ا.ش. ـ تخار،
تخار در چنگ ستمپیشگان مافیایی
ولایت تخار از لحاظ اداری تفاوتی با سایر ولایات ندارد، یعنی همان تفنگسالاران بنیادگرا كه قبلاً حاكمیت داشته اند هنوز هم حاكم بر منطقه اند و حتی از سطح ولایت گذشته به چوكی وزارت و ادارات ولایات دیگر هم دست یافته اند.
ناگفته نباید گذاشت كه اكثر این افراد با وجودیكه مكتب نخوانده اند رتبه تورن جنرالی و برید جنرالی وغیره را پیشوند نام خود دارند كه همه را برهانالدینربانی به ایشان اعطا كرده است.
نمونههایی از افرادیكه به سمتهای جدید گمارده شده اند:
۱) قاضی كبیر «مرزبان» كه در گذشته مربوط باند گلبدین بود و بعداً شورای نظاری شد. وی قبلاً سه ولسوالی ینگیقلعه، درقد و خواجهبهاوالدین را تحت تسلط خود داشت و در زمان حكومت انتقالی وزیر مشاور كرزی و هم والی تخار بود، فعلاً والی تخار و سر دسته باند قاچاق مواد مخدر میباشد.
۲) پیرمقل آمر جهادی ولسوالی رستاق كه مثل قاضیكبیر ابتدا عضو باند گلبدین بوده، بعداً شورای نظاری شده و حالا با جنبش جنایتكار دوستم سر و كار دارد، حاكم بیچون و چرای رستاق است. ولسوال و همه اراكین دولتی رستاق را او تعیین و رهبری میكند. در آدمكشی شهرت سرتاسری دارد و حالا سه دستگاه هروئینسازی در قریههای آب آسیابها، باغ حصار و پتیكه را كنترول میكند.
۳) بشیر «قانت» آمر جنایتپیشه چاهآب كه وی هم قبلاً مربوط حزب اسلامی گلبدین و حال شورای نظاری است و چاهآب را در كنترول دارد و تمام كارمندان ولسوالی را از خانواده خود تعیین نموده كه مثل زخم سرطانی بر گردههای مردم سنگینی دارند. مثلاً جنید پسر كاكایش ولسوالی چاهآب، ابراهیم پسر كاكایش شاروال چاهآب وغیره كه سه بندرگاه قاچاق در مرز تاجكستان را در اختیار داشته و از تمام قاچاقچیان فی پاكت صد دالر محصول میگیرند و طی سالیان متواتر صدها ملیون دالر به چنگ آورده اند.
۴) مامورحسن در ولسوالی دشتقلعه كه وی هم ابتدا مربوط باند گلبدین بوده و بعداً شورای نظاری شده فعلاً معاون دوستم در سمت شمال افغانستان میباشد كه قلعه تاریخی آیخانم را تاراج نموده و هنوز هم حاكم بر دشتقلعه است.
۵) ملاعمر برادر قاری امیر هزارباغی مربوط باند سیاف و عضو شورای نظار و حالا هم ولسوال خواجهغار است.
۶) مطلب بیگ قومندان باند ربانی و عضو شورای نظار، در گذشته قومندان امنیه ولایت تخار بود كه ذریعه موتر پلیس به كابل هروئین انتقال میداد. روزی یكی از موترهای حامل هروئیناش بین شاهراه كابل ـ پروان دستگیر شده، دریور بیچاره زندانی و مطلببیگ ترفیع نموده قومندان امنیه ولایت كندز شد كه تا امروز درین سمت باقیست. مثل گذشته در ولایت تخار حاكمیت داشته و از درك قاچاق مواد مخدر و رشوه و اختلاس سرمایه هنگفتی اندوخته است.
۷) انجنیر عمر مربوط باند سیاف كه در زمان حكومت ربانی شاروال تالقان بوده و بعداً والی بغلان شده و حالا والی كندز میباشد.
۸) دگر جنرال داوود كه از صنف ۷ به بعد مكتب نخوانده اما به زور تفنگ و اراذلش از لیسه ابوعثمان تالقانی در سال ۱۳۸۱ سند فراغت گرفت. او در زمان حكومت ربانی والی تخار و بعد از سقوط طالبان قومندان قولاردوی زون شمال شرق شده و حالا این جنایتسالار معین وزارت داخله در مبارزه علیه مواد مخدر میباشد كه در پهلوی وظیفه اصلیاش در امور ولایت تخار هم حاكمیت داشته و از سر قاچاقچیان معروف تخار به شمار میرود. بطور مثال در جنگ بین دو قومندان (قهار و عبدالاول) در فرخار عبدالاول زیر بال دوستم است و قهار زیر بال داوود. فعلاً هر دو درین اواخر دستگیر و ظاهراً در تالقان زندانی اند. ولی مردم مطمئن اند كه هیچكدام به جزای اعمال شان نخواهند رسید.
۹) داكتر احمد «شاهد» كه فارغ صنف ۱۲ بوده و اصلاً داكتر نیست، در زمان حكومت ربانی والی تخار بوده كه در آن زمان معاش یك ساله تمام معلمان را از بانك دولت كشیده و تصاحب كرد. او در میان معلمان و مردم تخار آبرویی ندارد. در زمان حكومت انتقالی وزیر معارف و حالا رئیس اصلاحات اداری تعیین شده است.
۱۰) لنگ سیداقبال یكی از قومندانان باند ربانی كه در زمان حكومت وی شارول تخار بوده و در رشوه و بی كفایتی زبانزد مردم تخار است، امروز رئیس اداره امور مهاجرین میباشد. تا حال به هیچ مهاجر ذرهای كمك ننموده و تمام كمكها را مستقیماً به خانه خود برده، در اختیار خاندان خود و اقارب خود قرار میدهد. و از جمله قاتل انجنیر عبدالحكیم روشنفكر مشهور تالقان است.
۱۱) سیداحمد روئین مشهور به آمر مجاهد وابسته به باند جمعیت كه در زمان حكومت ربانی والی تخار بود و حالا رئیس ترانسپورت میباشد.
۱۲) اكرامالدین «معصومی» یكی از قومندانان باند ربانی، بعد از سقوط طالبان والی تخار بود كه داستانهای رشوه و اختلاسش بعضاً حتی در تخار در جراید هم انعكاس یافته است. وی بعداً والی بدخشان شد كه مردم از وی خاطرات تلخی دارند او اكنون ارتقا كرده وزیر كار و امور اجتماعی مقرر شده است. تعیین این جنایتسالار دولت كرزی را نزد مردم زیر سوال برده و مردم از انتخاب و رأی خود به كرزی با درد و دریغ یاد میكنند.
۱۳) قومندان حضرت «بنگیچی» یكی از قومندانان باند جمعیت كه به بداخلاقی و فحشا زبانزد مردم است، عفت صدها دختر منطقه را برباد داده و سبب بیامنیتی در تالقان شده است، او حالا آمر امنیت ولایت تخار میباشد.
۱۴) قومندان گلدین كه مردم به حق او را «دیوانه» لقب داده اند آمر جنایی ولایت تخار میباشد.
۱۵) اكرمخان «بیكزاد» از باند جمعیت، قومندان امنیه تخار میباشد.
۱۶) برید جنرال عبدالصمد رئیس اركان حرب فرقه ۵۵ جهادی است كه ابتدا خلقی بوده و بعداً عضو باند نظار شده و از طریق كارش در فرقه پول زیادی به جیب زده است.
۱۷) تورن جنرال سبحانقل «ابراهیمی» از قومندانان خونریز باند گلبدین بوده كه بعداً به شورای نظاری پیوست و حالا عضو باند دوستم میباشد. وی همچنان معاون پیرمقل میباشد. او مواد مخدر را ذریعه موترهای فرقه ۵۵ و به همكاری جنرال صمد انتقال میدهد و از این طریق سرمایه افسانوی ذخیره نموده است و چندین زن دارد و در سال ۱۳۸۳ دختر مخدوم بزرگ را به عقد خود درآورد ولی بعد از چند ماه وی را طلاق داد.
۱۸) عبدالرحیم «كریمی» از ولسوالی رستاق تخار كه بنام عباسكریمی شهرت دارد، از اعضای برجسته باند ربانی كه بعداً به دوستم پیوست و در زمان حكومت انتقالی كرزی وزیر عدلیه بود. وی حزب عدالت اسلامی را تاسیس نمود.
۱۹) خیرمحمد «چریك» كه در گذشته مربوط باند ربانی بوده و حالا عضو باند دوستم شده و حاكمیت كلنگان را دارد.
در ولایت تخار در گذشته باند گلبدین نسبت به ربانی نیرومندتر بود. بعد از وارد شدن مسعود كثیرالابعاد به تخار و واقعه مشهور قتل بیش از ۲۰ قومندان جمعیت توسط سیدجمال حزبی، مسعود علیه حزب قرار گرفته، سیدجمال را با برادرانش اعدام میكند. بیشترین قومندانان حزب اسلامی به شورای نظار پیوسته از حزب میبرند ولی شاید هم هنوز به باند گلبدین تماسهای پنهانی داشته باشند. نفوذ باند سیاف در تخار به درجه سوم میرسد.
تمام قومندانان فوق تشكیلات خود را داشته و هر قریه دارای سرگروپهای مسلح خود میباشند.
درین اواخر تعدادی از قومندانان حزب و جمعیت ازبكتبار به دوستم پیوسته اند. ستم ملی كه بدو شاخه «سازا» و «سفزا» شهرت دارند در گذشته با روسها همكار بوده و تمام دفاتر «خاد» را در تخار اداره و غندهای مسلح قومی را بوجود آورده بودند ولی بعد از سقوط نجیب منحل شده وسیعاً به شورای نظار و دوستم جلب شدند و یك تعداد آنان به خدمت یوناما و ایساف درآمده اند.
«جنرال» داوود سند فراغت میگیرد!
جنرال داوود كه مسئولیت نظامی ۴ ولایت بدخشان، تخار، كندز و بغلان را به عهده دارد و مركز كارش كندز است امسال از صنف ۱۲ لیسه ابوعثمانی تالقانی ولایت تخار سند فراغت حاصل نمود. موصوف در گذشته صنف هفتم بود ولی امسال به صفت سامع فارغ شد.
بتاریخ اول ثور ۱۳۸۳ هیأت وزارت معارف جهت نظارت اداره لیسه ابوعثمانی از كابل به تخار رفت، و از جمله نمرات داوود را بررسی نمودند كه نه درخواستی از ریاست داشت و نه پارچههای تحریری امتحان. وقتی از مدیر لیسه انجنیرشفیع پرسیدند كه چرا درخواستی ندارد و نمرات و پارچههایش كجاست جواب داد كه همهی آنها گم شده اند! هیات در حضور همه معلمان به او گفتند كه این از امكان بدور است كه نمرات و امضای معلمان موجود باشد ولی پارچهها و درخواستی مفقود. مدیر احساساتی شده و گفت: «این نمرات جنرال داوود است كه نه زور من به او میرسد و نه از تو. كی میتواند كه از وی درخواستی بخواهد و یا به او بگوید كه پارچه نوشته كن...» هیات در جواب گفت: «پس ما چه كنیم. تو حداقل باید خودت از طرف داوود یك درخواستی مینوشتی و امر معارف را میگرفتی و توسط چند شاگرد سوالات امتحانش را حل میكردی كه به ما هم سند میشد...»
یعقوب ـ ننگرهار
دولتی چارواكی او جنایت
دلاورخان كشتهی دست باندی از جنایتسالاران
د ننگرهار ولایت د حصاركی ولسوالی څخه دلاورخان د اكبرخان زوی د یو نیم كال څخه را پدی خوا د خپل موټر سره یو ځای په همدی ولایت كی ورك شوی وه. دده ورور ببرك وایی:
«كوم وخت چی زما ورور ورك شو، نو ډیر ژر د خپل ورور لټول شروع كره. د لټولو په جریان كی اماناله او زمری چی د كابل د گارنیزون صاحبمنصبان دی ماته د یو دكاندار چه نوم یی شیر وه، راكړ او راته یی وویل چی ورور دی د هغوی سره دی. شیر دكاندار د یو موټروان په لاس مونږ ته احوال راكر چی د دوهلكه افغانی په بدل كی به ستاسی ورور آزاد كړو. خو مونږ چی دومره پیسی نهدرلودلی، ۵۰۰۰۰ كلداری مو ورته وركړی. خو مونږ ته دوه میاشتی فریب راكړو او وروسته د دوه میاشتو نه دولت ته مو عریضه وكړه. دولت دواره صاحبمنصبان بندیان كړل. څارنوالان ورته څلور كاله بند د پیسو په زور تعیین كر. خو ما قناعت ونكړ او اماناله او زمری مجبوره شول راته ووایی چی ستا ورور مونږ شفیقاله او نقیباله ته تسلیم كړه. نقیباله د حصارك غلجایی د ولسوالی د امنیه قومندان دی، چی د حاجی دین محمد د ننگرهار د والی د نژدی خپلوانو څخه دی.
څو ځلی مونږ د مركز د استخباراتو څخه جلب راور خو د دولتی چارواكو لخوا به یی ممانعت كیده. اوس هم څو جلبونه زما په جیب كی دی. خو نقیباله ته وویل: "لاس دی خلاص زه مركز ته نه ځم. زه د مركز سړی نه یم د حاجی دینمحمد سړی یم".
او اوس زما ورور چهارراهی صحت عامه په دلهایز قبر كی پیدا شو. دا ټول سره شریك مجرمین گڼل كیږی او د بشر د حقوقو څخه سر غرونه ده دولتی چارواكی پدی جنایت كی لاس لری.
دبنسټپالو د تروریزم قربانیان
طالبی او گلبدینی تروریستان چی زور یی پر امریكاییانو نهرسیږی زمونږ بیوزله خلك تر نښانی لاندی نیسی.
د ۸۳ كال د سنبله د میاشتی په شپږمه نیټه د ننگرهار ولایت د قولاردو ترڅنگ د یوناما دفتر د فلاینگكوچ په موټر كی د بم د انفجار په واسطه چاودنه وشوه چی په نتیجه كی یی دوه زنانه ووژل شوی او ډیر نور كسان زخمی شوو چی نومونه یی دادی:
۱) هوسی بنت محمدولی د كنر ولایت د نوركل د ولسوالی او د نوركل د كلی څخه په شهادت ورسیده.
۲) نوربیبی بنت گلالرحمن د لغمان ولایت د قرغه ولسوالی څخه په شهادت ورسیده.
۳) فوزیه بنت محمدخان د لغمان ولایت اوسیدونكی.
۴) نادیه بنت محمدالدین د ننگرهار ولایت سرخرود ولسوالی د بالاباغ د كلی اوسیدونكی.
۵) آصفه بنت محمدصدیق د لغمان ولایت اوسیدونكی.
۶) شكیبا بنت غلامقادر.
۷) پروانه بنت شاهمحمود د ننگرهار ولایت د كامه ولسوالی اوسیدونكی.
۸) گلشن بنت فضلالرحمن د ننگرهار ولایت د بهسود ولسوالی اوسیدونكی.
۹) تمنا بنت بازمحمد د لغمان ولایت اوسیدونكی.
۱۰) لطیفه بنت محمدابراهیم د ننگرهار ولایت د سرشاهی ولسوالی اوسیدونكی.
۱۱) بهاوالدین بنت امرالدین د ننگرهار ولایت د چپرهار ولسوالی اوسیدونكی.
۱۲) بیبینام بنت امرالدین د ننگرهار ولایت د چپرهار ولسوالی اوسیدونكی.
۱۳) زمزمه بنت ولیمحمدخان د ننگرهار ولایت د چپرهار ولسوالی اوسیدونكی.
۱۴) توكل بنت عقیقاله د ننگرهار ولایت د چپرهار ولسوالی اوسیدونكی.
محمد خان قربانی بمباردمان امریکا
یحی ـ ننگرهار،
زخمی بمبـاران
محمدخان ولد شیرافغان طفل معصومی كه بتاریخ ۲۰ عقرب ۱۳۸۰ با بمباران 52b امریكا در قریه كورنگ ولسوالی سرخرود در اثر سوختگی شدیداً آسیب دیده و تا كنون تحت تداوی قرار دارد. وی مخصوصاً از ناحیه پای خویش زیاد دچار مشكل بوده و فعلاً به شفاخانه صحت عامه ننگرهار انتقال داده شده است.
در اثر نبود دوا و داکتر و امکانات دیگر طبی محمد خان درمانده از بیش از سه سال بدینسو به این حالت اسفبار بسر میبرد.
رستم ـ هلمند،
از جنایات والی طالبی و بیسواد هلمند
به تاریخ ۲۳ میزان ۱۳۸۳ سفری داشتم به ولایت هلمند كه گزارش فشردهای از آن ارائه میگردد:
۱) والی هلمند كه از جمله وابستگان ملا نسیمآخندزاده مربوط تنظیم مولوینبی میباشد و با كرزی نیز دوست است، آدمی است بیسواد، زنستیز، رشوهخور و قاچاقبر. از بركت ولایت و حمایه برادر كرزی (ولیكرزی) زراندوزیهای زیادی كرده و مالك یك ماركیت و یك باب تعمیر در دوبی است و در قاچاق مواد مخدر دست باز دارد.
ملا شیرمحمدآخند قومندان امنیه ولایت نیز كه به دزدی و چپاولگری شهرت دارد، والی را در امر قاچاق همكاری و حمایه میكند و از آن سهمی قابل توجه میبرد. وی از زارعین تریاك باجگیری میكند و باند رهزنانی را بوجود آورده كه از هیچ عمل غیر انسانی روگردان نیستند.
در ولایت هلمند حاكمیت تفنگسالاران بر مردم بیداد میكند. در اطراف و ولسوالیها طالبان و سایر تفنگداران بر مردم ستم روا داشته و آنان را بكارهای شاقه وامیدارند. قاچاقبری و زورگویی به امر عادی تبدیل شده و از آدمكشان حمایه میگردد.
حدود ۲۵۰۰ خانواده از اثر خشكسالی به ولایت هلمند مهاجر گردیده اند كه در مزرعههای تریاك در بدل مزد نهایت كم استخدام شده و از آنان بهرهبرداری ضد انسانی صورت میگیرد.
خوانی یك تن از مهاجرین گفت: «ما از ولایات شمالی مهاجر شدیم و درین جا میبینید كه چپری زدهایم ولی قومندان محله ما را در زمینهای خود كه تریاك كشت كرده بود و فعلاً پنبه كشت كرده است بزور استخدام و مزد ما را تا حال نداده. ما كدام زور نداریم و به مشكل میتوانیم فقط نان خشك بخوریم...»
عدهای از مهاجرین بطور ناخودآگاه بخاطر قاچاق مواد مخدر قومندانان مسلح، استخدام شده اند.
زنان به علت حاكمیت خانواده ملانسیمآخندزاده در مركز (لشكرگاه) در دفاتر كار ندارند و معلمان زن و شاگردان جوان چادری میپوشند. در ولسوالیها اصلاً مكتب دخترانه وجود ندارد.
زنان در بازار لشكرگاه حق گشت و گذار و دسترسی به داكتر و تداوی را ندارند و بنابران مرگ و میر مادران فوقالعاده زیاد است.
میراث شوم طالبی هنوز حفظ بوده و مردانی كه در دوایر دولتی كار میكنند باید ریش كلان و لنگی به سر داشته باشند. ماموران دارای لنگی و ریش دراز اند، فقط عده محدودی پلیس با دریشی ملبس بوده و سایر افراد مسلح و غیر مسلح بدون دریشی در جادهها گزمه میزنند.
مردم در ولسوالیها و اطراف از دست طالبان و قومندانان و زمینداران و تریاكداران زجر میبینند. دختران جوان در بدل ۵ تا ۱۲ لك فروخته میشوند. انجنیر حلیم كارمند یكی از مؤسسات غیر دولتی میگوید: «چندی قبل برادر والی صاحب ملاسیدمحمد عروسی كرده كه در جمله سایر مصارف سه خروار گوشت گوسفند، سرخی گاو و مرغ پخته شده و مبلغ ۱۵لك افغانی طویانه داده شد.
مركز تجمع طالبان در ولسوالیهای كجلی و بغرا و مناطق هم سرحد با ولایت ارزگان میباشد. طالبان و نیروهای امریكایی با هم درگیری نداشته و تقریباً در صلح قرار دارند، با آنكه طالبان هنوز در قتل معلمان، ماموران ملكی ولسوالیها، انجنیران و داكتران به راحتی فعال اند.
سهم زنان در انتخابات بكلی ناچیز بوده و علت آن جو سیاسی منطقه است. برادر كرزی و عارفنورزی وزیر اقوام و قبایل قبل از انتخابات به ولایت هلمند سفر كرده و به نفع كرزی كمپاین براه انداختند. رایدهی در آن ولایت بیشتر با توسل به زور بوده و جنبه قومی و ملیتی داشت.
میراحمد ـ ننگرهار،
خیزش قوم عرب علیه جنایتسالاران
جسد شیرین آغا که بوسیله افراد مسلح به قتل رسید.
بتاریخ ۲۷ قوس ۱۳۸۳ در ولسوالی بهسود قریه قاسمآباد در دشتعربها یك نفر چوپان به اسم شیرینآغا ولد گلآغا مربوط قوم عرب توسط یك نفر مسلح بنام لشكرخان بشكل بیرحمانه به قتل رسید. شیرینآغا میخواست گوسفندان خویش را در دشتعربهابه چراندن ببرد كه از طرف لشكرخان مربوط لوای زرهدار هدف قرار گرفته جابجا به قتل میرسد. لشكرخان جنایتكار با تعداد زیادی تفنگسالاران چپاولگر خودسرانه دشت مذكور را غصب كرده و خانههای رهایشی در آنجا اعمار مینمایند.
مردم قوم عرب مربوط ولسوالی مذكور بخاطر قتل چوپان دست به تظاهرات زده و شعارهایی ضد جنگسالاران سر دادند. آنان میگفتند كه چندین بار است افراد مسلح بالای ما حمله میكنند و میخواهند ملكیت ما را بنام ملكیت دولتی غصب نمایند. همچنان خواهان دستگیری قاتل شده و جسد چوپان را به یوناما، سازمانهای حقوق بشر و مسئولان دولتی به رسم اعتراض نشان دادند.
فردای آن روز از جنایتكاران قدیمی باند گلبدین بنام زلمی به نمایندگی مردم بهسود و قوم عرب با روزنامه وحدت مصاحبهای انجام داده بود كه قوم عرب تمام گفتههای او را رد كرده و میگفتند زلمی خودش از بهسود نیست و در وقت اقتدار خویش زمینهای ما را غصب و برای خود خانه اعمار كرد.
دولت درین مورد (اعمار خانهها توسط قومندانان به زور در زمینهای مردم) هیچ توجهی نكرده و مسئله را اختلافی بین مردم خوانده و از ارتباط لشكرخان با دولت منكر است.
ا. ـ مزار،
مزار در چنگ جنایتسالاران
امنیت ولایت بلخ: مسئول «امنیت و حفظ جان، مال و ناموس مردم» را مشتی از آدمكشان، دزدان و اختطافچیان عهدهدار گردیده است مثل شیخفصیحی كه در دولت محقق قومندان امنیه و سپس مسئول گارنیزیون بلخ بود و در اختطاف و بچهبركان دست داشت، فعلاً در اكادمی پلیس بلخ «كادر» تربیه میكند و یا حسیبالهقریشی «جمعیتی» كه در سگجنگی با امینضربعلی وحدتی كه با ریختن خون تعدادی بیگناه طور ساختگی به وزارت داخله حبس و فوری رها شد، حالا قومندان امنیه ولسوالی كلدار است وغیره.
چند حادثه در ماه عقرب امسال: ـ فردی بنام عبدالغیاث مشهور به بایخان مربوط جمعیت اسلامی مسكونه قزلقلعه چاربولك در روز روشن دختری را از سنگ كلان سیدآباد مزار ربود. فامیلش بعد از ردیابی قضیه او را در چاربولك یافتند و مسئله را با ولسوال و قومندان امنیه و سایر «مسئولین» در میان گذاشتند ولی آنان به حرفهای خانواده گوش نداده و بزور دختر را به بایخان كه سه زن داشت، نكاح كردند.
ـ یك گروپ از افراد مسلح موتر انجنیر گلاحمد مسكونه كودوبرق در گولایی ویس «نزدیك قلعه جنگی» را به ساعت سه ونیم بعد از ظهر توقف داده و همه پولش را كه ۶۵۰۰ افغانی بود ربودند. در موتر عدهای از مردكاران كه در حویلی گلاحمد در مزار كار میكردند نیز پولهای شان را كه مبلغ ۱۵۰۰ افغانی میشد از دست دادند.
ـ افراد مسلح علم آزادی مشهور به علم سیاه مربوط جمعیت جوانی را از مزار اختطاف كردند و بر تختهپل (امارت علم سیاه) انتقال دادند. جوان بعد از دو شبانه روز از زندان علم سیاه فرار میكند. قرار معلوم افراد مسلح معامله قاچاق مواد مخدر را با مامای فرد اختطاف شده در فراه را داشتند و وقتی پول خود را حصول نكردند، خواهرزادهاش را گرفتند تا پول خویش را بدست آرند.
حوادث در ماههای دیگر: ـ در دلو سال جاری فردی مقدار ۶۰۰۰ دالر را به صرافی تبادله میكند كه مورد تعقیب افراد مسلح قرار گرفته و در ۲ بجه همان شب تمام پول تبادله شده و زیورات او را از منطقه كارتهآریانا به سرقت میبرند.
ـ بیست تن از عازمین حج اكثراً باشنده ولایت فاریاب در ماه جدی در خانه یكی از وابستگان شان در گذر پنجشیر مزار مهمان شدند كه در همان شب تمام پول شان توسط افراد پلیس به سرقت میرود.
ـ در شب ۲۶ ماه دلو در مركز شهر جنوب روضه دكانهای زرگری الماس و اسرار تاشقرغانی توسط افراد مسلح دزدیده شده كه از هر دو دكان ۲۳۰۰۰ دالر و ۱۰۰۰۰۰ افغانی را با خود بردند.
وضعیت امنیتی شولگره: در شولگره سه گروپ جنایتپیشه جنبش، جمعیت و وحدت تسلط نظامی دارند و در هر فرصتی دست به قتل و ایجاد دهشت میزنند. افراد مذكور ظاهراً از طرف دیدیآر خلع سلاح شده اند ولی در واقع تمام آنان مسلح بوده و حاكمیت شان پابرجاست. تا هنوز پلیس ملی از ترس این سه گروپ تا دندان مسلح نتوانسته برای تامین امنیت به آنجا بروند. چندی قبل در اثر برخورد جنبش با جمعیت عجبخان قومندان بچه فقیرصافی در باغپهلوان به همراه چهار تن از محافظیناش توسط قومندان بابه به قتل رسیدند. به تعقیب این حادثه برادر عجبخان ۷ تن افراد قومندان ناحیه دوم شهر مزار را كشت. همچنان تروریستهای جمعیت و جنبش حین جمعآوری عشر سه تن از دهقانان قریه سیاهآب ولسوالی شولگره را كه كاملاً بیگناه بودند از دم تیغ كشیدند چون با آنان بر سر عشر دعوا نموده بودند. در درگیری دیگری بین این دو باند در قریه كزن كینت ولسوالی شولگره چند تن كشته و عدهای زخمی شدند.
در زمان انتخابات ریاست جمهوری سلاحداران جنبش بعضی از اهالی را لت و كوب نموده بودند تا به دوستم رأی بدهند. كار یك تن از مضروبشدگان به شفاخانه كشید. فروش آثار باستانی توسط جانیان باندهای سه گانه امری روزمره است.
انعكاس كابینه در میان مردم: مردم اكثراً بر این باور بودند كه كرزی تا حدی میتواند خواستهای ابتدایی شان را برآورده سازد و از سویی چون دستش به خون آغشته نیست به او رأی دادند. اما بعد از اعلان كابینه عده زیادی برین باور بودند كه تغییرات زیادی در كابینه رخ نداده و هنوز هم جنگسالاران در كابینه حضور دارند و تفاوت چندانی با كابینه قبلی ندارد. چیزی كه مغایر وعدههای پیشین كرزی بود و این را ناسپاسیای ۴.۵۵ رأی خویش میدانند.
برخی دیگر كارایی كابینه را معیار قرار داده و توانمندی آن را در عبور از معبر مشكلات جاری و حل درست آنها میبینند. اما میگفتند كه وزرای جنگسالار و بیسواد كابینه در اجرای این مامول عاجز اند.
عدهای از نفوذ طالبان و حزب اسلامی در كابینه یاد دهانی كرده هراس شان را ابراز داشتند و حتی عدهای از وزرای پشتون كابینه جدید را «طالبان نقابدار» نامیدند. شینواری، جمعهخان همدرد والی بغلان وغیره را مثال میآوردند.
اینجو: در شهر مزارشریف ۷۶ اینجو خارجی و بیشتر از ۲۰۰ اینجو داخلی فعالیت دارند. رابطه اینجوهای خارجی با داخلی به اساس فیصدی دادن پول برقرار است. یعنی وقتی یك پروژه از طرف اینجو خارجی برای اینجو داخلی داده میشود در داوطلبی آن همان اینجو برنده میشود كه بالاترین فیصدی را برای آنها بپردازد كه در مزار معمولاً تا %۳۰ رواج است. همچنان اینجوهای داخلی چنین معاملهای را با مؤسسات دولتی دارند.
تلویزیونهای بلخ و آینه: تلویزیونهای بلخ و جوزجان از دوران امارتهای محلی جنگسالاران در خدمت آنان قرار داشته است. در سه دوران (موقت، انتقالی و حالا) تلویزیون بلخ در انحصار جانیان جنبش، جمعیت و وحدت قرار داشت. آینه به عنوان تلویزیون غیر دولتی آلهی دست دوستم است و از بام تا شام از او و برای او میخواند و نشان میدهد. بعد از رویكار آمدن حكومت موقت ابتدا تلویزیون بلخ مثل سایر ادارات دولتی در چنگ سه باند فوق قرار گرفت بر اساس ساحه نفوذ و قدرت نظامی هر یك. چنانچه خبر اول از دوستم، سپس عطا و بعد وحدتیها و حركتیها و... آهسته آهسته با كاهش قدرت نظامی جنبش، فشارهای مركز بر او و تعیین اكثر جمعیتیها به ادارات بلخ، تصویرش را كم جلوه ساخت تا این كه درین اواخر هیچ خبری از او و جنبشاش به نشر نمیرسد.
تلویزیون بلخ به دكان عطاخان درآمده است. در طول نشرات ۳ تا ۴ ساعته هیچ برنامهی آموزنده و مفید ندارد. اكثر پروگرامها كسلكننده و ابر مبتذل اند و متصدیان پروگرامها (پروگرام جوانان، درس انگلیسی، آسمان كبود، شهر ما خانه ما و...) هم عموماً گویی طفلكان ریشدار باشند. اخبار را گویندگان خادی مزاج دست اول اداره تلویزیون میخوانند ولی هیچ شبی نیست كه در خوانش خبر چندین بار در ورطه تلفظهای غلط و سكته خواندن غوطه نخورند. ۲۰ تا ۳۰ دقیقه عموماً اخبار در محور «استاد» عطا و تشریف فرمایی وی در محافل عمومی، خصوصی، نشستها، دید و بازدیدها، افتتاحیهها، فاتحهها، ختم و خیراتها، عیدی كردنها، حاجی دیدنها، (خبر دیدار «استاد» از اخترمحمد ابراهیم خیل مشهور به اختر لچك كه تازه از حج برگشته بود، در صدر خبرها همان شب به نشر رسید) میچرخند. همچنان سفرهای «استاد» به سایر ولایات، مركز و تفریحهایش در كوریا و... جز عمده گزارشها را میسازند. فراموش نكنیم این معجزه ولایتاش نیست. حتی زمانیكه قومندان قولاردو هم بود، حرف اول و تصویر اول را بر او اختصاص میدادند. مردم، بلخ تیوی را عطا تیوی میگویند.
تلویزیون آینه: هیچ صفت نیكوتر از تلویزیون مزار ندارد با این فرق كه خادم عطا نه بلكه دوستم است. زیرا «ستر جنرال» با امكانات شخصی و دونرهای خارجی این مركز را به راه انداخته است.
«مخالفان» كرزی در جریان انتخابات ریاست جمهوری ازین تلویزیون استفاده اعظمی بردند. روشنفكران شرفباخته و لب دسترخواننشین دوستم در بدل دریافت چند تنگه از «الحاج ستر جنرال»، جنایات او را توجیه و به امتیازات از دست رفته مولای شان گریسته و مركز را با شیوههای خادی ـ جهادی تهدید مینمودند.
آینه با نشر اكثر برنامهها به ازبكی (فلم، مصاحبه، موسیقی، سریال و...) میخواهد حمایت تودههای ازبك را به نفع دوستم خان جلب كند تا نشان دهد كه از یك طرف در ترویج و حفظ زبان و فرهنگ شان كار میكند و از سویی از تعهد در تقویت پان تركیسم ازبكستان ـ تركمنستان و تركیه استوار است.
برعلاوه از چندی به این سو تعدادی از آوازخوانان مثل جوادغازیار، ظفرشامل، وحیدصابری، گلزمان و هماهنگ را دعوت نموده از موسیقی آنان دیویدی تهیه كرده است. آوازخوانان بیعزت و بیشرم مذكور هر یك بیش از یك آهنگ در وصف دوستم سراییده اند چنانچه گلزمان در كمپاین انتخاباتی دوستم جنایتكار (دا جنرال دوستم دی) را خوانده بود.
برنامههای به اصطلاح ادبی و شعری آینه را تفالههایی چون بیسد، عالم لبیب (مولف كتاب پهلوان رسول كه رسولالهاش ساخته بود و قبل از حواله سیلی طالب، التماس كرده بود «طلبهكرام به شما هم اشعاری دارم، آزارم ندهید») و... اداره میكنند كه ارزش تفصیل ندارند.
میزان تقسیم ادارات بین جنایتسالاران
ریاستمخابرات- خدایدادخان- سابقهپرچمی
ریاستخارجه- شاهمردانقل- جنبشعبدالملك
ریاستڅارنوالی- ظاهرنادری- جمعیت
ریاستحقوق- قاضینصرت- جمعیت
ریاستشاروالی- یونسمقیم- جمعیت
ریاستتفحصات- انجنیرقدوس- جنبش
ریاستپوهنتون- حبیبالهحبیب- جمعیت
امنیتملی- عبدالمجید- جمعیت
گمرك- حبیبالهرنجبر- جنبش
ملیبس- سیدنجیب- حركت
ترانسپورت- سیدمعراج- حركت
ترافیك- ظریف- جمعیت
سیلو- حمیداله- جنبش
نساجیبلخ- شریف- پرچمی ـ جمعیتی
مواد نفتی- گلخاناحمدی- وحدتخلیلی
برق- انجنیرناصر- جمعیت
معارف- رحمتالهرسا- جمعیت
اطلاعاتكلتور- عبدالهروین- جنبش
رادیو تلویزیون- عبدالربجاهد- جمعیت
مستوفیت- حبیبالهسروری- قبلاً جمعیتـ كرزی
محكمه- منانقاضیزاده- جمعیت
آبرسانی- انجنیر جمیل- جمعیت
پلان- محمداكبر- وحدت
زراعت- سیدعزیز- حركت
فواید عامه- جانآقا- وحدت
مهاجرین- سیدعتیقاله- جمعیت
صحتعامه- میرویسربع- جمعیت
انكشافدهات- انجنیر باسطیمینی- جمعیت
تامیناحتیاجات- نقیباله- جنبش
قضایدولت- بصیرخدنگ- جمعیت
كود و برق- عبدالرحمان- جنبش
سرهمیاشت- نورمحمدخان- جمعیت
امور زنان- صیفورهنیازی- جمعیت
ص. ع. لغمان،
جنایات گلبدینیها در لغمان
انتقام خون سلیمها را باید با واژگونی كامل بنیادگرایان ستاند.
بتاریخ ۷ قوس ۱۳۸۳ شخصی بنام سلیم ولد محمدظاهر باشنده قریه وردك محمدزایی ولایت لغمان توسط افراد مسلح باند گلبدین اختطاف و همان روز با برچه كلاشنكوف در قریه كتمل ولایت لغمان به قتل میرسد. دولت درین قسمت اقداماتی نكرده و قاتلان را افراد نامعلوم میخواند. در حالیكه به همه مردم روشن است كه این جنایت توسط گلبدینیها صورت گرفته است. مقتول قبلاً به صفت منشی هده كابل در ولایت لغمان ایفای وظیفه میكرد.
ن. الف. ـ پروان،
بیناموسیهای قومندان رشید، قومندان نورحبیب وغیره جنایتكاران
محترم آقای كرزی! شما باید مطلع باشید كه اكثریت مردم ستمدیده كشور ما افغانستان به شما رأی دادند تا جنایتكاران را به میز محاكمه كشانیده و انتقام مردم بیدفاع و مظلوم ما را از باندهای جنایتكار و تروریست و سارقین گرفته و اعتماد مردم را تقویت بخشید. كسانیكه بخاطر شما زیر لت و كوب قومندانان و تروریستان قرار گرفتند، با آواز بلند از شما دفاع كردند، كسانی كه در زبان قبول كردند كه به مخالفین شما رأی دهند ولی در عمل به شما رأی دادند همه به آرزوی پیروزی شما بودند. آنانیكه هر لحظه احساس خطر مرگ و ترور جانیان را مینمایند، امیدوارند كه انسانهای خوب جانشین تروریستان و قاتلان گردند تا سایه تفنگ از سر مردم ما دور شود.
قومندانانی بوده اند كه در لفظ با شما بوده ولی در عمل به افراد خود وظیفه دادند تا مردم را تهدید نمایند كه به شما رأی ندهند. تعدادی را از خانههای شان به زور كشیده و وادار میساختند تا به قانونی رأی دهند. (مانند مولانا سیدخیل و نورحبیب وغیره)
دو روز قبل از انتخابات حاجی غلامنبی یكی از موسفیدان دهبالای جبلسراج كه مردم را به رأی دادن به شما تشویق میكرد، در بازار جبلالسراج مورد لت و كوب یكی از قومندانان مولانا سیدخیل بنام نوراسكندر قرار گرفت كه همه مردم شاهد این صحنه بودند.
نور یكی از قومندانانی كه ترورهای زیادی كرده و مردم جرئت دیدن او را ندارند، در گذشته یكی از افراد بسمالهخان بود و مجاهدین منطقه جبلالسراج در اثر عدم اطاعت از قومندانان پنجشیر مورد تهدید و ترور وی قرار میگرفتند. قومندانان كوچك محلی نباید از اوامر قومندانان پنجشیر سركشی میكردند. بعضاً در اثر باند بازی و رقابت از ترور مجاهدین خود هم دریغ نكرده اند. چنانچه ترور قومندانان كبار و غلام ایشان توسط نوراسكندر در بازار جبلالسراج، تهدید به همه مردم منطقه بود تا هیچ كسی مقابل او جرئت حرف زدن و پرسیدن نداشته باشد. قومندان رشید یكی دیگر از قومندانان مولانا كه در تاجكان پوسته داشته در اوایل سال ۱۳۸۳ طفل معصومی را كه با فامیل از مزار میآمد از موتر پائین كرده با خود میبرد. پدرش به وزارت داخله عارض شده و چند قطعه مكتوب به جبلالسراج ارسال كرد تا طفل بیچاره را از چنگال این فاشیست نجات دهند. هیچكس نمیداند سرنوشت این طفل چه شد اما همه دانند كه میلههای خصوصی هر شب ادامه داشت.
نورحبیب یكی از قومندانان دیگر دختری را بنام گلنا كه شوهرش زندانی بود و بعد اعدام شد، تحت فشار قرار داده بود تا خودش یا یكی از اعضای گروهش را بگیرد. اما دختر معصوم كه راضی نبود همیشه لت و كوب میشد. تا اینكه نورحبیب مولوی مسجد را بخاطر نكاح احضار نمود. شبی كه مولوی را نزد گلنا فرستادند وی از مولوی پرسیده بود كه آیا مطابق شریعت اسلام كار میكند و یا نه؟ مولوی مسجد جامع گلبهار جواب میدهد كه مطابق شریعت اسلام كار میكند. دخترك معصوم باز هم میپرسد كه آیا شخصی كه شوهرش زندانی باشد، و یا كسی را قبول نكند نكاح او به زور جایز است؟ مولوی به انور و گروهش برگشته میگوید خدا شما را بشرماند كه مرا نزد این دختر خجالت ساختید، او را ببرید. گلنا را لت و كوبكنان میبرند و به خانه پدرش رها میكنند. شب بعد باز میآیند و دخترك را با پدر و مادرش به یك منطقه صحرایی میبرند و هر سه را با ضرب برچه سوراخ سوراخ میكنند. فردای آن روز مردم قریه سه جنازه را به خاك میسپارند.