گزارش‌هایی از وحشت‌، شناعت و فضاحت بنیادگرایان‌ در ولایت فـراه

از ولایت فـراه‌


ق‌. ر.

فراه زیر سایه‌ی فاشیزم‌

در حمل ۱۳۷۶ افراد «امربالمعروف ونهی‌عن‌المنكر» شروع به جمعآوری ویدیو و تلویزیون‌های مردم شهر فراه نمودند.

طالبان این وسایل را برای خویش جمع‌آوری نموده و به شكل عمده به اشخاصی كه بطور قاچاق این وسایل را به ایران انتقال میدهند، به فروش می‌رسانند. ظاهراً طالبان در بدل اخذ تلویزیون و ویدیو، سندی به مردم می‌دهند به نام اینكه به ریاست «امربالمعروف‌» تحویل داده شده است‌. مردم به خرد كردن این وسایل خوش هستند تا تحویل دادن آنها به طالبان‌.

هرگاه طالبان گزارشی دریافت دارند كه در فلان خانه تلویزیون و یا ویدیو وجود دارد و صاحب خانه منكر شود كه ندارد و یا واقعاً نداشته باشد، وی را تا سرحد مرگ لت و كوب می‌نمایند كه از جمله دو نفر باشنده شهر فراه به نام‌های میرویس پسر شكور خان و فضل ‌احمد پسر مستری گل محمد را به اندازه‌ای می‌زنند كه هر دو جهت تداوی به ایران انتقال داده می‌شوند.


لت و كوب زنان‌

در شهر و بازار فراه زنانی كه چادری دلخواه طالبان را نداشته باشند مورد ضرب و شتم آنان قرار می‌گیرند. حتی زنانی كه به شفاخانه جهت تداوی بیایند از گزند این وحشی‌ها درامان نیستند. آنان معاینه خانه داكتران را نیز زیر نظر دارند چنانچه در شانزدهم ثور ۷۶ مردی خانم خود را جهـت تـداوی بـه معاینـه خـانه داكتر عبـدالرحمـن «نهضـت‌» می‌آورد. حینیكه داكتر مصروف معاینه مریض می‌شود چند طالب داخل مطب شده و داكتر را می‌بینند كه مصروف معاینه زن بوده و زن نیز چادری خویش را بالا كرده است‌. طالب بچه‌ها از مرد میپرسند كه با این زن چی قرابت داری‌؟ وی می‌گوید كه خانمش است‌. بعد از وی می‌پرسند كه چرا خانمش چادری خود را نزد داكتر بالا كرده‌، آیا تو غیرت داری یا نی‌؟

سپس زن و شوهر را با چوب چنان لت و كوب می‌كنند كه دكانداران و مردم ‌اطراف از غالمغال آنان خبر شده به محل جمع می‌شوند، با آنهم طالبان وحشی از مردم شرم نكرده زن و مـرد مظلوم را به حدی می‌زنند كه از حال می روند.

«طلبه‌ی ‌كرام‌» هر روز در دروازه شفاخانه‌ها با چوب و كیبل مانند گرگان گرسنه در كمین اند. اگر زنی بدون چادری دلخواه آنان باشد صرفنظر از اینكه جوان است یا پیر مورد لت و كوب قرار می‌گیرد و اجازه ورود به شفاخانه را ندارد حتی اگر مریضی عاجل هم داشته باشند.

پـوستـرهایی رهـنمایی طبـی در دیوارهای شفاخانه نصب گردیده تـوسط ایـن وحشی‌هابـه نام اینكه عكس زن در آن‌هاست از بیـن برده می‌شوند.


و اكنون حاضری گرفتن در مساجد!

گرفتن حاضری در هنگام نماز در مساجد معمول گردیده است‌. هر شخص مكلف است پنج وقت نماز را در مسجدی كه نزدیك خانه‌اش می‌باشد اداء نماید. این امر تمام مردم بخصوص دكانداران را دچار مشكل نموده است چون اكثراً دكانهای شان دور از منازل بوده بعد از نماز پیشین دوباره رفتن و باز كردن دكان تا وقت نماز عصر و دوباره بستن دكان بخاطر ادای نماز عصر بسیار وقت‌گیر و مشكل تمام می‌شود بناءً مردم تا ساعت یك بعد از ظهر مصروف كار و بار می‌باشند و بعد از آن تمام بازار مسدود می‌گردد.

طالبان از تمام مساجد لست دارند و هر چند روز یك‌مرتبه به صورت ناگهانی آمده و نماز گزاران را چك می‌نمایند.

در یكی از مساجد ولایت فراه بنام «مسجد حاجی‌رستم‌» صبح وقت یك گروپ از اوباشان طالبی آمده و دو طرف دروازه مسجد را می‌گیرند. یك تعداد كه ناوقت تر می‌آیند، آنان را داخل مسجد نمی‌گذارند. از آنجمله معلم نثاراحمد فرزند جمعه خان دكاندار را ایستاده كرده و می‌پرسند كه نماز عصر را كجا خوانده است‌. از اینكه وی دكاندار می‌باشد جواب می‌دهد كه در مسجد جامع شهر، طالبان می‌گویند كه تو دروغ می‌گویی‌. وی در جواب می‌گوید كه فلان دكاندار در وقت نماز پهلوی من ایستاده بود. طالبان قبول ننموده و وی را چپه كرده و به سرحدی می‌زنند كه تا دوساعت بیهوش بود.

طالبان در اوقات نماز دروازه های خانه‌های مردم را می‌زنند، هرگاه مردی از خانه بیرون شود بدون پرسان وی را شلاق كاری می‌نمایند. اگر در مسجدی مقتدی غیر حاضر باشد، ملاامام مسجد را نیز مورد دشنام قرار می‌دهند.


اعدام آلات موسیقی‌!

داشتن آلات موسیقی در قاموس طلبه‌ها بمثابه خیانت به اسلام تلقی می‌گردد. چنانچه ملا جلال‌ ولسوال پشت‌رود چندین آله موسیقی از قبیل رباب‌، طبله و بنجو را در میل دشكه كه بالای بام ولسوالی قرار دارد به دار آویخته است‌.


طالبان قندهاری طالبان‌تر اند!

در اواخر ماه ثور نرخ مواد ارتزاقی بخصوص گندم در ولایت فراه روز به روز بلند شده قیمت ۵ كیلو آن به چهل هزار افغانی می‌رسد زیرا گندم مستقیم از مندوی فراه به قندهار و هلمند انتقال داده می‌شود. ریش سفیدان و متنفذین فراه جهت حل این مطلب نزد ملا سید محمد والی فراه رفتند و از او خواستند تا از انتقال گندم به قندهار و هلمند جلوگیری نماید. والی در جواب می‌گوید: «خدا مردم فراه و نیمروز را خیرات مردم‌قندهار و هلمند نماید كه با دشمنان طالبان می‌جنگند. لذا مستحق هرنوع امتیاز می‌باشند باید آنان زنده بمانند. از همان راهی كه آمده اید دوباره بروید.»


سیلی تازه مهاجرت‌ها به ایران‌

موج مهاجرت مردم فراه به طرف ایران شروع گردیده و در ظرف یك ماه چند صد خانواده به ایران مهاجرت می‌كنند. اكثر نقاط شهر و دهات از سكنه خالی گردیده است‌.

رژیم فاشیستی ایران نیز در مرز مهاجران را مورد آزار و اذیت قرار داده پول مردم را گرفته و خود آنان را به «تل سیاه‌» منتقل می‌سازد و بعد از شكنجه و آزار از آنجا به رباط رد مرز می‌نماید.

چنانچه بتاریخ ۱۲ ثور ۱۳۷۶ یك كشتی از مسافران كه در حال عبور از مرز بود توسط قایق گشت پاسگاه مسجدك مورد حمله قرار می‌گیرد كه یك نفر از «پشت رود» فراه در اثر اصابت مرمی كلاشنكوف هلاك و چند نفردیگر زخمی می‌گردند و متباقی مردم را در پاسگاه زندانی كرده و مورد لت وكوب قرار می دهند كه بعد از سه روز شكنجه و تحقیر به «تل سیاه‌» انتقال داده می‌شوند.


شكاف بین طالبان فراهی و قندهاری ‌

به تاریخ ۸ ثور ۷۶ یكی از افراد امربالمعروف در چهار راهی مخابرات فراه میخواست ریش ملاقاسم‌، طالب وابسته به رئیس عبدالواحد بغرانی راكوتاه نماید كه با ممانعت ملا قاسم مواجه میشود. بعداً ملا قاسم به كفیل ولایت ملا قلندر شكایت كرده از وی كمك می‌خواهد. ملا قلندر افراد مسلح رادر اختیارش گذاشته و وی با دلگرمی از پشتیبانی قلندر و افراد مسلحش‌، طالب ریاست امربالمعروف را احضار و به درخت بسته و شدیداً لت وكوب كرده و اخطار می‌دهد كه دیگر باعث آبرو ریزی طالبان بغران نشود. مخالفت‌های برادران طالب وابسته به رئیس بغران و طالبان فراهی و قندهاری روزتاروز حاد می‌گردد.


لواطت خانه طالبان‌

لیسه میرمن نازو (لیسه دختران‌) را مدرسه مولوی بدرالدین شهید نام گذاری كرده‌اند كه در آن تعدادی از بچه‌های كم سن وسال زندگی می‌كنند و در حقیقت به قول اكثریت مردم لواطت خانه طالبان می‌باشد.

بچه‌هایی را كه خوش چهره اند بطور اجباری از مكاتب به مدرسه شامل می‌نمایند. قبلاً این مدرسه در لیسه زراعت سابقه جابجا گردیده بود كه اطراف آن دیوار نداشت و بچه‌ها بصورت دستجمعی از آن فرار می‌نمودند. به همین لحاظ مدرسه مذكور را به مكتب میرمن نازو كه اطراف آن توسط دیوارهای دومتره احاطه شده انتقال دادند و بوسیله افراد مسلح حفاظت می‌شود. قرار گفته‌های همسایه‌ها از طرف شب درین مدرسه چنان داد و فریاد بچه‌ها بلند می‌شود كه هر شنونده را متأثر می‌سازد. با وصف تمام قیودات جدیدی كه وضع نموده‌اند باز هم در اولین فرصت بچه‌ها فرار می‌نمایند. این كار به حدی رسیده كه آمریت امنیت در بلندگو بین شهر اعلان نمود كه باید اولیا بچه‌های خویش را دوباره به مدرسه حاضر نمایند و در غیر آن به سخت‌ترین مجازات محكوم خواهند شد.

اما والدین هرروزه به اداره مدرسه عریضه می‌دهند تا پسران خویش را از مدرسه خارج نمایند.

موج فرار این شاگردان بطرف ایران شروع گردیده تا دوباره از طرف این فاسدان گرفتار نه شوند. بعضی شاگردانی كه قدرت رفتن به ایران را ندارند در خانه‌های خود مخفی شده‌اند.


یا سلاح یا پول‌

طالبان بنام داشتن سلاح مردم را دستگیر و به زور شكنجه و لت وكـوب از آنان اعتراف می‌گیرند. هرگاه سلاح داشته باشند آنرا را می‌گیرند و در صورتیكه نداشته باشند پول یك میل كلاشنكوف و یا یك قبضه تفنگچه را اخذ میدارند.

افرادی كه اعتراف به داشتن سلاح نكرده اند به حدی لت و كوب‌شده اند كه یا معیوب گردیده اند و یا چندین ماه در بستر افتاده و چندین نفر هم جهت تداوی به ایران و پاكستان رفته اند.

برخی اشخاصی كه بنام داشتن سلاح مورد ضرب و جرح طالبان قرار گرفته ‌اند عبارت ‌اند از:

عبدالحق از قریه «ناحق‌» به جرم اینكه تفنگچه دارد توسط ملاجلال ولسوال پشت رود چنان لت وكوب می‌شود كه بعد از پنج شبانه روز اهالی قریه وی را توسط چپركت به خانه‌اش انتقال می‌دهند. تا نوشتن این گزارش كه حدود ۱۵ روز از آن واقعه می‌گذرد هنوز توان راه رفتن و صحبت كردن را ندارد.

ضابط قیوم از مركز ولایت فراه به جرم داشتن ۶ میل سلاح مدت سه شبانه روز توسط طالبان لت و كوب می‌شود. هر مرتبه چند چوپ می‌شكند تا اینكه تمام پوست پشتش از بین می‌رود. شخصی مذكور جهت تداوی به ایران رفته كه تا اكنون سلامتش را باز نیافته است‌.

آقاگل فرزند محمدخان از ولسوالی خاك‌سفید ولایت فراه به جرم داشتن چند میل سلاح به چنگ طالبان می‌افتد. او را مدت یك هفته زیر چوب می‌اندازند اما وی اعتراف به داشتن سلاح نمی‌نماید. بعد از یك هفته آقاگل را توسط چپركت به خانه انتقال می‌دهند و اكنون جهت تداوی به ایران رفته است‌.

امرالدین خان‌، آمر باختر ولایت را به جرم داشتن سلاح دستگیر و چنان می‌زنند كه از گپ زدن و راه رفتن مانده و اكنون جهت تداوی به ایران رفته است‌.

غفور ۶۵ ساله فرزند ملك طاهر از قریه دارآباد را به نام اینكه سلاح دارد دستگیر كرده مورد سختترین شكنجه قرار می‌دهند كه در این جریان یك چشم خود را از دست داده و برای چندین روز به كمك افراد فامیل تا تشناب می‌رفت‌. او هم مجبور شد جهت تداوی به ایران برود.

جمال استاد كه از قومندانان سابقه بوده به جرم داشتن سلاح دستگیرمی‌شود و یك هفته وی را لت و كوب می‌كنند.

شرف استاد از قریه گجگین ولایت فراه نیز به جرم داشتن سلاح دستگیر و برای چندین روز متواتر لت وكوب می‌شود. بعد از رهایی جهت معالجه به ایران می‌رود و تا كنون كه دو ماه می‌گذرد هنوز در ایران است و صحت نیافته است‌.

دگروال حاجی شراف‌الدین از قریه كندر كه حدود ۷۰ سال دارد نیز به جرم داشتن سلاح دستگیر می‌شود. وی چندین روز متواتر لت و كوب و شكنجه می‌شود.

اكبر ولد گل‌محمد و صمد ولد شمس‌الدین از قریه رج كه فرد اخیر ضمناً ۴۵ روز زندان را نیز سپری نموده است‌. عبدالعلی برادر ملك طاهر از اهل تشیع از قریه یزده‌، عبدالعزیز ولد جمعه خان از قریه كهدانك‌، صوفی عبدالرحمن ولد فقیرمحمد، سیداحمد ولد آقامحمد از كوك بالا، آدم‌خان حدود ۷۰ ساله‌، داوود و غلام‌سخی دو برادر، صوفی بهاوالدین ۶۵ ساله از تپه شیران‌، علم‌خان از كلاته و پسر بازمحمد از قریه شورآباد همه به جرم داشتن سلاح مورد لت و كوب طالبان قرار گرفته‌اند.


طـالبـان عامل غرق شدن ۳۸ زن و طفل‌

مدتی قبل‌، چند فامیل بطرف ایران مهاجرت می‌نمودند كه در مرز گروپ طالبان به آنان اجازه نمی‌دهند كه زن و مرد بین یك كشتی از هامون عبور نمایند طالبان حدود ۳۸ زن و طفل را بین یك كشتی می‌نشانند تا بدون مردان خود عبور كنند. زمانی كه كشتی وسط هامون می‌رسد، نسبت ازدیاد بار تعادلش برهم خورده و همه سرنشینیان آن غرق می‌گردند. تمام آنان كشته شده تنها خواهر عبدالعزیز زنده می‌ماند و دو طفلش كه حدود ۸ ساله و ۱۱ ساله بودند نیز غرق كشته می‌شوند، زن مذكور با دیدن اجساد زنان و اطفال و دو طفلش دچار تكلیف قلبی و روحی می‌شود.


جان فشانی شرعی بـه خـاطر تصـاحب زن‌

در اوایل حمل ۱۳۷۶ زنی از قریه قلعه‌زمان شهر فراه عریضه می‌نماید كه شوهرش عقیم بوده و از لحاظ روانی هم مریض می‌باشد لذا می خواهد طلاق بگیرد. رئیس محكمه كه زن و بچه‌اش را در سگ جنگی‌های برادران از دست داده بود موقع را غنیمت شمرده و می‌خواهد طلاق زن راگرفته وبخودش نكاح كند.جان‌فشانی‌شرعی بخرج داده مسئله را به شفاخانه راجع می‌سازد. داكترحیات‌اله كه در زمان خلقی‌هارئیس صحت عامه بود و بی‌بی خرد قابله بعنوان هیئت جهت معاینه دخترو بچه تعیین می‌شوند. داكتر مذكور كه یك شخص فاسد است از فامیل دخترپول گرفته‌و ملاشهزاده‌رئیس فعلی‌صحت عامه كه كورس‌های شش ماهه‌طبی‌را در پشاور خوانده از فامیل پسر پول می‌گیرد بعداًمیان دو نفر در مورد نتیجه معاینه بگو مگو رخ می‌دهد و ملا شهزاده بالای داكتر حیات‌اله با تفنگچه فیر می‌نماید. مردم اطراف و دكانداران با شنیدن فیر تفنگچه به معاینه‌خانه آمده و دو نفر را خلاص می‌نمایند. زمانیكه رئیس محكمه از جریان خبر می‌شود، یك گروپ ازطالبان را به قلعه زمان جهت احضار دختر به محكمه می‌فرستد. قبل‌از اینكه رئیس طالبی به نفع خود بهره برداری كند، فامیل دختر از نیات شوم رئیس مطلع شده به ایران فرار می‌كند. داكتر حیات‌اله نیز توسط ملاشهزاده تحت فشار قرار می‌گیرد بتاریخ ۲۳ حمل ۱۳۷۶ با فامیل خویش فراه را ترك می‌نماید.


بیگاری جهت كشت تریاك‌

ساحه فرقه‌ی ولایت فراه حدود ۵۰۰ جریب زمین را دربر می‌گیرد. افراد فرقه كه اكثریت مربوط گروه عبدالواحد آدم‌كش مشهور به رئیس بغران از ولایت هلمند اند، مصروف كار اند. رئیس بغران چند ماه قبل مردم شهر را در این ساحه بنام اینكه می‌خواهد در فرقه پارك بسازد و ساحه فرقه را سرسبز نماید، بیگار نمود.

اكنون ملاحظه می‌گردد كه نه پاركی مطرح بوده و نه سرسبزی‌، بلكه در ساحه‌ی مذكور تریاك كشت شده و افراد فنی جهت جمعآوری تریاك از هلمند آورده شده و فعلاً شروع به نیشتر زدن كوكنارها نموده‌اند.


نارضایتی مردم و هراس طالبان‌

موج نارضایتی مردم از طالبان و عملكرد آنان روز بروز شدیدتر می‌شود و طالبان نیز از نارضایتی مردم آگاه و هراسان اند. چنانچه بتاریخ ۳ ثور ۱۳۷۶ ریاست «امربالمعروف و نهی‌عن‌المنكر» تمام ملاهای مساجد شهر، ولسوالی‌ها وقریه‌ها را در ریاست مذكور جمع و با آنان صحبت نمودند كه ما كارهای اسلامی می‌نماییم و می‌خواهیم شریعت محمدی را پیاده نماییم‌. اكثریت مردم عمل ما را تایید می‌نمایند اما خلقی‌هاو پرچمی‌ها می‌خواهند ضد ما تبلیغ و اسلام را بدنام سازند. برای تمام شما وظیفه داده میشود كه در مساجد خویش به نفع تحریك طلبه‌ها تبلیغ و مخالفین را دستگیر و به ما معرفی و تسلیم نمایند.


قیچی بدستان بالمعروف‌

قیچی‌بدستان ریاست «امربالمعروف‌...» هر روز در جاده‌ها و كوچه ‌های شهر گشت می‌زنند اگر موی كسی بلند باشد در محضر عام به شكل بسیار مضحك قیچی می‌كنند. اگر بروت كسی را هم مطابق میل خود نیافتند یك طرف بروت را قیچی می‌نمایند.

اگر زنی چادری طالبی نداشته و چادر نماز ایرانی پوشیده باشد چادر نماز وی را قیچی می‌زنند. خلاصه اینكه مرد و زن مظلوم ولایت فراه از گزند این وحشیان درامان نیستند.


بریالی‌

طلبه‌ی امربالمعروف مقدس اند

به تاریخ ۲۳ حمل ۷۶ در ولایت فراه گروپ «طلبه‌ی كرام‌» امربالمعروف و نهی‌عن‌المنكر زنی را كه حجاب طالبی را مراعات نكرده بود به داخل موتر خود انداخته به خانه‌اش میبرند. زمانیكه طلبه‌ها دروازه خانه زن را تك تك می‌كنند شوهرش می‌برآید. طالب بچه‌ای از وی میپرسد كه این زن او است شوهر زن جواب میدهد اگر زن از من می‌بود چرا همراه شما است‌. از طرف من طلاق است‌. بعداً آنان را به محكمه می‌برند این آوازه در شهر و قریه‌ها فراه زیاد سروصدا خلق می‌كند.

روزی در مدرسه مولوی ‌بدرالدین شهید بحث و مباحثه در همین مورد میان طلبه‌ها در گرفته و مولوی محمد اعظم از جمله معلمان مدرسه نظر میدهد كه اگر طلبه چنین كار را كرده باشند بسیار بد و خلاف شریعت رفتار نموده اند. مولوی محمد اعظم كه ملا امام یكی از مساجد قلعه زمان نیز بوده در بین مقتدیان آن مسجد عمل طالبان را تقبیح می‌نماید. راپور «تخریب‌» طالبان توسط محمداعظم به آمر «انكرو منكر» داده میشود. آمر مذكور محمداعظم را احضار و نزد خود زندانی می‌نماید. بعداً از بعضی قریه‌ها ملا امامان به شمول مقتدیان را به دفتر خود خواسته در محضر آنان وی را شدیداً لت وكوب كرده می‌گوید: «محمداعظم ملای شیطان صفت و منافق است ضد ریاست ما و خلاف آرزوهای ما تبلیغ می‌كند.» مقتدیان در اثنای لت وكوب خود را بالای مولوی انداخته و به رئیس امربالمعروف می‌گویند: «به لحاظ خدا ملا امام ما را لت و كوب نكنید با این عمل حیثیت و آبروی ما را به زمین می‌اندازید.» سپس مولوی محمداعظم را به محبس روان می‌كنند. سر انجام رئیس محكمه فراه مولوی نور احمد خبر می‌شود كه آمر امربالمعروف به سلیقه خود بدون مشوره ریاست محكمه‌، عمل نموده‌، بعد از جارو جنجال میان دو رئیس مولوی را به ریاست محكمه فراه میبرند. وی در آغاز چنین می‌گوید: «من بخاطری به گروپ طلبه پیوستم كه اینان پشتون و ملا بودند. حال در مسلمان بودن آنان شك دارم زیرا تا اكنون فراوان اعمال غیر انسانی و به دور از اسلام انجام داده اند و مردم فراه از آنان متنفر اند.»


حمزه‌

فرق سلاح و پول نزد طالبان‌

ساعت هشت شب ۲ حمل ۷۶ ملا عبدالحكیم ساكن گرزنگ بالابلوك‌، عضو ریاست محكمه ولایت فراه با چهار نفر طالب مسلح در قریه قلعه بهسود به خانه عبدالظاهر ولد حاجی یار محمد رفته دروازه حویلی را میزنند. برادر عبدالظاهر به دروازه آمده برایش می‌گویند عبدالظاهر را كار داریم‌. وی از موجودیت برادر خود در خانه انكار می‌كند. افراد مسلح طالبان بی‌شرمانه و بدون در نظرداشت حجاب داری زنان داخل حویلی شده تمام اتاق‌ها را و حتی اتاق‌هایی زنان و كودكان را تلاشی می‌نمایند. بالاخره عبدالظاهر كه خود را مخفی كرده بود، مجبور می‌شود كه بیرون برآید. افراد مسلح وی را با خود می‌برند. به مجرد رسیدن در پوسته دست و پایش را بسته مورد لت وكوب قرار می‌دهند تا حدی كه بیهوش میشود. با گذشت پاسی از شب كه به هوش میآید از وی می پرسند:«سلاح داری یانه‌؟» عبدالظاهر درجواب میگوید: «من دكاندار هستم و هنوزدستم به سلاح نخورده است‌.» طالبان می‌گویند: «بسیار احمق هستی‌، خیر است كه سلاح نداری پول كه داری‌. برای ماطالبان سلاح و پول فرقی ندارد. تو بگو پرداختن كدامیك برایت آسان است‌.» شخصی مذكور اجباراً دادن پول را ترجیح میدهد. ملاعبدالحكیم صبح وقت او را به موتر انداخته به خانه‌اش میبرد و مبلغ یك میلیون افغانی را گرفته رهایش می‌سازد.


ص‌. منتظر

شكنجه‌گران طالبی‌

به تاریخ ۲ حوت ۷۵ درویش محمد ولد حسین از قریه سمور ولسوالی لاش جوین به جرم اینكه اسلحه دارد، چندین بار بازداشت شده و مورد شكنجه قرار می‌گیرد. بار آخر التماس می‌كند كه اگر مرا مسلمان نمی‌دانید ولی به هر دین و آیین كه شما باور دارید قسم كه من چیزی ندارم‌. حرف درویش بی‌دفاع به گوش جاهلان اصلاً اثر نكرده وی راچهار شبانه روز مكرراً شكنجه نمودند تا اینكه درویش مظلوم از حركت افتاده و تمام بدنش كبود و اطراف چشمانش سیاه می‌گردد. وقتی طالبان اجیر عاجز مانده و چیزی عاید شان نمی‌شود، وی را آزاد می‌كنند.


حارث‌

از «امربالمعروف‌»

در اواخر حوت ۷۵ امربالمعروف یا به زبان‌عوام «انكر و منكر» اقدام به جمع نمودن جبری تلویزیون‌ها و ویدیوها نمود. هر فرد متهم به داشتن «آیینه شیطان‌» و ویدیو به مـحبس عمومی برده می‌شـد و پـس از لت و كوب شدید خواهان تسلیم ویدیو و تلویزیون می‌گردیدند. نثار احمد فرزند حاجی رستم را متهم به داشتن ویدیو و تلویزیون می‌نمایند كه با پرداخت یك توپ تكه فاج به عبدالرحیم حاجی موسی دكاندار ساكن رج فراه و دلال مشهور ریاست امربالمعروف معاف می‌شود.

نایب فرزند حاجی ظاهر دكاندار شهر فراه به اتهام اینكه تلویزیون و ویدیو دارد برده میشود. جالب اینجاست كه خود حاجی ظاهر را نمی‌برند بلكه پسرك نوجوانش را می‌برند. او هم توسط عبدالرحیم حاجی عیسی دلال امربالمعروف در بدل تكه جاپانی كمبرخال بسیار قیمتی رها میشود.

با حاكم ‌شدن طالبان وحشی تقریباً بیش از پنجصد جوان از شهر فـراه اطراف آن نسبت كنترول ۲۴ ساعته نماز پنج گانه و كنترول سنت‌ها به ایران پناه برده اند كه در آنجا هم در امن بسر نمی‌برند و توسط رژیم ایران به تل‌سیاه و بعد به افغانستان رد مرز میشوند.

هر مهاجریكه غرض بازدید اقوام خود از ایران و سایر كشورهای همسایه به افغانستان می‌آید نسبت نداشتن ریش یك هفته را در محبس به مصرف خود سپری می‌نماید.

آخرین مطالب