گزارش‌هایی از وحشت‌، شناعت و فضاحت بنیادگرایان‌ در ولایت کابل‌‌

از ولایت كابل‌‌


فرار از سگ جنگی بنیادگرایان به جای امن
خانواده‌ای كه پس از سگ‌جنگی بین ملیشه‌های طالب و احمد شاه مسعود، از چاریكار فرار می‌كند.

آذرنوش

ملاحسن رحمانی مرداریهایش را می‌لیسد‌

ملاحسن ‌رحمانی والی قندهار در مصاحبه‌ای بتاریخ ۹ ثور۱۳۷۶ اینطور چتلی‌های خود و سایر هم‌مسلكان خود را می‌خورد: لت و كوب زنان در محضر عام بخاطر بدحجابی شان شرعاً مجاز نیست و زنان افغانستان همه مسلمان اند.

از این اعتراف ملاحسن می‌شود چنین نتیجه گرفت‌:

اول ـ معلوم می‌شود بین سران طالب شكافهای عمیق ایجاد شده است كه یكی فرمان شلاقكاری زنان مردم را در محضر عام می‌دهد و آن دیگری این عمل را غیر شرعی می‌خواند.

دوم ـ ریاكاری و خاكپاشی به چشم مردم‌، زیرا اگر این عمل را ملاحسن واقعاً خلاف شرع می‌داند باید تمام آن ملاهای شلاق دارِ سرمه به چشم را كه مرتكب این جنایت و برخورد حیوانی شده اند به انظار عمومی حاضر ساخته و فقط محاكمه آنان را به مردم بسپارند و یا لااقل خود با شلاق در حدی به سرو روی این جنایتكاران بزند تا به عذر خواهی از زنان تحقیر شده وادار شوند.

گذشت زمان نشان خواهد داد كه آیا «طلبه‌ی‌كرام‌» بعد از اینكه دانستند لت و كوب زنان عمل «خلاف شریعت‌» است‌، سادیزم مذهبی شان دیگر جوش نخواهد زد؟


«من بی ناموس هستم‌»!

می‌گویند روزی یكی از طالب بچه‌های اصیل كه چشمهایش را غلیظ‌تر از ستاره‌های فلم هندی سرمه كرده بود و لنگی سیاه بسر داشت به خاطر گرفتن تذكره داخل یكی از شعب وزارت داخله شد. با ورود او بلافاصله فضای اتاق را بوی بد آیند و عطر گلاب پاكستانی كه معمولاً ملاها از آن استفاده می‌كنند گرفت‌. مسئول دفتر كه فورمه وی را خانه پری می‌نمود پرسید:

ـ متأهل هستی‌؟
ـ نی‌.
ـ مجرد هستی‌؟
ـ نی‌.

مسئول دفتر كه با چشمان حیرت زده متوجه می‌شود با فرد بی‌شعوری روبروست به مشكل توانست به او تفهیم نماید كه قضیه روی داشتن و نداشتن خانم است‌.

طالب بچه وقتی مسئله را فهمید با صدای بلند گفت‌: «نه‌، من بی‌ناموس هستم‌»!

تمام كاركنان دفتر با خنده خود به آن شاهزاده فهماندند كه اگر در زندگی یكبار راست گفته باشد همین اعتراف صریح اوست‌.


اختلافات درونی طالبان‌

بعد ازینكه ملا بورجان رقیب سرسخت ملاعمر و به اصطلاح مغز متفكر نظامی طالبان بطور مرموزی در كابل به قتل می‌رسد، اختلافات درونی طالبان شدت می‌گیرد.

كمتر دیده شده كه «الحاج ملا محمد ربانی رئیس شورای سرپرست دولت اسلامی افغانستان‌» و معاونش «الحاج ملا محمد حسن آخوند» در كابل همزمان كار كنند. اینان مثل جن و بسم‌اله اگر یكی در كابل باشد آن دیگری در قندهار و جاهای دیگر متواری است‌.

ملا ربانی كه اصلاً از بدخشان است از طرف معاون و در عین حال رقیب قدرتمند قندهاری‌اش ملا حسن بشدت خلع صلاحیت شده است‌. ملا حسن ‌رحمانی والی قندهار هم با صراحت لت و كوب زنان كابل را كه در حقیقت به امر «امیر المؤمنین‌» صورت گرفته بود، غیر شرعی خواند. همچنان طلبه‌ی مشرقی‌، شمال و غرب كشور نیز از طلبه‌ی قندهاری «آزرده خاطر» هستند كه تمام امتیازات و چوكی های حساس ادارات را بخود اختصاص داده اند. در شهر كابل نیز دو جنس طالب به نظر می‌خورد: یكی با جلد شفاف‌، روی كریم زده‌، ریش شامپو خورده با لباس و لنگی بسیار گرانقیمت كه عطر اروپایی می‌زنند و در موترهای آخرین مودل به گشت و گذار می‌پردازند. جنس دیگر آن‌، طلبه‌ی وحشی مشهور به «خط اول‌» هستند با روی آفتاب سوخته‌، ریش و موهای ژولیده‌، لنگی سیاه و لباس چرك با بوی زننده كه ماهها حمام نكرده اند. مردم كابل از هر دو جنس آن نفرت دارند آن یكی را به خاطر نظیف بودنش و این دیگری رابخاطر كثیف بودنش‌.

دور نیست روزی كه همانند سگ و پشك شدن جهادیها این دو جنس نیز یكدیگر را بدرند.


جهادیان و طالبان فحشازا اند نه فحشازدا

طالبان مدعی اند كه فحشاء را در كابل بكلی از بین برده اند و آن را یكی از افتخارات خود می‌دانند.

ولی آنان با این ادعاهای پوچ و احمقانه شان نمی توانند گردن خود را از طناب دار بی رحم تاریخ نجات دهند كه چگونه با سبك دوش ساختن زنان از وظایف شان و وضع محدودیت‌های فراوان دیگر آخرین لقمه را از دهان زنان و كودكان ربوده و آنان را به فحشا و گدایی مجبور می‌سازند.

طالبان چشم خود را بر این واقعیت تلخ می‌بندند كه تعداد قابل ملاحظه‌ای از فواحش و گداهای زن افغان در اسلام‌آباد و پشاور از كجا شدند؟ آیا آنان از شوق به این گونه زندگی تن می‌دهند؟ اگر زمینه زندگی سالم و عادی آن زنان در داخل كشور سلب نمی‌شد آیا با زهم به این عمل دست می‌زدند؟

طالبان جاهل‌تر و تاریك اندیش‌تر از آنند تا درك كنند كه فقر و فحشا معلول جنگ و حاكمیت رژیم‌های مستبد است و تنها با برچیده شدن بساط حاكمیت سیاه جهادی و طالبی و قطع مداخلات باداران شان است كه مردم ما بخصوص زنان به زندگی شرافتمندانه‌ای دست خواهند یافت‌.


حجاب حیوانات و حجاب منازل‌

یكی از خواهران مرا از قانون تازه طالبان مبنی بر مراعات حجاب حیوانات مطلع ساخت و گفت كه اگر این قانون مراعات نگردد حیوان برای مدتی ضبط و به صاحب متخلفش به جرم «مخل حیای عامه‌» جزای شرعی داده می‌شود. از آن دوست خواهش نمودم نباید به اینطور پروپاگندهای نادرست متوسل شد چون واقعیتهای تلخ نیز تحت شعاع همین تبلیغات بی‌اساس اهمیت خود را از دست می‌دهند در حالیكه طالبان به اندازه كافی كارنامه های سیاه دارند.

چند روز بعد مطلبی در هفته نامه «شریعت‌» شماره ۶۰، (۲۲ حوت ۱۳۷۵) توجه مرا جلب كرد كه آقای انجنییر داد محمد «رازی‌» معین ساختمانی امور شاروالی طی مصاحبه‌ای این چنین از حجاب منازل یادآوری كرده بود:

«سوال‌: در ماستر پلان شهر كابل كه در وزیر اكبر خان‌، خیرخانه‌، شهر نو و ... عملی و تطبیق گردیده حجاب خانه‌ها در آن مراعات نشده و با معاشره اسلامی در تضاد است‌. ماستر پلان آینده خود را با كدام سیستم عیار می‌سازد و این ماستر پلانی كه در دست دارید و روی آن مصارف گزافی صورت گرفته آیا از بین بردنش مشكلاتی ایجاد نخواهد كرد؟ (سوال به پشتو بود كه به دری برگردانده شد. گزارشگر)

جواب‌: ... از اینرو ماستر پلان شهر كابل تا كنون به حال خود باقی بوده و ساختمانهایی كه قبلاً تعمیر آن صورت گرفته در اصلاح كردن آن ساختمانها از لحاظ مراعات كردن حجاب شرعی راه ممكنه را جستجو می‌كنیم و راه‌های حل ممكنه را در نظر گرفته‌ایم ولی ساختمانهای كه منبعد مطابق به پلان تفضیلی هر منطقه اعمار و ساختمان می‌گردد حجاب شرعی در آن جداً در نظر بوده و انشاءالله وقتاً فوقتاً عملی خواهد شد.»

همچنان وقتی اطلاعیه زیر را در نشریه «انیس‌» خواندم كاملاً متیقن شدم كه عملی كردن حجاب بر حیوانات نه تنها تبلیغات غلط نبوده‌، بلكه فهمیدم مردم ما تحت سلطه رژیمی بسر می‌برند كه حاكمانش می‌خواهند جامعه را «صد در صد» اسلامی بسازند.


بی‌ارزش‌تر شدن افغانی‌

در كابل به علت ادامه جنگ خاینانه و بحران وخیم اقتصادی نوت‌های پنجاه افغانگی رسماً و نوت‌های صد افغانیگی بصورت غیر رسمی از چلند افتاده اند. حتی در معاملات نسبتاً بزرگ (مثل خرید آرد و روغن‌) نوت‌های پنجصد افغانگی نیز پذیرفته نمی‌شود.

از بی‌اعتبار شدن این نوت‌ها بزرگترین صدمه را خرده‌فروشان و دست گردانان دیده‌اند كه بیشتر از نصف فروشنده‌های شهر كابل را دربر می‌گیرند.

گداهای شهر نیز از ضربت این تورم بی‌سابقه پول بی بهره نمانده اند. اینان كه در گدایی معمولاً نوت‌های صد افغانگی دریافت می‌دارند باز هم دست شان به سوی عابرین دراز است تانوت‌های‌كوچك خود را بانوت های بزرگتری مبادله نمایند.

جهادیها اگر با خیانت‌، استبداد و وطنفروشی هزاران تن را به نكبت گدایی كشاندند، برادران طالب شان‌، از جمله‌، با متورم ساختن پول سیلی محكمی به این گروه از مردم شهر كابل كوبیده اند.


منجنیق امریكا و باریدن سنگ استبداد و جهالت بر كشور ما

فردای روزی كه شهر مزار بدست طالبان افتاد از پیش روی سفارت امریكا می‌گذشتم‌، متوجه شدم در كنار دروازه سفارت حدود ده تا پانزده نفر با شور و حرارت مصروف نصب لوحه سفارت و آرم دولت آمریكا هستند. به نظر می‌رسید كه امریكا با ذوق زدگی در تدارك بازگشایی سفارت خود در رژیم طالبان هست و خیال به رسمیت شناختن این «دولت‌» را دارد.

مردم كابل ازین حركت ولو كوچك و ظاهر غیر مهم سفارت امریكا چند نتیجه را گرفتند:

اولاً: به ثبوت رسید كه حامی و پشتیبان اصلی طالبان همین كشور مدعی بی‌بدیل آزادی و دموكراسی است كه تمام ماجراهای پشت پرده و سناریوی خونین افغانستان را رهبری می‌كند. ثانیاً: نقاب «بشر دوستی‌» و «دموكراسی خواهی‌» امریكا پاره می‌شود زیرا تاریخ و ملت ما هیچ فرد، گروه‌، سازمان‌، كشور، ضرب و نهاری را نمی‌بخشد كه دستش به تمویل‌، تسلیح و حمایت از طالبان ـ این نیروی بشدت ارتجاعی‌، عقب مانده‌، ضد آزادی‌، ضد زن و ضد تمدن ـ ملوث باشد. ثالثاً: معلوم گردید كه امریكا با تمام دستگاههای كمپیوتری‌، متخصصین سیاسی نظامی و دستگاه مقتدر استخباراتی خود قادر به تحلیل درست وقایع افغانستان نبوده و به نیروی پوشالی تر، بی‌كفایت‌تر و گندیده‌تر از خلقی‌ها و پرچمی تكیه زده است‌. رابعاً: این مسئله مدتهاست به ثبوت رسیده و یكبار دیگر ثابت گردید كه معیار اصلی تأیید یا عدم تأیید رژیمی بوسیله امریكا در درجه اول تأمین منافع خودش است تا حاكمیت دموكراسی و عدالت اجتماعی در كشور. زیرا اگر روزگاری تمام رسانه‌های چاپی و برقی امریكا برای افشای چهره فاشیستی خلقی‌ها و پرچمی‌ها و باداران روسی شان لحظه‌ای پرچو نشد، سكوت خفتبار امریكا نسبت به ضد انسانی‌ترین ب

رخورد طالبان در برابر زنان و اعمال ستم ماورای قرون وسطایی بر مردم و حتی تمویل و تسلیح آنان هیچ دلیل و توجیه منطقی‌ای ندارد مگر آنكه بسادگی نتیجه گرفت كه امریكا كشوریست جهانخوار و به شدت عوامفریب كه با تحمیل حكومت فاشیستی طالبان بر كشور ما جفا و خیانت بزرگ و نابخشودنی‌ای را نسبت به ملت افغان مرتكب می‌شود. و بالاخره تزویر و روباه صفتی امریكا وقتی برملاء گشت كه آبروی سه قمر خود را (پاكستان‌، عربستان و امارات متحده عربی‌) با دستوری مبنی بر شناسایی عجولانه رژیم طالبان ریخت ولی خود را در پرده ضخیم بی‌غرضی و بیطرفی پیچاند و ظاهراً آبروی خود را در تأمل شناسایی طالبان حفظ كرد. اما همه مردم ما می‌دانند كه جاهلان و مستبدین طالب از منجنیق امریكا بر كشور ما باریده اند.


رذالت ‌تازه‌ی طالبان علیه زنان‌

زنان در مكروریانها در رابطه با مقررات چادری پوشی طالبی مقاومت براه انداخته ‌اند طوری كه چادری بسر دارند ولی نقاب را بالا می‌زنند. طالبان هم هیچ وقت از دشنام دادن به این زنان سیر نمی‌شوند. این ژیگلوهای ریش و لنگی دار از این شوخی‌های خاص ‌طالبی با زنان ‌لذت می‌برند.

و اما درین اواخر «لشكریان ‌اسلام‌» رذالت دیگری را در پیش گرفته ‌اند. اینان هر كدام با غولكی مجهز هستند. وقتی زن چادری پوشی را می‌بینند كه نقاب خود را بالا كشیده‌، وی را با غولك می‌زنند.

اگر این عمل ناشرافتمندانه برای طلبه ‌های جوان و مست مشغولیتی است‌، سران طالب بخاطری نسبت به این حركت رذیلانه بچه های خود منفعل هستند كه این شوخی‌، تحقیر زنان را نیز در خود دارد.


كدام بیشتر وابسته اند، خاینان جهادی یا فاشیستان طالبی‌؟

وقتی طالبان در شمال كشور ضربت مرگباری خوردند و تعدادی از نیروهای فعال جنگی و كادرهای رهبری خود را از دست دادند، بخاطر دفاع از كابل به استحكام خطوط دفاعی خود پرداختند. چون نیروی جنگی كافی در اختیار نداشتند ناگزیر طالب كمك از باداران پاكستانی خود گردیدند.

چنانچه از دست دادن كابل برای پاكستانی ها هم تلخ و ناگوار تمام می‌شد، از طریق زمین و هوا به گسیل نیروهای كماندو و ملیشای خود تحت پوشش «داوطلب‌های جنگی طالب‌» پرداختند. (۱)

در اواسط ماه جوزا روزانه تا ده نشست طیارات در میدان هوایی كابل صورت می‌گرفت‌. اولین گروپ قطعات نظامی پاكستان در اواسط ماه جوزا از مسیر وزیرستان خوست‌، گردیز و لوگر داخل كابل شدند.

این مهمانان ناخوانده در هوتل آریانا، تعمیر ریاست دستگاه ساختمانی واقع در هودخیل‌، مركز ناحیه دوازدهم پروژه ارزان قیمت‌، هوتل انتركانتیننتل‌، مهمانخانه های ریاست استخبارات و سایر نقاط شهر جابجا شدند و جوپه جوپه به مركز «وسلتون‌» واقع در شهرآراء آمده بعد از دریافت سلاح به خطوط اول جبهه انتقال می‌یافتند.

مردم كابل وقتی حضور این بیگانه‌ها را در شهر خود دیدند روزهای تهاجم روسها در ششم جدی سال ۱۳۵۸ در ذهن شان تداعی گشت و زمزمه قیام سرتاسری تمام شهر كابل را فرا گرفت‌. قضیه قیام به حدی جدی بود كه به تاریخ ۱۰ جوزا اكثر دكان‌های شهر كابل برای یك روز مسدود گردیدند. طالبان هم آن چنان سراسیمه بودند كه با یورش‌های شبانه صدها جوان «مشكوك‌» را در مناطق خیرخانه‌، دشت برچی‌، پل سرخ‌، قول آبچكان و سایر نقاط شهر دستگیر و زندانی ساختند. دستگیر شده‌ها اكثراً مردم هزاره و شمالی بودند. منتها اغلب مردم از خود می‌پرسند كه مگر سلف طالبان یعنی خاینان جهادی كمتر از اینان مزدور پاكستان‌، ایران و عربستان بودند؟


موسی‌

سگان بوی‌كش‌

به تاریخ ۵ حمل ۷۶ طالبان مسلح با كلاشنكوف و قمچین در تایمنی سرك پنج ایستگاه موتر ها به كنترول دكانها، موتر ها و افراد پیاده مشغول بودند و كسی را كه كمی موهای دراز می داشت به زور به دكان سلمانی كه شیرین‌آغا نام دارد می‌بردند و یك قسمتی از مویش را ماشین می‌نمودند. اگر جزئی ترین حركتی از خود نشان میداد باقمچین های دست داشته خویش بوی حمله میكردند. موهای در حدود چـهل پنجاه نفر را به همین شكل تمسخرآمیز ماشین كرده و بعد رها نمودند. در همین گیرودار فردی زیر تازیانه قرار گرفته و دو نفر مسلح و یك نفر با قمچین وی را كشان كشان به طرف ماموریت بردند. دیری نگذشت كه طالبی مسلح دوان دوان به طرف دكان خیاطی مربوط هوتل زرافشان رفته و خیاط رابا خود می‌برد. بعد معلوم گردید كه حین گرفتاری موداران‌، زنی از دكان خیاطی بیرون می‌شود و چون خیاط فرار كرده بود و برادرش را از دكان برده مورد ضرب و شتم غیر انسانی قرار دادند كه چرا زن به دكان خیاطی تان آمده بود.


كابلی‌

خریطه چكه بروی مزدور پاكستان‌

در یكی از هفته‌های حمل ۱۳۷۶ ساعت ۱۱ بجه قبل از ظهر زنی ملبس با چادری طالبی مقابل فروشگاه بزرگ افغان مشغول خریدن چكه بود. زمانیكه خریطه پلاستیكی چكه را از فروشنده می‌گرفت طالبی كه متوجه رنگ ناخن دست وی گردیده بود. با كیبل به شدت به دست زن حواله كرد كه در نتیجه خریطه چكه به زمین افتاد. ولی این زن با شهامت بی‌تفاوت نماند چادری خود را كاملاً از سر برداشت در حالیكه فریاد می‌زد مزدور پاكستان خریطه پاره شده چكه را از زمین برداشته و بروی طالب زد. صحنه زمانی بسیار جالب شد كه چكه روی و ریش طالب را پوشاند و سیاهی ریش و چشمان سرمه شده وی از بین سفیدی چكه هر بیننده را به خنده وا می‌داشت‌. به هرحال وضع طوری بود كه طالب نتوانست از زن انتقام بگیرد و زن به كمك مردم محل را ترك گفت‌.


كشته شدن چهار زن و سه مرد

چهار زن و سه مرد زمانی زخمی و به شهادت رسیدند كه ماشین محاربوی طالبان در یكی از روزهای حمل ۱۳۷۶ از طرف باغ‌بالا به طرف لیسه نادریه به شدت در حركت بود وقتی می‌خواست به سمت دست چپ تغییر مسیر بدهد كنترول از دست راننده خارج گردید كه بر علاوه تلفات جانی خسارات مالی دكان‌ها و غرفه‌های لب سرك را هم دربر داشت‌.


عبداله‌

تظاهرات ضد طالبی در كاپیسا

به تاریخ ۵ جوزا ۷۶ اهالی منطقه كاپیسا اعم از مرد و زن و پیر و جوان كه تعداد شان به صدها نفر می‌رسید دست به مظاهره زدند. اهالی معترض شعار مرگ به طالبان را سر داده بودند و می‌گفتند كه ما طالبان را نمی‌خواهیم‌. این مظاهره چند ساعت طول كشید. مظاهره‌كنندگان با راهپیمایی توأم با خشم و نفرت به سوی مركز قومندانی طالبان در ولایت كاپیسا پیش می‌رفتند كه طالبان بی رحمانه به صفوف شان حمله برده و مردم را شدیداً لت و كوب كردند. قرار گزارش مردم منطقه‌، درین جریان پنج نفر كشته و چند صد نفر زندانی شدند.


واحد

خون گرفتن از محصلان‌

به تاریخ ۷ سرطان ۱۳۷۶ ساعت ۳۰:۸ قبل از ظهر شش اراده داتسن طالبان داخل پوهنتون شده مستقیم به ریاست پوهنتون می‌روند. رئیس در دفترش نمی‌باشد. طالبان سكرتر بیچاره را به بهانه اینكه چرا لنگی نداری و ریشت را اصلاح می‌كنی تهدید كرده و بعداً او را همراه خود گرفته به پوهنځی اقتصاد می‌روند. از رئیس پوهنځی اقتصاد می‌پرسند كه چند نفر محصل داری‌. رئیس اصل‌بست را به آنان می‌دهد. محصلان از جریان مطلع می‌شوند و همه پا به فرار می‌گذارند اما ده نفر آنان توسط طالبان دستگیر شده و به شفاخانه انتقال می‌یابند و به عنوان جزای طالبی از هر كدام به شمول سكرتر ۷۰۰ ـ ۱۰۰۰ سی‌سی خون می‌گیرند. این درست در جریان جنگهای شدید در جبل‌السراج بود چون طالبان ضربات شدیدی را متحمل شده بودند و زخمی‌های شان زیاد بود، محصلان و سایر مردم شهر كابل را به بهانه اینكه موهای شان زیاد است ریش شان كم است‌. كلاه ندارند و حتی اینكه چرا زیاد طرف آنان نگاه می‌كنند، دستگیر كرده و از آنان خون می‌گرفتند.

به تاریخ ۴ سرطان ۱۳۷۶ ساعت ۹ قبل از ظهر در حالیكه محصلان پولی‌تخنیك مصروف پیشبرد دروس خویش بودند، چهار داتسن وارد گردید. آنجا را محاصره كرده‌، مانع فرار محصلان می‌شوند. در هر داتسن كه مربوط ریاست «امربالمعروف و نهی عن‌المنكر» بود، ۷ نفر نشسته بودند.

زمانی كه طالبان می‌خواستند داخل دفتر ریاست شوند، ملازم دهن دروازه مانع آنان می‌شود زیرا رئیس انستیتیوت همراه با عده‌ای از استادان مصروف كنفرانس علمی بودند. گرچه برخورد ملازم بسیار محترمانه بود اما به دستور معاون «امربالمعروف‌»، به اندازه‌ای لت و كوب می‌گردد كه از حال می‌رود. بعد همه همراه با آمر اوپراتیوی كه تبعه پاكستان است داخل دفتر می شوند. اول به تهدید رئیس می‌پردازند و سپس به استادان اخطار می‌دهند كه اگر سر و صدا كنید، مسئولیت به دوش خود تان خواهد بود.

زمانیكه رئیس با ترس و لرز از آنان می‌پرسد: « برادر من شما را نشناختم از كدام مرجع هستید»، آمر اوپراتیوی درست مثل یك حیوان درنده كه فارسی و پشتو هم نمی‌دانست‌، به زبان اردو به رئیس اخطار می‌دهد كه «بنشین كمونیست شرابخور اگر نه شكمت را مرمی پر می‌كنم‌».

بعد همه همراه رئیس و تعدادی از طالبان مسلح داخل صنفها می‌شوند وهر كدام را به بهانه‌های مختلف كه «چرا كلاه نداری‌؟»، «چرا موهایت زیاد است‌؟»، «چرا ریش خود را قیچی كرده‌ای‌؟» به شكل بسیار بی‌رحمانه لت و كوب می‌كند و بالاخره ۲۵ محصل را به موتر انداخته و به بهانه اینكه آنان را به ریاست امر بالمعروف می‌برند، به شفاخانه اردو انتقال داده و از هر كدام ۳۰۰ ـ ۵۰۰ سی‌سی خون می‌گیرند. چهار محصل كه بسیار ضعیف بودند، بیهوش می‌شوند. بعد از اینكه خون گرفتن تمام می‌شود همه را رها می‌كنند و محصلان همه قسم یاد می‌كنند تا زمانیكه طالب‌ها در كابل هستند ما هرگز درس نمی‌خوانیم و فعلاً همه آنان در جبهات ضد طالبان سلاح برداشته‌اند.


عبداله‌

تـجاوز مـلا جمال‌الـدین به پسری ده ساله‌

خانواده‌ای ۴ سال قبل پدر (شرف‌الدین‌) و برادر بزرگ (كمال‌الدین‌) را در اثر راكت‌جنگی‌های جهادی‌ها از دست داده‌، با فقر و محنت در شهر كابل زندگی می‌كنند. از ایام‌الدین فرزند ۱۰ ساله شرف‌الدین پرسیدم كه چه كار می‌كند، در جواب گفت چند روز قبل با شوهر خواهرش خوانی به قول اردوی مركزی رفتند و منحیث آشپز و شاگرد آشپز شامل كار شدند.

ایام‌الدین ادامه داد: «ملاجمال‌الدین معاون قومندان قول اردوی مركزی از من خواست تا بستر و اتاقش را پاك كنم‌. من جهت پاككاری به اتاق رفتم‌. ملاجمال‌الدین به اتاق آمد او می‌خواست به من تجاوز كند و نوت‌های ده‌هزار افغانیگی را برایم نشان داد. ولی من از نزدش فرار كردم‌. بعد از ۱۷ ثور ۱۳۷۶ دیگر به وظیفه نرفته و بیكار هستم اما دیگر در ادارات طالبی كار نمی‌كنم‌. گرسنگی كشیدن بهتر از آنست‌.»


وژمه‌

خیانت به نام اسلام‌

به تاریخ ۱۸ جوزا ۱۳۷۶ ساعت ۳ بعد از ظهر به دیدن مریض به شفاخانه صحت طفل رفتم‌. دربازگشت به خانه به علت درد پایم كه در اثر راكت پرانیهای «حكومت اسلامی‌» زخمی شده بود نمی‌توانستم به صورت‌درست با چادری راه بروم‌، خواستم تكسی بگیرم‌. خواهر بزرگ و پسر ۱۰ ساله‌ام نیز همرایم بودند. داخل تكسی چون بسیار گرم بود پیشبند چادری‌ام را بالا كردم‌، اما لحظه‌ای نگذشته بود كه به تكسی امر توقف داده شد. طالبی باكیبل خود رسید. من فوراً دروازه تكسی را قفل نمودم اما به زور دروازه را بازو چند كیبل محكم بر من حواله كرد. پسرم هر چه فریاد می‌زد كه مادرم را لت نكن و دریور نیز عذر می‌كرد كه مریض است فایده‌ای نداشت‌. من از هزار عقده دل صرفاً برایش گفتم عوض كیبل قلم را بدست بگیر. با شنیدن این جمله می‌خواست زیادتر مرا لت كند اما تكسی فرار كرد.

در جریان راه دریور برایم گفت‌: «من خونم بجوش آمده بود ولی چه فایده ما با دست خالی در مقابل این وحشی‌های درنده چه كاری انجام داده می‌توانیم بجز اینكه هر دوی ما را به جرم های مختلف به زندان انداخته و بدنام می‌ساختند.»

فردای آن روز كه شوهرم به همان شفاخانه دیدن مریض رفته بود، شبیه حادثه‌ای كه بر من رخ داد اتفاق افتاده‌. زنی در اثر گرمی شدید چادری اشرا از روی خود كمی بالا كرده بود كه طالبی او را زیر لت وكوب می‌گیرد. زن از شدت غضب و نفرت چادری خود را بدور انداخته و به فحش دادن می‌پردازد و طالب در حالیكه طفل زن مذكور نیز شاهد بود، با كلاشینكوف سینه‌اش را هدف گرفته سوراخ سوراخ می‌سازد.


زن باردار قربانی فاشیزم طالبی

‌ به تاریخ ۸ جوزای سال روان لیلا كه ۵ ماهه حامله بود جهت انجام معاینات خود به پروان كلنیك نزدیك خانه‌اش در خیرخانه مراجعه كرد. چون در زیر چادری نفسش گرفت در كوچه‌ای فرعی چادری را بالا نمود تا هوای تازه بگیرد كه ناگهان یك طالب شلاق بدست به وی نزدیك شده و همچنانكه او را به باد ركیك‌ترین دشنامها می‌گیرد شروع می‌كند به شلاق زدن وی‌. لیلا فریاد می‌زند كه «برادر جان به لحاظ خدا نزن من تكلیف دارم حامله دار هستم‌» ولی طالب بدون اعتنا به‌التماس های او می‌گوید: «ولی (چرا) رویت را لچ كردی‌؟» در اثر ضربات قمچین‌، لیلا به زمین می‌نشیند و طالب دور میشود. لیلا در حالیكه دچار خونریزی شده هر طوری هست خود را به كلنیك می‌رساند و در آنجا كاملاً از حال می‌رود. وقتی بهوش می‌آید به او می‌گویند طفلش ضایع شده و حال خودش نیز خوب نیست‌. او را ناامیدی و غم بزرگی فرا می‌گیرد و دوباره بیهوش می‌شود. فردای آن لیلا در تب شدیدی می‌سوزد و داكتران تشخیص می‌دهند كه پرتیونیت گردیده و لازم است مجدداً زیر عملیات رود. اما لیلای جوان پیش از آنكه به عملیات برسد جهان را وداع می‌گوید.


وفا،

شورش اهالی دشت برچی‌

به تاریخ ۹ جوزای سال جاری مردم دشت‌برچی در غرب كابل كه از ستم و زورگویی و اختناق طالبان به ستوه آمده بودند به بهانه تشییع جنازه یك نوجوان كه زیر شكنجه طالبان كشته شده بود گرد آمدند و به شعار دادن علیه طالبان‌، پاكستان و امریكا پرداختند. مسیر جنازه نیز از سوی قبرستان بطرف بازار قلعه شاده تغییر خورد. رفته رفته به تعداد جمعیت خشمگین افزوده شده و دشنام‌ها و شعار دادنها و فریادها شدت گرفت‌. دكانها بسته می‌شد و راهپیمایی بزرگی متشكل از حدود پنج‌هزار نفر به شمول زنان و كودكان راه افتاد. زنان كودكان خرد سال شان را قلمدوش كرده شعار مرگ به طالبان را سر می‌دادند.

تظاهركنندگان تصمیم گرفتند به طرف حوزه امنیت رفته و درباره عامل شكنجه و قتل نوجوان بازخواست كنند.

طالبان منطقه كه از سیل مردم خشمگین دستپاچه شده بودند با مخابره به مركز خود، خواستار كمك گردیدند. قوای سركوب بیشتر رسید تا جلو مردم را بگیرد. طالبان مقاومت مردم را با چوب و چماق و حتی با گلوله درهم كوبیدند. دو نفر كه در خون غلتیدند مردم را خشمگین‌تر ساخته و به پرتاب سنگ به سوی طالبان توسل جستند. اما سرانجام تظاهركنندگان با دست خالی نتوانستند مقاومت كنند و طالبان با دستگیری و زندانی كردن قریب ۱۰۰۰ نفر آنان در زیر زمین‌های حربی شونځی كه با لت و كوب شكنجه‌های زیادی توأم بود موفق شدند مردم را متفرق سازند.

فردای آنروز طالبان‌، ریش سفیدان منطقه را احضار و تهدید كردند كه در آینده باید جلو اینگونه حركات فرزندان شان را بگیرند. اكثریت توقیف شدگان رها گردیدند اما لااقل ۲۰ ـ ۳۰ نفر را به عنوان سركردگان مظاهره و «عمال خارجی‌» همچنان زیر شكنجه نگه داشتند.

یك تن از جمله كسانی كه چند روز بعد رها شدند چنان ضعیف و ناتوان شده بود كه به سختی می‌توانست راه برود و فعلاً هم زمین گیر است‌.


نادر

امنیت در پرتو نظام طالبان‌

به تاریخ ۲۰ حمل ۱۳۷۶ یكتن از تاجران هندوستان با پرواز طیاره شركت آریانا عازم دوبی بود. طیاره مذكور در كابل نشست می‌نماید و از طرف مسئولان به تاجر هندی گفته می‌شود كه در این پرواز تنها حجاج كه عازم حج اند انتقال می‌یابند و از وی می‌خواهند تا منتظر پرواز بعدی به دوبی باشد. تاجر پول نقد (۰۰۰ ۳۰۰ دالر و ۰۰۰ ۸۰ كلدار) همرایش را در میدان هوایی بین‌المللی كابل به جنرال عبدالرحمن آمر عمومی امنیت میدان تسلیم داده و خودش به هوتل انتركانتینیتل میرود. اما جنرال عبدالرحمن رهزن خلقی كه زمانی هم یاور گلاب‌زوی وزیر داخله بود، در همان روز با تمام اعضای فامیل خود از كابل فرار و به پاكستان می‌رود. اینست امنیت و صداقت در رژیم «لشكریان اسلام‌»!


زهره‌،

خیانت به نام اسلام‌

بـه تاریخ ۳ جوزا ۱۳۷۶ در پنجصد فامیلی خیرخانه خانم قد بلندی كه چادری بر سر و لباس منظم بر تن داشت‌، توسط طالبی سلاح بدست مورد لت و كوب قرار گرفت‌. من كه در موتر زنانه سوار بودم و موتر در ایستگاه پنجصد فامیلی منتظر بود ناگهان متوجه شدم كه یك زن فریاد می‌زند. همه عابرین متوجه شدند كه طالب همراه با قنداق تفنگ خود سه ضربه به سر زن مذكور زد. تمام دكانداران و تیل‌فروشان به آنطرف دویدند و از طالب مذكور پرسیدند چرا زنی راكه چادری بر سر دارد، لت وكوب می‌كند. طالب در جواب گفت‌: «چرا اینقدر به ناز راه می‌رود، برای اینكه دل مردها را ببرد؟» طالب با گفتن این جمله بدون اینكه اعتنایی به حال زن بكند از آنجا دور شد. ما زن بیچاره را كه از سرو رویش خون جاری بود بلند كرده خواستیم به شفاخانه انتقال بدهیم كه در نیمه راه از اثر جراحات شدید جان داد.


مرغلری‌

نوروز صبغه اسلامی ندارد!

طالبان دو روز قبل از نوروز از طریق رادیو شریعت منع برگزاری میله جشن دهقان‌، نهال شانی و بلند نمودن جنده سخی را اعلان كردند كه به مناسبت نوروز هیچ نوع مراسم در شهر كابل برگزار نخواهد شد زیرا در دین اسلام هیچ اشاره‌ای به این روز نگردیده است و صبغه اسلامی و دینی ندارد. بناءً ضرور نیست كه اول حمل رخصتی باشد و مراسمی برگزار گردد.

ولی مردم ما بخصوص زنان و اطفال با وجود اعلانها و هشدارهای مكرر به تپه‌های دور و نزدیك خانه‌هایشان برآمدند و به زیارت حضیره شهدا رفتند.

طالبان در هر جا و هر تپه كه تجمع زنان بود رفته و با شلاق‌ها و كیبل‌ها آنان را تهدید می‌كردند كه چرا از خانه‌هایشان بیرون شده و ابلاغیه‌های مكرر رادیو را ناشنیده گرفته اند. ولی مردم ما در عمل نشان دادند كه به اینگونه فرامین پوچ طالبان فاشیست هیچ ارزشی قایل نبوده و بهر نحوی شده به استقبال نوروز می‌روند.


كی فاحشه است‌؟

در كوچه‌ها و بخصوص بازارهای شهر اكثراً در موترهای ریاست امربالمعروف لودسپیكرها نصب گردیده و از طریق آن اعلان می‌كنند كه زنان و دخترانی كه پاچه‌های تنبان شان كلان باشد فاحشه هستند و اگر دكانداری به این زنان سودا بفروشد وای به حالش‌.


از هرزه‌گیهای طالبان‌

به تاریخ ۱۶ حمل ۱۳۷۶ دو دختر جوان (نام شان محفوظ است‌)كه بخاطر تداوی سالدانه نزد داكتر كهدامنی در چارراهی قلعه‌نجارهای خیرخانه‌مینه مراجعه نموده بودند، در بازگشت موتری از امر بالمعروف ونهی عن‌المنكر و به گفته عام «امر بی مارو و نهی مكروریان‌» كه بیرق سفید در آن نصب بود در چارراهی متذكره توقف نمود دو نفر از آنان پیاده شده به دنبال دختران جوان راه افتادند. آنان پیوسته می‌گفتند: «كاش ما همراه شما می‌بودیم‌، ما در شما داماد كار دارد یا نه‌» و از این قبیل گپ‌های هرزه‌. به نظر می‌رسید طالبان در صدد اند در هرزگی هم پا در جای پای برادران جهادی خود نهند.

«در منطقه خواجه‌بغرا واقع خیرخانه مینه در مؤسسه خیاطی زنانه كار می‌كردم و خانه ما در منطقه پنجصد فامیلی بود. بتاریخ ۲۱ ثور حوالی ۳۰:۱۲ بجه روز می‌خواستم به طرف خانه بروم كه در مسیر راه موتر طالبان پشتم را گرفت‌. خود را به سركهای فرعی انداختم ولی آنجا هم موتر شان مرا تعقیب كرد. كله‌های شان را از شیشه‌های موتر كشیده و دشنامهای هرزه‌ی جهادی كه برایم آشنا بود می‌دادند. چنان ترس و واهمه مرا گرفته بود كه پاهایم از راه رفتن باز ماند. در جایی رسیدم كه موتر ۳۰۲ در سرك فرعی ایستاده بود. به مجردیكه موتر طالبان در عقب موتر ۳۰۲ قرار گرفت در كوچه دویده به سرك عمومی خود را كشیدم كه ازدحام مردم در آنجا زیاد بود. خود را كمی‌راحت احساس كرده و به خانه رسیدم‌. دیگر توبه كردم كه به مؤسسه بروم‌.»

این سرگذشتی بود كه یكی از كارگران زن (نامش نزدم محفوظ است‌) برایم قصه نمود.


نسیم‌

تخته كردن زیارتها

در ۲ حمل ۷۶ گروهی از زنان شهر كابل همچون سالهای پیشین در تپه‌بی‌بی‌مهرو به منظور زیارت و تفریح و تفرج جمع شده بودند كه دفعتاً لشكر ظلم طالب‌ها بر آنان یورش آورده و زنان را با لت و كوب به پائین تپه راندند. طوغ‌های زیارت بی‌بی‌مهرو را زیر پا نمودند و با گفتن این سخنان كه «شما چادری ندارید و بی‌حجاب‌، مرده‌پرست هستید.» تمام زنان و اطفال را وحشیانه از هم پراگنده ساختند و زیارت را تا امروز بستند. بعداً طالبان تمام زیارت‌های شهر را كه بخصوص زنان در آنها جمع می‌شدند، تخته كردند.

مردم می‌گویند كه اگر عرصه بر طالبان كاملاً تنگ شود و مصالح سیاسی شان ایجاب كند، دین اسلام را هم ممنوع اعلان خواهند كرد.


طالبان یا فوج پاكستان‌؟

گفته‌اند و بار بار می‌گویند كه طالبان افغان طلبه‌های علم دین اند و هیچ بیگانه‌ای در میان شان نیست‌.

اینك میدان ورزشی لیسه امانی شاهد تمرین والیبال گروهی از فوج پاكستان است‌. نظامیان پاكستانی با صدای بلند و زبان بیگانه با دستان سیاه آفتاب خورده توپ را به یكدیگر پاس می‌دهند و ورزش می‌كنند و هیچ تشویشی از شناخته شدن خود ندارند زیرا به میهنفروشان افغانی شان اتكأ دارند.


تفتیش شرمگاه مردم‌

گروه امرباالمعروف در زیر زمینی شهر كابل به تفتیش و بازرسی شرمگاه مردم می‌پردازند. عابران را به زیرزمینی می‌برند و در آنجا به شرمگاه مردم دست می‌اندازند كه آیا آن قسمت از مو سترده است یا نه‌.

و هم با وسایل گوناگون اندازه‌گیری مو، مقدار ریش «شرعی‌» را از ریش «غیرشرعی‌» تعیین می‌كنند. یكی از ابزارها شیشه اریكین است‌. ریش شخص «مظنون‌» راكه از ارشادات شرعی سرپیچی كرده به شیشه اریكین فرو می‌كنند، هرگاه ریشش از آنسو بیرون زد، ریش مطابق شرع است و گرنه صاحب آن سزاوار دُره خوردن و اهانت های كثیف طالبی با چهل ‌و هشت ساعت حبس طاقت‌فرسا. در شرع طالبی هم زیادی مو و هم كمی مو خطر آفرین است‌.


اسمعیل‌

بی‌استعدادی طالبان نسبت به جهادیان‌

به تاریخ ۹ حمل ۱۳۷۶ دزدان نابلد طالبی مؤظف در ریاست جمهوری كه از آن جا «احكام و شریعت غرای محمدی‌» را بالای مردم رنجدیده و عذاب كشیده ما تطبیق و كنترول می‌كنند اینطور در كاهدان داخل می‌شوند:

برادران طالب به فكر اینكه در بانك پول است دیوار بانك را كه در مجاورت ریاست جمهوری قرار دارد سوراخ نموده و زمانیكه داخل تحویل خانه بانك می‌شوند از پول اثری نمی‌یابند. جریان توسط تحویلدار بانك به اطلاع مقامات بانك رسانیده می‌شود. هئیتی جهت بررسی قضیه از كاركنان بانك و حوزه دوم امنیتی تعیین می‌گردد. چون این اقدام ناشیانه دزدی به «حیثیت‌» برادران برمی‌خورد، «مقامات ذیصلاح‌» صلاح بر آن می‌بینند تا قضیه را مسكوت بگذارند.

یكی از كارمندان بانك گفت‌: «"طلبه‌ی‌كرام‌" علاوه ازاینكه جاهل اند، نسبت به برادران جهادی شان فوق‌العاده بی‌استعداد نیز هستند. طی شش ماه حاكمیت در كابل یاد نگرفتند چطور دزدی كنند!»


تصفیه طالبی‌

طبق فرمان «امیرالمومنین‌» در حدود یكهزار الی یكهزاروپنجصد تن از كاركنان مرد و زن بانك از وظایف شان اضافه بست شده‌اند. و تا حال چهار نفر طبق پروگرام مرتبه ریاست امر بالمعروف و نهی عن‌المنكر به دلیل اینكه ریش شانرا دست زده‌اند از وظیفه اخراج گردیده‌اند.


نجیب‌،

علاقمندی طالبان بـه «سنت‌»هـای مـردان‌

بتاریخ ۱۱ حمل ۱۳۷۶ اسداله باشنده كابل برای خریدن یك قوطی رنگ روغنی راهی چهارراهی محمدجان‌خان‌وات می‌شود. در بازگشت طالبان نزدیك آمده و بهانه گرفتند «كه ریشت را قیچی زده‌ای‌» و دیگرش پرسید: «چرا كلاه نپوشیده‌ای‌؟» بعد از لت و كوب وی را به زیرمینی جاده محمدجان‌خان‌وات برده سنت‌هایش را معاینه كردند. اسداله می‌گوید: «وقتی از معاینه طالبان موفق بدرآمدم‌، هم از وحشت وترس و هم از خوشی قوطی رنگ را در آنجا فراموش كردم‌.»


جمشید

«شما از پاكستان‌،عربستان و امریكا دالر و كلدار می‌گیرید»

به تاریخ ۱۲ حمل سال جاری طالبان‌، مردم ولسوالی سیدخیل ولایت پروان را در مقر ولسوالی جمع كردند و گفتند اهالی هر قریه مجبور اند برای شان دو جوان كه در خط اول جنگیده بتوانند، برای شان بدهند. و همچنان مردم قریه اعاشه و اباته جوانان و خانواده‌هایشان را تأمین كنند. مردم سروصدا كردند كه خود نان خوردن ندارند. در این اثناء مردی از قریه آقتاش بلند شده گفت‌: «حاكم صاحب شما خو از پاكستان‌، عربستان و امریكا دالر و كلدار می‌گیرید. پادشاهی به گدایی نمی‌شه ما را چرا آزار می‌تین‌.» ولسوالك گویی در مغزش گلوله خورده باشد به خشم آمد اما بعد قیافه گرفته گفت‌: «این تبلیغات دشمنان مااست و شما به هر شكلی كه می‌شود مجبور هستید این دستور را عملی نمایید. در غیر آن به زور كلاشنكوف ماهوار از هر فامیل ده‌هزار افغانی اخذ می‌گردد.»


نعیم‌

تمایل طالبان به ریش و زیر ناف ماموران‌

مجموع ماموران وزارت اطلاعات و كلتور ۱۸۳۰ نفر بود كه بیشترین آنان را زنان تشكیل می‌داد. تعداد مامورانی كه بعد از ورود طالبان به كار حاضر نشده و منفك شده‌اند حدود ۳۰۰ نفر می‌باشند.

امرباالمعروف تا حال سه و چهار بار ریش و اقلاً زیر قول و زیر ناف ماموران را تفتیش كرده اند. نماز اجباری‌، طرز سلام دادن اجباری و غیره اعمال همه روزه به ماموران دستور داده می‌شود.


سیمین‌

سزای شكایت بردن به «طلبه‌ی كرام‌»

چوكیدار صوفی غلام جیلانی كه از طرف روز در مسجد ماركیت اول پروژه جدید آذان میداد و از طرف شب چوكیداری می‌كرد، در شب عرفه سال جاری در جریان غارت اموال سه غرفه‌، ذریعه برچه به قتل رسیده و جسدش را بین چكهای چاه انداخته بودند. اعتراض غرفه‌داران قتل چوكیدار را تحت شعاع قرار داده و قضیه مسكوت گذاشته شد.

مالكان غرفه‌ها در نزدیكترین پوسته طالبان كه در جوار غرفه‌ها موقعیت دارد مراجعه نمودند تا گزارش اموال دزدی شده‌ی شانرا بدهند. طالبان هر سه غرفه دار را ضمن شلاق زدن زندانی كرده و هم از نزد شان خط گرفتند كه غرفه‌هایشان دزدی نشده است و بعد از گذشت چند روز و خاموش شدن سروصدا رها گردیدند.


فریما رهپو

وحشت طالبی و اراده پیرمرد

به تاریخ ۱۶ ثور ۱۳۷۶ افراد پوسته امنیتی طالبان كه در خانه‌ای در ناحیه ۱۲ شهر كابل جابجا شده بودند از آنجا كوچ می‌كردند. آنان بزور مردم رهگذر و دكانداران را جمع و توسط آنان سامان‌آلات جنگی خود را (در حالیكه خودشان ایستاده و فرمان می‌دادند) در موتری جابجا نمودند. در آن روز طالبان از پیرمردی بیچاره كه در اثر راكت‌پرانی‌های جهادی‌ها پایش زخمی شده بود به زور می‌خواهند تا دكانش را بسته و در كوچ‌كشی شركت نماید. هر قدر پیرمرد عذر آورد و پای زخمی خود را نشان داد طالبی «خان‌زمان‌» عذرش را نپذیرفت‌. پیرمرد نیز به خشم آمده در كوچكشی سهم نگرفت و در دكان ماند. طالب چون دید كه اگر پیرمرد زخمی را بزند شاید برایش گران تمام شود، از آنجا دور شد.


ذبیح‌اله‌

برخی از مواد فاشیزم مذهبی‌

اصولنامه امربالمعروف و نهی عن‌المنكر قرار شرح ذیل غرض تطبیق و اجرائات به تاریخ ۹ قوس ۷۶ صادر گردیده است‌:

زنی كه با چادرنماز ایرانی از منزل خارج می‌شود، دریور حق سوار كردن وی را در موتر ندارد. در صورت تخلف راننده محبوس و اگر زن با چادری مذكور پیاده دیده شود و محرم شرعی با وی نباشد، منزلش نشانی شده و به شوهرش جزا داده می‌شود. اگر زنان با لباسهای شهوت‌انگیز بصورت پیاده دیده شوند و محرم شرعی با ایشان نباشد از سوار نمودن آنان نیز در موتر جداً خودداری گردد.

از طریق اطلاعات جمعی به نشر سپرده شود كه در دكانها، موترها و هوتلها كاستهای ساز و سرود ممنوع بود و در مدت پنج روز تفتیش و كنترول صورت گیرد، اگر در دكان كاست فروشی كاست گیر شود دكاندار محبوس و دكان قفل گردد.

بعد از گذشت یك‌ونیم ماه در هرجائیكه شخص ریش‌تراشیده و یا كوتاه كننده دیده شود گرفتار و مدتی محبوس گردد تا ریش‌اش بصورت صحیح انبوه شود.

نماز در جماعت ادأ گردد. پانزده دقیقه قبل از نماز در پیشروی هر مسجد امكانات گنجایش و اسباب آن فراهم گردد و ریسمان گرفته شود تا عبور ومرور بصورت كل قطع شده و تمام مردم مجبور به مسجد رفتن شوند. در وقت نماز هیئت با استفاده از موتر تماماً نواحی را زیر نظارت قرار داده در صورتیكه در دكانها شخص بالغ دیده شود فوراً محبوس گردیده بعداً به ضمانت پنج نفر رها شود و در غیر آن مدت ده روز محبوس باشد.

تا ده روز عمل كبوتر بازی و بودنه بازی ترك گردد. بعد از سپری شدن ده روز هئیت جهت كنترول و تطبیق آن اقدام نموده تمام كبوترها و بودنه‌ها را حلال نمایند.

نشه كننده گرفتار و نیز معلومات گردد تا مركز اصلی آن كشف و دكان قفل شده ومالك مواد مخدره ونشه كننده هردو محبوس و جزا داده شوند.

اولاً منع كاغذپرانی ازطریق اطلاعات‌جمعی به نشر سپرده‌شود و بعداً منكرات آن بیان گردد. مثل شرط‌بندی مرگ اطفال‌، محرومیت از تعلیم و تربیه‌، بعد دكانهای كه سامان مربوطه آنرا داشته اند از بین برده شوند.

در موتر، دكان‌، هوتل و غیره بصورت كلی عكس منع گردد بعداً هئیت توظیف گردیده تا احكام را عملی و كنترول نماید.

در مورد طرق محو قمار، از طریق معلومات مراكز اصل آن كشف و عاملین آن با همكاری قومندانی امنیت مدت یك ماه محبوس شوند.

در مورد اصلاح مو ابلاغیه نشر شود بعداً افرادیكه موهای بیتلی‌، انگلیسی و امریكایی دارند گرفتار و به مراجع امربالمعروف و نهی عن‌المنكر برده شوند. در آنجا سلمانی موجود باشد تا موهای آنان را تراش نموده و به سلمانی پولش را بپردازند.

اخذ تزاید در تبادله پول خرد به پول كلان و كهنه به نو و حواله و قرض گرفتن حرام است‌. تمام صرافان خواسته شوند و برایشان تفهیم گردد كه این سه نوع خریدو فروش حرام بوده و در صورت تخلف‌، مجرم گرفتار و مدت مدید حبس می‌گردد.

در هر مسجد ابلاغیه جهت جلوگیری از كالاشویی زنان در لب جوی‌ها نصب گردد و توسط افراد موظف این عمل كنترول شود. زنی كه دستور را نقض كند و به شستن كالا در كنار جوی بپردازد موظفین با رعایت آداب كامل اسلامی وی را از جایش بلند كرده و منزلش را دریافت و به شوهرش جزای شدید بدهند.

دایره زدن‌، رقص و آوازخوانی در مراسم عروسی‌، این سه منكرات باید منع گردد در صورت تخلف منزل چنین عمل كشف و كلان فامیل محبوس و جزا داده شود.

البته از طرف علمای كرام حرام بودن دهل به مردم تبلیغ گردد و بعداً در صورت ارتكاب آن رأی علما معتبر است‌.

در مورد دوختن لباسهای زنان و گرفتن قدواندام آنان توسط خیاط مرد ممانعت صورت گیرد. اگر زنی در دكان خیاط دیده شود خیاط محبوس می‌گردد.

جادو و جادوگری و فال‌بینی منع بوده و كتابهای جادوگری حریق و مرتكبین زندانی شده تازمانیكه ازاین اعمال خودتوبه نكنندرها نمی‌شوند.

كبوتربازی‌، بودنه وكبك‌بازی ، سگ‌بازی و مرغ جنگی و سگ جنگی منع می‌باشد.

تقرر و كاركردن زنان افغان در مؤسسات خارجی به هر عنوانی كه باشد منع است‌.


ه. ت‌.

شاریدگی بانك‌های طالبی‌

معاشات ماموران ۱۰۰ فیصد پول خرد داده می‌شود اما بانكها صرفاً ۴۰ فیصد پول خرد را در دادوستد یعنی تنها در تحویل گرفتن پول می‌پذیرند. در این صورت ۶۰ فیصد باقیمانده پول ماموران در دست شان می‌ماند كه در بازار هم «چلش‌» ندارد. سند زیر كاپی دستورالعمل بانك به افراد كارمند است‌.


امنیت طالبی‌

طالبان هر منطقه‌ای را كه می‌گیرند به اهالی آنجا اعلان می‌نمایند كه مال و نوامیس تان بعد از این مصون خواهد بود. اگر دروازه خانه‌هایتان باز هم باشد كسی جرأت نمی‌كند داخل شود و اگر دكانهایتان را قفل نكنید مال دكان تان درامان می‌باشد.

مگر در ماه رمضان ۱۳۷۵ چهار واقعه سرقت تنها در ساحه اطراف چهارراهی انصاری شهر نو كابل بوقوع پیوست و قفل‌های دكانها شكسته و اموال آن به سرقت رفت‌. نمونه‌های سرقت علی‌الرغم لاف زدنهای پوك طالبی‌:

ـ دواخانه عبدالقدوس ولی‌زاده مقابل ناحیه چهارم‌.

ـ وركشاپ كرستال واقع چهارراهی انصاری كه هشت پایه ویدیو از آن سرقت گردیده است‌.

ـ از دكان قالین فروشی مقابل مغازه افغان كارت معادل هزار لك افغانی دزدی گردیده است‌.

ـ از پرزه فروشی موتر نزدیك هوتل انصاف (مهانخانه اراكین طالبان‌) معادل سه صدوبیست لك افغانی پرزه موتر به سرقت رفت‌.

زمانیكه مسئولان «طلبه‌ی‌كرام‌» در جریان قرار گرفتند اولین سوال شان از مالكین دكانها این بود كه بالای كی شك دارید و خود تان دزد را پیدا كنید. لیكن تا حال نه دزدی دستگیر شده و نه مال كسی پیداشده‌است‌.


منیر

«خواب‌» مولوی جلیل‌اله برای باداران طالبش‌

مولوی جلیل‌اله مولوی زاده عضو حركت‌انقلاب اسلامی و وزیر معارف ربانی‌، بعد از مقاطعه تنظیمش با «دولت‌» با دو موتر بنز و داتسن مربوط وزارت به پاكستان فرار كرد.

وی فعلاً در صف برادران طالب قرار گرفته و چوكی لوی حارنوالی‌را برایش بخشیده اند. مولوی جلیل در مجلسی كه در تالار لوی حارنوالی به مناسبت تقررش ترتیب داده شده بود، خطاب به حاضران گفت‌: «برادران‌، اكثریت تان با نام من آشنا هستید. من شبی حضرت محمد را در خواب دیدم كه در دشتی زیر خیمه نشسته بود و خیمه از پارچه‌های با رنگ‌های مختلف تركیب یافته كه هر رنگ نمایندگی از یك ملیت می‌كرد. نزد حضرت محمد رفتم و آن حضرت برایم گفت‌: "طالبان مسلمانان واقعی و اصیل اند و من طرفدار آنان هستم تو نیز باید با آنان همكاری كنی‌." همان بود كه من دستگاه دولتی شر و فساد را رها و به صف برادران طالب پیوستم‌. حال از شما می‌خواهم كه به پشتیبانی از طالبان و روش آنان برخیزید.»


نادیه عزیزی‌

وقتی هندو در چنگ «پاسدارشریعت‌»می‌افتد

به تاریخ ۱۵ حوت ۱۳۷۵ طالبان در كوچه مندوی كابل یك تن از هموطنان اهل هنود را مورد بازپرسی قرار دادند كه چرا ریش و كلاه ندارد، مرد بیچاره كه از ترس رنگش پریده بود گفت‌: «من هندو هستم‌.» طالبان او را بلادرنگ مورد لت وكوب شدید قرار دادند كه چرا از مسلمان بودن انكار می‌نمایی‌. دكانداران كوچه مندوی همه به طالبان گفتند وی راست می‌گوید. ولی فایده نكرد و بالاخره مرد هندو مجبور شد كه شناسنامه خود را نشان دهد چون طالبان سواد نداشتند و این را هم قبول نمی‌كردند كه در شهر كابل اهل هنود نیز زندگی دارند، مرد هندو را كشان كشان به ماموریت پلیس كوچه مندوی بردند اینكه در آنجا چه بر سر هندوی بخت برگشته چه آوردند معلوم نیست‌.


میزان حماقت طالبی

طالبی در جاده ولایت كابل داخل دكانی شده و از مالك دكان خواست تاآدرس دواخانه‌ای را برایش بدهد. دكاندار متوجه شد كه نابلد است وی را دست گرفته به دواخانه كه در چند قدمی دكانش قرار داشت برد. طالب با دیدن دواخانه فوری گفت‌: «نه د سر دواخانه می پكار دی‌.» دكاندار فهمید كه منظورش از «د سر دواخانه‌» همان دكان سلمانی است‌.


جواد

قساوت طالبی یا اخوانی‌

در اواخر دلو سال گذشته جسدی در نزدیكی بلاك ۱۵۸ مكروریان سوم توسط مردم محل كشف گردید. این جسد با قساوت خاص طالبی و یا اخوانی به چهار بخش مجزاء از هم كله‌، دست‌ها، پاها و تنه قطع گردیده و میان خریطه پلاستیك انداخته شده بود. بعد از دقایقی اطراف جسد تحت محاصره تفنگداران طالبی قرار گرفت و مسئولان حوزه جنایی جهت بررسی و معاینه به محل آمدند. مسئولان چند دقیقه مصروف جسد شدند و بعداً طبق هدایت آنان توته‌های گوشت به موتر انداخته شده بسوی نامعلوم انتقال داده شد. اینكه كی بود و به چه جرمی چنان جهادی قصابی شده بود معلوم نشد كه نشد.

جالب این است كه حادثه در روزهایی صورت گرفت كه قوای مسلح طالبان در داخل شهر به حدی زیاد بود و در هر دو قدمی دو سه تفنگدار دیده میشد. و زمانی بود كه از طرف «طلبه‌ی‌كرام‌» مكرراً جار می‌زندند كه اگر سوزنی از مال مردم روی سرك باشد گم نمی‌شود!


ع‌.

بررسی ریش در شفاخانه صحت طفل‌

به تاریخ ۱۳ فبروری ۱۹۹۷ طالبان ریاست امربالمعروف ونهی‌عن‌المنكر به منظور بررسی ریش و موی داكتران وارد شفاخانه صحت طفل كابل گردیدند. هر داكتری كه طبق دلخواه طالبان موی و ریش نمی‌داشت مورد سرزنش و تمسخر قرار می‌گرفت‌. عده‌ای از داكتران فرار نمودند و تعدادی كه غافلگیر شدند به شكل بسیار تمسخرآمیز پیش روی مریضان موهایشان را قیچی زدند.


مقاومت یك داكتر

در اوایل قوس ۱۳۷۵ طالبان به شفاخانه زایشگاه كابل هجوم برده تمام نرسان و داكتران زن را شدیداً سرزنش كردند كه چرا در جریان كار هم چادری بسر نمی‌كنند. شیماحمید یكی از متخصصان زایشگاه بعد از برخورد با طالبان از كار دست كشیده و به رسم اعتراض شفاخانه را ترك گفت كه تا امروز دیگر برنگشت‌.


سحر

تحقیر رذیلانه‌ی زنان با چماق شریعت‌

به تاریخ ۸ حوت ۷۵ زنی درموتر مكروریان سوم نشسته در بین موتر چادری خود را بلند كرده بود. اتفاقاً طالبی وی را دیده و موتر را توقف داده و بنابه امر امیرالمؤمنین دریور را شدیداً لت‌وكوب كرده كه چرا زن بدحجاب را در موتر سوار كردی‌.

به تاریخ ۱۲ ثور ۱۳۷۶ در نزدیك فروشگاه افغان موتر تبلیغی طالبان از طریق لودسپیكر اعلان می‌كرد كه آن زنانی كه ساق پایشان معلوم می‌شود فاحشه اند.

فوزیه داكتر در مكروریان به خانه‌اش می‌رفت كه در راه استفراق برایش پیدا شده در گوشه‌ای نشسته و چادری خود را بلند می‌كند. در همین اثنأ چند طالب آمده و با دُره او را لت‌وكوب می‌كنند.


خشم زنان‌

روز نوروز یك تعداد زنان عزادار شهر كابل به سرخاك عزیزان خود به تپه شهدا رفته بودند. طالبان مانع شان شده و به لت و كوب آنان شروع كردند. زنان داغدیده خشمگین شدند و چادری‌های خود را انداخته و با سنگ و بوت به سر و روی طالبان زده و «طلبه‌ی‌كرام‌» مجبور به فرار شدند.


لت و كوب به اتهام داشتن سلاح‌

بتاریخ ۴ حمل ۱۳۷۵ پسر جوانی به نام محمدنعیم كه در ساحه چار راهی قمبر بود و باش دارد، بنابر اطلاع دروغ كه پانزده میل كلاشنكوف نزدش است‌، بدون پرسان و تحقیق از سوی طالبان مورد لت‌وكوب قرار گرفته سپس وی را در بوجی انداخته دهنش را بسته و آن وقت او را با چوب تر می‌زنند. دوست موصوف جهت تضمین نعیم مداخله می‌كند كه او نیز زیر لت‌وكوب می‌افتد.

نعیم بعد از لت‌وكوب و با ضمانت افراد مختلف رها شد. ولی فعلاً در خانه بستری است و توان راه رفتن راندارد.


ملاقات اسحق ‌نگارگر با ملا عمر

اسحق نگارگر اواسط ماه حمل ۷۶ با گروپی به كابل آمد او كه در گرانترین هوتل بسر می‌برد ملاقاتی با ملا عمر كور داشت‌. با آیت و حدیث با طالبان سخن می‌گفت و پنج وقت نماز را قضا نمی‌نمود. فال‌بینی می‌كرد. خود را شخصیت مهم نشان می‌داد. از كابل به جلال‌آباد سفر كرد و در آن شهر نیز با سران طالبان دیداری به عمل آورد تمام گپ‌های خاین با قرآن‌، خدا و كلمه شروع و ختم می‌شد.


ك‌.

با روی سیاه فقط چند دقیقه‌!

بتاریخ ۲۱ حوت ۱۳۷۵ زن پیری همراه با طفلش یك مقدار المونیم را با دیگر وسایل خانه بخاطر فروش به پاكستان انتقال می‌داد، در پل محمودخان به تعدادی از طالبان عذر نمود تا وسایلش را اجازه دادند وموتر حركت كرد. طالبی هم كه در موتر بود گفت‌: «من در پلچرخی به دیگران نیز می‌گویم كه ترا چیزی نگویند.» وقتی موتر جهت تلاشی در پلچرخی توقف كرد طالبان بوجی را پایین كرده دریور موتر را با دوودشنام‌های زیاد در اتاق می‌برند، رویش را سیاه كرده و او را مجبور می‌سازند كه با صدای بلند بگوید «هر حوك چی اوسپنه باروی دهغه به حال وی لكه زما» این جمله راباصدای بلند چندین مرتبه بالایش تكرار كرده و دورادور سرك می‌گردانند. سرنشینان موتر از طالب كه از پل محمود خان سوار شده بود، كمك می‌خواهند اما وی با بی‌منطقی تمام می‌گوید: «پروا ندارد. چند دقیقه با روی سیاه می‌گردانند و بعد رهایش می‌كنند»!


طالبان بیگانگان اند

یكی از شهكارهای طالبان منع شنیدن موسیقی است‌. فقط شنیدن كاست‌های طالبی جواز است‌. در كابل در چندین تكسی‌ای كه سوار شدم اول موترران به سواری‌ها نگاه كرده و پرسید كه آیا همگی از خود هستیم‌. مردم طالبان را به عنوان بیگانه‌ها می‌شناسند. هرگاه «بیگانه‌ای‌» در موتر نباشد موترران كاست مورد نظر خویش را در تیپ می‌گذارد.


معیار ماموریت طالبی‌

طالبان در ریاست استخبارات (خاد) حدود ۲۰ نفر را از بست منفك نموده اند. آنان به تاریخ ۴ حمل به شعبه استخبارات رفته و ریشهای ماموران را معاینه نموده اند. حدود ۲۰ نفر كه ریش شان از یك قبضه كمتر بوده از وظیفه منفك شده اند. این است معیار ماموریت طالبی‌.


وقتی طالب به عكاس‌خانه می‌رود

قومندان طالبی با دو محافظ مسلح خود به عكاسخانه «وارث‌» واقع چهار راهی صدارت داخل میشود. سپس به عكاس می‌گوید عكسم را بگیر. عكاس كه مصروف فوتو كاپی اسناد بود به قومندان می‌گوید بنشینید و اشاره به چوكی‌ای كه در گوشه عكاسخانه بود می‌نماید. بعد از لحظه‌ای قومندان «صاحب‌» صدا می‌زند كه خلیفه كارم خلاص است‌؟ عكاس گفت‌: «زمانیكه من به طرف قومندان دیدم‌. متوجه شدم كه دست راست خود را بالا سینه خود نهاده و بطرف ماشین فوتوكاپی به دقت نگاه می‌كند. از جهالت و بی‌فرهنگی قومندان خنده‌ام گرفت اما از ترس نخندیدم و برایش گفتم نخیر كار شما نیمه شده است‌. و به زودی وی را در اطاقی كه كمره در آنجا بود بردم و عكش را گرفتم‌.»


گل‌جان‌

خودكشی از دست عذاب طالبی‌

به تاریخ اول حوت ۱۳۷۵ محمدیوسف ولد شاغاسی باشنده كابل تحت فشار طالبان قرار می‌گیرد تا سلاح خود را تسلیم نماید. محمد یوسف كه سلاحی در دست ندارد مجبور می‌شود چند راس گوسفند خود را فروخته دو میل تفنگ تهیه نماید تا از چنگ طالبان رهایی یابد ولی طالبان دست بردار نشده باز به سراغش می‌آیند. در اثر اذیت پیهم طالبان این بار محمد یوسف به قصد خودكشی با كارد شكم خود را زده زخمی می‌شود. او در شفاخانه چهارصد بستر انتقال یافته تحت تداوی قرار می‌گیرد.


هاشم‌

مولوی اسداله آخوند و آزار و اذیت مردم‌

به تاریخ ۲۷ حوت ۷۵ مولوی اسداله آخوند قومندان قطعه ۱۰۱ قول اردوی مركزی به آزار و لت و كوب فرزند یكی از بزازهای واقع خیرخانه پرداخت تا از نزد وی سلاح بدست آورد. چون بزاز مذكور سلاح نداشت فردای آن روز، ریش سفیدان و ملا امام مسجد را بخاطر رهایی پسرش نزد مولوی اسداله فرستاد ولی هیچ فایده نكرد. روز بعد با خط گرفتن از مقامات بالایی طالبان مثل قومندان سمت شانزده مولوی عبدالحق آخوند و مولوی عبدالجبار، كسانی را نزد مولوی فرستاد. اینبار قومندان موصوف بخاطر كم نیامدن نزد افراد بالایی خود پسر بزاز را رها كرد و تصمیم گرفت حتماً باید از نزد بزاز سلاح بدست آورد كه بالاخره منجر به فرار بزاز و فرزندش شد. اما تا كنون هم تعقیب افراد خانواده بزاز مذكور از طرف افراد مسلح اسداله جریان دارد.


شیخ تقدسی آلت دست طالبان‌

در حمل ۱۳۷۶ مقامات طالبان به اهل تشیع اجازه ندادند تا طوغ سخی را در زیارت سخی بیافرازند، مردم شیعه كه برافراشتن طوغ را یكی از اركان مذهبی خویش می دانند حساسیت نشان داده‌، نزد شیخ تقدسی مرشد شیعان شتافتند. شیخ كه قبلاً در این مورد با طالبان صحبت كرده بود، شرایط طالبان را جهت افراشتن طوغ به مردم شیعه چنین ابلاغ كرد: «متكاء طوغ باید چوب نباشد بلكه میله آهنی باشد. میله یا متكا باید پوش نشود. در راس طوغ كلمه یا علی مدد نوشته نشود و نصب نگردد. دستمال سبز باید به میله بسته نشود. به میله طوغ باید دستمال سفید سمبول طالبان بسته شود.» مردم شیعه مجبوراً شرایط فوق را قبول كردند. افراشتن طوغ حتی از طریق رادیو اعلان نگردید صرف در خبرهای شبانه رادیو اول حمل ۷۶ گفته شد كه در مسجد سخی افراد طالبان و علما شیعه چون سید نواب حیدری سخنرانی نموده اند. سیدنواب حیدری در زمان نجیب عضو وزارت امنیت بود و هم یكی از باشی‌های فابریكه بوت آهو كه از اخلاق فاسدش كارگران بخوبی آگاهند. قبل از سقوط دولت ربانی به عضویت حركت شیخ‌آصف در آمد و لایسنس جهادیش را از فروش بوری‌های آرد امدادی و گرفتن ویزه ایران به همدستی سیدفاضل عضو حزب وحدت مزاری بدست آورد. تعمیر خرید و سرمایه اندوخت و هم در امنیت با جنرال فهیم همكاری نزدیك داشت و فعلاً در پوست «طلبه‌ی كرام‌» در آمده و به تبلیغ شریعت طالبی مصروف است‌.


«طلبه‌كرام‌» متشكل از كیانند؟

افراد طالبان متشكل از یكتعداد روحانیون فروخته شده‌، خلقی‌هایی كه اینبار گوش به فرمان به سی آی ای اند، افغان ملتی‌ها و مساواتی‌های خاین می‌باشند كه با حمایه امریكا و مزدوری به پاكستان‌، مردم افغانستان را به غم نشانده اند. برخی افراد افغان ملت كه در زمان كارمل دستگیر و زندانی شدند و با یوسف واكمن یكجا از طریق تلویزیون آن وقت اعتراف و از دولت پوشالی خواهان عفو شده بودند اینك با طالبان اند و اشغال وظیفه كرده اند: ستار پكتیس (معین وزارت صحت عامه‌) عبداله صافی‌، داكتر منیر شینواری و عبدالله لون‌. اینان از جمله ایدئولوك‌های طالبان اند كه بسادگی قادرند خود را به هر رژیمی فاشیستی بفروشند.


برانگیختن هزاره علیه پنجشیری‌

در مناطق هزاره نشین كابل مردم هزاره را علیه برادران و خواهران پنجشیری تحریك می‌نمایند و جهت جنگ به دهانه دره پنچشیر می فرستند. به این جنگجویان فریب خورده ماهانه مبلغ ۳۰۰۰۰۰ افغانی داده میشود و هم در صورت اشغال پنجشیر به چور و چپاول و بدست آوردن زن و دختر آن محل ترغیب می‌گردند. این سیاست هم اكنون به شدت تبلیغ می‌شود و حدود ۳۰ نفر از افراد قومندان سابق مزاری‌، شفیع دیوانه در گلبهار به جنگ پرداخته اند. از تعداد زیاد افراد مربوط حركت شیخ‌آصف كه با وحدت خلیلی ضدیت دارند به صفت مبلغ و جاسوس بین مردم دشت‌برچی‌، قلعه شاه‌ده‌، قلعه فتح‌الله‌، تایمنی و مناطق هزاره‌نشین استفاده به عمل می‌آید. و تعدادی از افراد وحدت اكبری نیز به مزدوری طالبان مشغول اند. این اعمال ناشایست اختلاف بین ملیت‌ها را كه بخاطر سوء استفاده و خیانت به مردم مدت زمانی ربانی‌، مسعود، سیاف‌، محسنی‌، اكبری‌، مزاری‌، سیدعلی جاوید، سیدهادی‌، سید انوری و همانند اینان به راه انداخته بودند اینك «طالبان دین‌»، «طلبه‌های كرام‌» دولت شریعت به آن چنگ زده اند تا خون باقیمانده مردم را بمكند.


عملكرد «شر و شیطان‌»

طالبان زنان و دختران را در مكروریانها از برآمدن به تراس‌های آپارتمانها منع كرده اند. در صورت عدم مراعات مقررات‌، مردان را به عوض زنان از آپارتمانها بیرون كرده و به لت وكوب آنان به عنوان جزا می‌پردازند.

طالبان به افراد و سركردگان احزاب سابق «نیروهای شرو فساد» می‌گویند، اما مردم به خود اینان علاوه به این نام نیروهای شر و شیطان می‌گویند.

طالبان مردم شهر كابل رابه دلیل داشتن سلاح و شمولیت در احزاب جهادی به قرارگاه‌ها وپوسته‌های خویش برده به ضرب شلاق‌، دره و كیبل می‌بندند تا از نزد شان سلاح بدست بیاورند و به فروش برسانند، زیرا درین اواخر سردمداران شان امر كرده اند كه اگر پوسته ها سلاح پیدا كنند، متعلق به افراد پوسته‌ها خواهد بود. این موضوع به هرچه بیشتر ضرب و شتم مردم درمانده شهر كابل توسط طالبان افزوده است‌.


نادر

فرامین طالبان و عكس‌العمل مردم‌

شب ۲۹ حوت رادیو شریعت فرمان طالبان را اعلام نمود كه روز اخیر سال و روز اول سال هیچ فرقی با هم ندارد پس هیچكس حق ندارد كه ازین روز به عنوان روز سال نو تجلیل نماید یا محفل برگزار كند. در همان شب بعد از اعلان این فرمان زنان بلاك دوم مكروریان چهارم به عنوان عكس‌العمل علیه اینوع فرامین دایره برداشتند و تا صبح سرودهای بهاری را به افتخار آغاز سال نو سرودند. سرودها و صدای دایره شان تا دور دست‌ها به گوش مردم می‌رسید و همه آنان را تمجید می‌كردند. قبلاً نیز ساز و سرود از طرف طالبان منع شده بود حتی كاست‌ها را به درخت‌ها دار زده اند. اما همان شب زنان دلیر تا صبح سرود خواندند، دایره زدند تا عكس‌العملی باشد مقابل فرامین طالبان علیل‌.


ملایی و طبابت‌

بعد از اینكه طالبان به كابل هجوم آوردند و به اصطلاح خودشان «عناصر شروفساد» از كابل فرار نمودند، ماشین ملا سازی و مولوی سازی ایكه قبلاً وارد افغانستان شده بود نظر به كمبود كادر و پرسونل سریعتر از سابق به فعالیت آغاز نمود. ابتدا ملاهای خام را از ماشین خارج تا هرچه زودتر جای وزیر یا معینی را كه از وزارت خانه‌ها فرار نموده اند اشغال نمایند، بناءً وزارت خانه‌ها و ریاست‌ها را ملاها و یا شاید هم چلی‌ها اشغال نموده‌اند. در حوت ۱۳۷۵ در شفاخانه جمهوریت كه بعد از به قول خود شان‌تجزیه وتحلیل‌، تمام‌داكتران‌سابقه رااز شفاخانه جواب وبه جای آنان داكتران قابل اعتماد خود را مقرر نموده بودند حادثه‌ای رخ میدهد.

یكی از مریضان داخل بستر كه مصاب به سرطان خون است خونریزی می‌نماید و از طرف رئیس شفاخانه به داكتران معالج او هدایت داده می‌شود تا خونریزیش توقف داده شود ولی از آنجاییكه رئیس شفاخانه ملای‌ماشینی است و نمی‌داند كه علت خونریزی مریض چیست‌، بالای داكتران قهر شده و آنان را در سلمانی شفاخانه حبس می‌نماید.

این توهین با عكس‌العمل داكتران دیگر پاسخ گفته میشود و بالاخره ملا صاحب داكترانی را كه محبوس نموده بود از حبس رها می‌نماید. اگر در رژیم اشغالگر ماشین ضابط سازی و منشی سازی در كشور ما آورده شده بود و به همان سرعت ضابط و منشی تولید می‌كرد، اكنون ماشین ملا سازی وارد كشور شده از یكطرف خلقی و پرچمی را در آن انداخته و از طرف دیگر ملا و مولوی می‌كشد. در وزارت خانه ها نیز جایی برای كارمند فنی باقی نمانده و همه جا راملا ومولوی گرفته است و این سیاست طالبان باعث فرار بیسابقه مغزهااز كشور ویرانه‌ی ما شده است‌.


ك‌. ش‌.

طالبان و پوستر ریمبو

طالبان در شهر كابل نصب پوستر، پست‌كارت و عكس را منع قرار داده‌اند. دكانداری پوستر كلان سیلوسترستالون هنرپیشه فلم امریكایی مشهور به ریمبو را كه ماشیندار بزرگ به دستش و سر تا پا مسلح می‌باشد، در دكانش نصب كرده بود. طالبی به دكان می‌آید و می‌پرسد كه این كیست‌. دكاندار ترسیده می‌گوید عكس برادرم است‌. طالب با خشم می‌گوید فوری برادرت را پیدا می‌كنی‌. دكاندار هر چه می‌گوید او درینجا نیست ولی طالب پافشاری می‌كند: «خودش كه نیست همین ماشیندار او را كار داریم‌.» دكاندار می‌بیند كه دیگر خلاصی ندارد واقعیت مسئله را می‌گوید. ولی با آنهم طالب قبول نمی‌كند. دكاندار درمانده سایر دكانداران را به كمك می‌خواهد و خود را با مشكلات بسیار نجات می‌دهد.


غ‌. ر.

هـر كـه گرسنـه است «نفسانی‌» است‌!

طالبان وكیل‌های گذر را با خود همدست ساخته مواد امدادی مؤسسات را بین خود تقسیم می‌كنند. قسمیكه وكیل گذر نوآباد دهمزنگ لطف‌اله با طالبان و مسئولان ماموریت پلیس منطقه یكجا شده مواد امدادی را تقسیم كردند. مردم محل وقتی از این موضوع آگاهی یافتند به عنوان اعتراض دستجمعی نزد رئیس ناحیه رفته شكایت كردند. رئیس ناحیه گفت‌: «بروید شما بسیار نفسانی هستید.» مردم گفتند: «گرسنه و مجبور هستیم‌.» افراد مسلح رئیس‌، مردم را جبراً از ناحیه بیرون كردند.


تفرقه انداز و حكومت كن‌

طالبان از مناطق پشتون نشین سلاح جمعآوری نكرده با آنان به سازش پرداخته و توسط آنان مردم قریه‌های تاجك نشین را تحت فشار قرار می‌دهند. همین اكنون در منطقه كوهدامن شمالی تعدادی از قومندانان پشتون مثل قومندان غلام انور مشهور به دنگر، قومندان محمد گل مشهور به حاجی بابا، قومندان حاجی‌گل مشهور به كوچی و قومندان حكم‌خان را كه همه از ملیت پشتون اند با خود متحد كرده اند.


تبعید مردم شمالی‌

طالبان در مناطق مختلف شمالی جبراً ازمردم تقاضای كمك و همكاری می‌كنند. اگركسی قبول نكند به اتهام همكاری با دولت ربانی و شورای نظار از قریه و خانه كشیده شده به شهر كابل و یا سایر ولایات جنوبی تبعیدمی‌گردند. زمین‌های شان بی‌زرع مانده و مال و مواشی شان را به فروش می‌رسانند.






ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ - طبق اطلاع رادیوی ایران (۸ سرطان ۱۳۷۶) فاروق احمداعوان قرار است اعتراضی به رئیس جمهور پاكستان تقدیم كند كه در آن گسیل معروف احمد اعوان فرزند ۱۳ ساله‌اش را به «جهاد» افغانستان در شمال محكوم میكند. این كودك از مدرسه جامعه اسلامی در كراچی بوسیله مسئول مدرسه‌اش به افغانستان فرستاده شد.

آخرین مطالب