ توسط ربیع به عطا معرفی گردید و ماه‌ها قبل از انتخابات شورای ولایتی، عطا گفته بود که داکتر افضل از طرف من رئیس شورای ولایتی است.

* ربیع با دادن رشوه لک دالری به داماد ربانی معین قبلی وزارت صحت عامه پروژه اصلاح شفاخانه‌ها را که از چند سال به اینسو عملی شده بود به تاریخ ۷ دلو ۱۳۹۱ لغو نمود. داکتر میا مسئول پروژه متذکره در سطح کشور می‌گوید: هدف عمده این کار بهبود وضعیت صحی و تامین معیشت نسبتا کافی برای کارمندان صحی بود تا بهتر کار کنند اما نتیجه این شد که معاش یک داکتر از ۱۵۰۰۰ افغانی به ۸۰۰۰ افغانی کاهش یافت. ربیع این کار پر مصرف را صرف بخاطر دور کردن داکتر غوث الدین انوری رئیس شفاخانه حوزوی بلخ از سمتش انجام داد تا در نبود او و تیم کاری‌اش فارغبال و با خاطر آرام هرچه دلش بخواهد، انجام دهد. عده‌ای را بشمول انوری به اتهام غفلت وظیفوی (کم بودن وزن نان شفاخانه، خرابی کیفیت برنج و ده‌ها بهانه دیگر) به سارنوالی معرفی نمود. سپس دوسیه مظنونین به محکمه رفت و بعد از سه ماه جنجال آفرینی زیاد سه تن برائت و سه تن دیگر با جریمه ۵۰۰۰ افغانی رهایی یافتند. چند نمونه از قربانیان این دسیسه: داکتر غوث‌الدین انوری رئیس شفاخانه، داکتر جبار مشاور شفاخانه، داکتر نادر رسا، داکتر بیژن سحاب، کبیر و نور احمد نرس، جواد و خواجه ایوب کارمندان بخش اداری شفاخانه. انوری و جبار می‌گویند که در هشت سال گذشته برای مریضان اصلا کسی نان نمی‌داد حالا که ما کار می‌کنیم باید همین گونه پاداش دریافت کنیم. آنان هنوز در گند مافیای ربیع میان مرگ و زندگی در محاکم بلخ دست و پنجه نرم می‌کنند.

* داکتر منصور ثابتی ترینی موظف در سرویس گوش و گلوی شفاخانه ملکی بلخ به تاریخ ۱۷ حمل ۱۳۹۱ در یک عمل از قبل طراحی شده به اتهام تجاوز دستگیر و بدون تثبیت جرم و اجرای حکم محکمه توسط تلویزیون محلی بلخ که آله دست اوباشان جمعیتی است، بدنام گردید. بر همه داکتران و کارمندان صحت عامه روشن است که در پشت این ماجرا دستان ناپاک ربیع و باند کثیفش قرار دارد تا افرادی را که مطیع خواست‌های وی نیستند یک یک با بدنامی از صحنه براند.

* جیحون نزهت داکتر ترینی در سرویس جراحی شفاخانه ملکی بلخ را که همیشه منتقد غارتگری و رذالت ربیع بود، به تاریخ ۳ ثور۱۳۹۱ زیر نام پرخاشگر و بی‌تربیه از برنامه تخصص اخراج و به کابل تبدیل کرد. جیحون محصل سال آخر جوانی با پشتکار و مبتکر است و زمانی که وی با رخصتی رسمی بنا به مشکلی پاکستان رفته بود، توسط داکتر اسدالله شارق و با دیکته ربیع از کار اخراج و بی‌سرنوشت گردید.

* مریضان ارتوپیدی، جراحی و گوش و گلو عموما در شفاخانه مولانا عملیات می‌شوند. آنانی که نهایت نادار اند باید هفته‌ها در شفاخانه دولتی درد و رنج بکشند تا کسی بداد شان رسد و از کمک ابتدایی و ناچیر بهره‌مند شوند. ربیع داکتر آنان را جبرا به این ننگ کشانیده است در غیر آن لقمه نان شان را که از معاینه مریض بدست می‌آورند، حرام ساخته و معاینه خانه‌های شان تا مدت نا معلوم مسدود می‌گردد. طور نمونه کلنیک همایون درمانگر داکتر ارتوپیدی که بعد از طی مراحل قانونی دو سال تمام اجازه فعالیت دریافت نکرد تا این که مریضان مصاب به مشکل استخوان را درمانگر طور منظم به مدت ۲ سال در شفاخانه مولانای ربیع عملیات نمود. همچنان حاجی وحید که خود یک نرس است، مسئول عمومی عملیات خانه سرویس جراحی شفاخانه حوزوی بلخ مقرر شده که بدون اجازه او داکتر قادر نیست مریضانی را ولو قریب الموت باشند عمل کند. او مطیع اوامر یک نفر آن هم شخص ربیع است و به همین منظور حتی واقعات عاجل بدون هیچ کمکی در شفاخانه دولتی، خیلی زود به مولانا ارسال می‌گردد.

این دزدان چنان نفرت بی‌پایان را در سینه هر هموطن ما کاشته‌اند که در روز حساب خنجر زهرآگین و بیرحم انتقام مردم این ثروت‌ها را جبرا از حلقوم گندیده این کرگسان بیرون خواهد آورد. و خود شان را در میان قفس‌ها با صورت ملوث با مدفوع سگ در چهار سمت شهر به نمایش خواهند گذاشت.

هموطنان دردمند!

ما طور نمونه زندگی یک چوچه حرام فرومایه را که تحت حمایه «جامعه جهانی» و سایه ۴۶ کشور خارجی و در راس امریکا و دامن خونچکان عطا پرورش یافت، رئیس شد، تاجر گردید، با سیاست چپاول و تجاوز تاج افتخار بر سر زد و سوسمار گشت، جهت آگاهی بیشتر مردم سوگوار به تحریر آوردیم.

در شناساندن این چهره‌های منفور و نامیمون که انگل‌وار از خون و زحمت دیگران تغذیه می‌کنند و بار شان را روی شانه‌های مردم گذاشته، حاکمیت می‌رانند ما را یاری رسانید. روز محاکمه و مجازات این خاینان دور نیست که دستان فشرده ملت ما طناب دار ربیع‌ها و سایر سگان زنجیری دولت مافیا زده و مزدور گردد.

داغ ننگ این بی‌ناموسیها و خیانتهای عطا و دلالانش بر روی منیژه باختری، پرتو نادری، رهنورد زریاب و سایر عوامل چتلی خوار عطای جلاد پیشه هم حک است که می‌کوشند از این سردسته مافیا فرشته بتراشند.




پاورقی:

(١) ربیع با ایرانی ها قرار دادی بسته که طبق آن مریضانیکه در مزار تداوی نمی‌شوند با گرفتن ویزه رایگان ایران جهت تداوی به آنکشور فرستاده می‌شوند تا شفاخانه های ایرانی جیب های شانرا خالی کنند. نام همین چپاول را توریزم طبی درمانی گذاشته اند که مرکز آن شفاخانه مولانا است. ربیع کاملا آگاه است که عموم مریضان لاعلاج به پاکستان یا هند می‌روند و ازین دو کشور چیزی به او و باند کثیفش نمیچکد.

آخرین مطالب