In this issue
عقرب ۱۳۸۶ ـ نوامبر ۲۰۰۷
شماره مسلسل ۶۶ و ۶۷ Payam-e-Zan


سپرغی


غریدن سیاف سر دجال بر «راوا»



Sayyaf: RAWA called us dog!

غریدن سیاف علیه «راوا» چیز نو نیست اما اتهامات اخیر او در مصاحبه با رزاق مامون در تلویزیون طلوع (۵ میزان ۱۳۸۵) از این جهت قابل توجه است که غیر از مبتذل بودن معمول، خنده‌آور هم است. چون «راوا» سیاف را یک سر دجال دجالان جهادی می‌شناسد، لازم دید که با وجود مشکلات باید در همان تلویزیون به پاسخ او پرداخته شود. تلویزیون طلوع و مشخصاً رزاق مامون از سرمعامله‌گری، ترس و یا زیر پا کردن رعایت تعادل نخواستند تا با من (سپرغی عضو «راوا») نیز ترتیب مصاحبه با سیاف داده شود و فقط به مصاحبه‌ با شرکت یک مدافع جنایتکاران موافقت کردند. چاره‌ای نبود و باید ادعاهای مسخره‌ی سیاف را با نام گرفتن از او و برادران جنایتکار جهادیش در برابر عامل پوهنتونی آنان به نام خواجه موسی فریور رد کرد. ولی نمی‌دانستم که رزاق مامون و روسایش در تلویزیون حرف‌های مرا که آماجش مستقیماً سیاف و برادرانش بودند، عهدشکنانه حذف می‌کنند (مامون گفته بود که سانسوری در کار نخواهد بود!).

میزگرد تلویزیون «طلوع» به اشتراک نماینده «راوا»

در ذیل برخی از نکاتی را یادداشت کرده‌ام که یا سانسور شده اند یا فرصت گفتن آنها را نیافتم.

با این حال خوشحالم از این که رزاق مامون به شیوه‌ی رسوایی حرف‌های مرا سانسور کرد که هر شنونده‌ای به آسانی متوجه آن می‌شد. طبعاً تصور نمی‌کردم سانسور آنچنان شدید و مفتضح باشد ورنه زحمت مصاحبه را به خود نمی‌دادم مخصوصاً که دیدم با خود جنایتکار نه بلکه با یکی از ایادیش روبرویم. خواستم آن بود که شخص سرجنایتکار در گفتگو حاضر باشد تا اگر «پیام زن» اخ دل مردم را علیه آدمخواران جهادی در صفحات کاغذ کشیده است، من در صفحه‌ی تلویزیون ترجمان خشم و نفرت بی‌پایان مردم ماتمدار کابل علیه او و برادران بد ذاتش باشم. اما رزاق مامون و تلویزیون طلوع دروغ گفتند و نه تنها سیاف را نیاوردند بلکه سخنان مرا هم قیچی کردند تا ارباب شان را از خود راضی نگهدارند.

در اینجا برای آنکه خوانندگانی مصاحبه را دیده و شنیده نخواهند بود، جمله‌‌هایی از وی را با تبصره‌هایی مختصر از خود می‌آورم:

«(مجاهدین) آنقدر اعتبار و حیثیت داشتند که مردم دور شان جمع شدند و به صفت نماینده‌های خود اینها را پذیرفتند.»

و همین مردم با تظاهرات دامنه‌داری در پغمان و مناطق متعدد دیگر نعره سر دادند که شما «نماینده‌های» آنان نه بلکه جنایتکاران، فاسدان و غاصبان زمین‌ها و دارایی‌های آنان هستید و باید محاکمه شوید!

دقایقی بعد در تناقض با این ادعای دروغش می‌گوید:

«متاسفانه متاسفانه مردم سوی ما از پشت عینک‌های سیاه سیل می‌کنند.»

اعتراف جانانه‌ای از یک سرجنایتکار! پس تنها «راوا» نیست که کارکرد و شخصیت‌های شما را در طول جنگ مقاومت ضد روسی و بخصوص چهار سال امارت خون و خیانت سیاه می‌بیند بلکه عموم مردم اند که شما را به همان رنگ واقعی تان می‌بینند.

«نه طرح‌گر جنگ‌های داخلی بودیم نه برافروزنده آتش‌اش بودیم. این جنگ‌ها در نتیجه یک سلسله توطئه و دسیسه‌ها و دست‌زدن‌های از بیرون کشور به وقوع پیوست. متاسفانه متاسفانه بعد از شکست اتحاد شوروی، دنیا از ما روی گشتاند، ملت را تنها گذاشت.»

بسیار خوب، پس آن شیطان‌زادگان کثیفی که «طرح‌گر و برافروزنده آتش» جنگ‌ها بودند و کلید شان هم در دست مالکان شان در «بیرون کشور» قرار داشت، کی‌ها بودند آغای جلاد؟

در پی شکست شوروی، مردم آزادیخواه دنیا از شما رو گشتاندند چه که به درستی به روی شما تف انداختند. اما دولت‌های غربی به سرکردگی امریکا نوکران شان را در رهبری کلیه احزاب و در درجه اول احزاب بنیادگرا عاق نکردند بلکه پنج سـال بعد امـریکا بـرادران دینی شما ـ‌طالبان‌ـ‌‌ را به میدان آورد تا بیازماید کدام بهتر و زنجیری‌تر مدافع‌اش در افغانستان بوده و این کشور و مردم تارومار شده آن را را تا سال‌های سال دیگر در اسارت نگه می‌دارد. به مجرد آنکه طالبان مخلوق «سی‌آی‌ای» به روی بادار پریدند، دوباره نوبت شما رسید. اگر امریکا شما را به مثابه چاکرانی که دیگر تاریخ مصرف تان به پایان رسیده، برای همیشه دور می‌انداخت، امروز نام تان گم می‌بود و ما و مردم افغانستان غرزدن‌های لچکانه‌ی تو و ربانی و محقق و قانونی و سایر سرتروریست‌ها آنهم به نام «نماینده»‌ها در ولسی جرگه نمی‌شنیدیم و نمی‌خواندیم و با دیدن قواره‌های تان در لوژها شکنجه نمی‌شدیم.

علاوتاً آیا گله‌گی از «روی گشتاندن دنیا» به روشنی نشان نمی‌دهد که شما جنایتکاران بنیادگرا هیچگاه قابلیت جور آمدن بین خود را ندارید و محتاج خلاص‌گیر هستید؟ یعنی اگر طی سال‌های ۷۱ تا ۷۵ هم قطعاتی از اردوی والد تان امریکا به سر وقت ‌می‌رسید، می‌توانستید مدت طولانی‌تری حکومت بچلانید؟

در جای دیگر دوباره با انکار اینکه «طرح‌گر و طرفدار» جنگها نبودند می‌گوید: «حتی از یادآوریش خوش ما نمی‌آید»!

طبعاً، از یاد‌آوری اعمالی که برملا‌کننده‌ی ماهیت جنایتکارانه و خاینانه‌ی شما می‌باشد، «خوش تان» نمی‌آید!

کاش بفرمایید از سال‌های خون و خیانت، کدام روز و ماهش را به یاد دارید که «از یادآوری آن خوش» تان بیاید و خجالت نکشید و طرفی را که جرئت می‌کند و آن را به رخ تان می‌کشد، تهدید نکنید؟

سرقصاب که پیشتر می‌لافید با رای مردم، «نماینده» ‌شده، تحقیر رای مردم نسبت به خود را با این زبان لومپنانه بیان می‌دارد:

«من پروای هیچ چیز را ندارم... بند و واز هیچ چیز نیستم که مردم در رابطه با من چه میگن چه نمیگن. من به خاطر خدا کار کردم و خدا کار مره می‌بینه. به خاطر توقع و چشمداشت و پاداش از مردم کار نمی‌کنم.»

پس بالیدن به عنوان کسانی با «اعتبار و حیثیت» که «به صفت نماینده‌های» مردم پذیرفته شدند، چه جایی دارد؟ پس مردم اگر به طرف شما از پشت «عینک‌های سیاه» نیز «سیل کنند» نباید برای جناب عالی و برادران آدمکش تان اهمیتی داشته باشد.

و شکل جفیدن‌اش بر ضد «راوا»:

«... قبل از این که این حوادث (منظور سرجنایتکار سال‌های خون و خیانت است. س) صورت بگیرد به ما به هزار‌ها بار بد و رد گفتند. ما را در همان وقت هم جنایتکار می‌گفتند. هنوز حوادث کابل صورت نگرفته بود و ما مصروف جهاد در برابر قشون سرخ و مصروف جهاد به خاطر آزاد کردن کشور بودیم، در همان وقت همین عمل ما را جنایت و خیانت می‌دانستند. اسنادی داریم که بعضی از کارکنان همین ارگان مجاهدین را به صورت عموم العیاذ باالله سگ خطاب کردند و کسانی که مجاهدین را سگ خطاب می‌کند این به تمام امت خطاب است. من از این کرده جنایت بزرگی که در حق بشریت و در حق ملت ارتکاب شده باشد و در حق افغانستان نمی‌بینم...

مثلاً تنظیم "راوا "در نشرات رسمی خود مجاهدین را سگ خطاب کردند و جنگ‌ها بین تنظیم‌ها را سگ‌جنگی‌ها گفتند. من اوراقی دارم که در حاشیه مکتوب‌های شان نوشته است لعنت بر مجاهد، لعنت بر مجاهد، لعنت بر مجاهد.»

بلی، درست است. ما قبل از کشمکش‌های پر خون و خیانت شما یعنی قبل از سگ‌جنگی‌‌های شما* نیز با توجه به خرابکاری‌ها و اعمال تبهکارانه و خاینانه‌ی شما علیه روشنفکران آزادیخواه و مجاهدین پاک نهاد، حساب شما را از مردم مجاهد به کلی جدا دانسته و شما «قیادیان» را به درستی جانی و خاین می‌گفتیم. یکی از افتخارات «راوا» همین است که حتی پیش از رسوایی کامل شما در برابر مردم افغانستان و دنیا و پیش از سقوط رژیم پوشالی تا دوانده شدن تان توسط برادران کرام طلبه، ماهیت شما را به مثابه جنایتکار و خاین شناخته بودیم و در این باره به ملت آگاهی و هشدار باش می‌دادیم. و امروز مردم افغانستان و دنیا می‌بینند که پیشبینی‌ها و داوری‌های «راوا» چقدر برحق و بصیرانه بودند.


بخشی از مصاحبه سیاف با تلویزیون «طلوع»

بار جنگ ضد روسی بر شانه‌های مردم فقیر و عادی سنگینی می‌کرد و نه بر شانه‌های شما و فرزندان تان. ما به مجاهدین راستین افتخار نموده و خود را از آنان و آنان را از خود دانسته‌‌ایم. ما افشاگر خیانت شما به جنگ ضد روسی و جنگاوران واقعی بوده‌ایم. تلاش شما برای مرادف شمردن خود با مجاهدین و اینکه «راوا» همه‌ی مجاهدین را سگ خطاب می‌کرد، از آن حقه‌های انگلیسی رذیلانه، بیشرمانه و غیر منطقی است که دیگر کسی به آنها بهایی قایل نیست.

هیچ احمقی نمی‌تواند قبول کند که «راوا» تمام مجاهدین را «سگ» خطاب کرده باشد. اما به استثنای مشتی جلادان جهادی (رهبران و مسئولان باندهای بنیادگرا) و روشنفکران پست در خدمت شان. هیچ افغان و فرد آگاهی در دنیا وجود ندارد که جنایت‌‌ها و بی‌ناموسی‌های موحش و خیانتکاری‌های باور نکردنی تو آقای سیاف و برادرانت را افسانه تلقی کند. این شما هستید که از سوی نهادهای حقوق بشری و معتبرترین نشریات بین‌المللی متهم به جنایتکاری و هرویین‌سالاری و فسادسالاری و هر بیشرافتی دیگر شده و می‌شوید نه «راوا».

این ادعای شما هم که در «حاشیه مکتوب‌های» ما «لعنت بر مجاهد و لعنت بر مجاهد» نوشته شده، فقط به درد خنده کودکان می‌خورد. اگر مدعی می‌شدید که تنها «لعنت» نه بلکه مثلاً «لعنت و تف و نفرین و مرگ بر سیاف، ربانی، خلیلی، قانونی و شرکا»، شما را می‌فهماندیم که در «حاشیه مکتوب‌ها» نه ولی در نشریات ما آمده و خواهد آمد. «لعنت» نوشتن در حاشیه مکتوب‌ها کاریست در سطح شما استاد جلاد و برادران. گذشته از اینها رسول خان سیاف اگر دروغگو و یاوه‌سرای هرزه نیستی چرا «سند» را در تلویزیون نشان ندادی؟ چرا در ولسی جرگه که هرگاه و بیگاه خود و یارانت علیه «راوا» گلو پاره می‌کنید، آن «سند» را بیرون نکشیدید؟

به هر حال، هم اکنون هم یا آن «سند» را انتشار بدهید یا اینکه یاد تان باشد یک سند دیگر، هزار و یکمین سند دروغگویی و افترا بستن کوچگی بر «راوا» بر اسناد حاکی از ‌جنایت‌های شما پیش مردم اضافه می‌شود. منتها این مدرک در تیره‌ترکردن روی شما نقشی نخواهد داشت چرا که سال‌های ۷۱ تا ۷۵، آن را قسمی سیاه نساخته که امکان غلیظ‌‌ترکردن بیشترش وجود داشته باشد.





*سگ جنگی یک اصطلاح است ورنه آنچه را شما دژخیمان در سال‌های ۷۱ تا ۷۵ بر سر مردم کابل آوردید با هیچ زبانی و با توهین به هیچ درنده‌ای تعریف شده نمی‌تواند. حالا اگر «سگ جنگی» در استخوان شما کار کرده باشد بگذار مردم ما تا زمانی آن را تکرار کنند که تو و ربانی، گلبدین، خلیلی، قانونی، عبداله، فهیم، انوری، چکری، دوستم، محقق، ضیا مسعود، کاظمی و ... طنابی در گردن تان انداخته و آن را به دست مردم بسپارید.