ولایت كندز نیز مانند اكثر ولایات به مناطق متعدد تحت سلطهی قومندانان احزاب تقسیم گردیده، اختناق و وحشت در سراسر ولایت مستولی بوده هیچكس احساس امنیت نمیكند. شرف، ناموس، آبرو و مال و جان مردم در معرض خطر دایمی قرار دارد.
در شهر كندز نیز بعد از اینكه «جهادی» ها از چور و چپاول اموال دولتی فارغ گشتند، بجان مردم افتاده هركسی را كه خواستند به گلوله بستند و هر خانه و مغازهای را كه خواستند غارت نمودند. در ذیل چند نمونهای از عملكردهای «جهادی»ها بصورت فشرده بیان میگردد:
۱) به تاریخ ۱۴ عقرب ۷۱ جوان ۲۳ سالهای بنام اسلامالدین باشندهی ولسوالی رستاق ولایت تخار كه از چندین سال به این طرف با خانوادهاش در ولایت كندز زندگی میكرد، توسط باند خاین گلبدین اختطاف و بعد از قتل جسدش را در داش خشتپزی عبدالحی نام انداخته بودند. فامیل مقتول بعد از تلاش فراوان جسد را پیدا نموده و بخاك سپرد.
۲) در سرطان سال گذشته قوندان امیرچوغهی دهقانی از قریهی «نیكپی» مربوط ولایت كندز را متهم به سرقت چند متر پارچه كرده و بنابر حكم مولوی نوربیگ وهابی دست دهقان بیپناه را قطع نمودند. بعد برای جلوگیری از خونریزی دست وی را داخل كاسهی پر از روغن داغ مینمایند و قسمت بریده شده را برای چندین روز برای «عبرت مردم» در چوك كندز آویزان گذاشتند.
همچنین دهقان دیگری از علاقهداری علیآباد نیز به عین جزای غیرانسانی از طرف مولوی موصوف محكوم گردید.
۳) قومندان قلیچ یكی از قومندانهای حزب گلبدین به تاریخ ۱۵ دلو ۷۱ در عسقلان شهر كندز عروسی بسیار مجلل برای پسرش برپا نمود. مسابقات بزكشی ترتیب داد و از اكثر ولایات همجوار قومندانان، خوانین و سران احزاب را دعوت نمود. تمام مصارف عروسی را قلیچخان نیز مانند دیگر قومندانان از اهالی و مردم بیپناه عسقلان با زور تفنگ جمعآوری نمود.
۴) در یكی از درگیریهای بین حزب گلبدین و جمعیت ربانی در خانآباد ۳ نفر از جمعیتیها و یك نفر گلبدینی كشته شدند. مولوی عجبگلخان آمر حزب اسلامی بعد از این حادثه گفت كه «خون ۴ نفر جمعیتی با یك نفر حزبی برابر است، هنوز یك نفر جمعیتی دیگر در بدل خون یك نفر ما باقی مانده كه باید گرفته شود».