In this issue
میزان ۱۳۸۸ ـ اکتوبر ۲۰۰٩
شماره مسلسل ۶۸ و ۶٩ Payam-e-Zan



برخی کاندیدان جهادی ـ مافیایی
در مسخره ترین انتخابات دنیا




بین کاندیدان ریاست جمهوری عمدتاً دو دسته را می‌یابیم: شناخته‌شدگان با گذشته و کارنامه جنایتبار، و گمنامانی که دو عامل در شرکت شان در درامه انتخابات وجود دارد‌‌، یا از سر ساده بودن و نه فهمی شان از مضحکه انتخابات و این که رییس جمهور افغانستان در قصر سفید تعیین می‌شود و یا به خاطر رسیدن به شهرت و نان و نمک در آینده.

اشاره‌ای در مورد تعدادی از کاندیدان دسته اول:

حامد کرزی خلیلی فهیم حامد کرزی: گدی گک امریکا که امتیاز دادن به بنیادگرایان و بخصوص جنایتکاران «ائتلاف شمال» را در هفت سال از وظایف اساسی خود دانست. روزنامه‌های «ایندیپندنت» و «نیوریارک تایمز» برادران وی را از هیروئین سالاران درجه اول می‌شمارند و از این چینل دست‌اش به تجارت هیروئین نیز آغشته است. از فکاهی‌های ایشان یکی هم این که دارایی نقدش را فقط و فقط ده هزار دالر ثبت کرده بود که لازم است همه‌ی ملت به حالش بگرید که پس تنها مصارف انتخاباتش را که سر به صدها هزار می‌زند کی خواهد پرداخت؟

کرزی در این انتخابات با تعیین مجدد فهیم و خلیلی به عنوان معاونانش داغ شرم ابدی دیگری را هم کمایی کرد. او مانند هر مرتجع وعوامفریب دیگر با بستن انگ «وحدت ملی» بر شرمگاهش،‌ این عمل جنایتکارانه‌اش را هم «تامین وحدت ملی» نامید که به یک مفهوم کاملاً درست است:‌وحدت تمامی جنایتکاران جهادی‌ ـ ‌مافیایی وابسته به هرمقام ومذهب تحت زعامت خودش! رییس جمهور شدن او برای بار دوم به ناآگاه‌ترین فرد نیز ثابت خواهد ساخت که وی با این همه سازش خاینانه با پلیدترین تبهکاران تاریخ ‌کشور،‌ به‌ اراده ‌مردم ‌روی ‌کار ‌نیامده ‌است‌ و به آنان تعلق ندارد.


عبدالله عبدالله

عبدالله عبدالله: از گردانندگان مافیای سنگ‌های قیمتی و مواد مخدر و از سران باندهای شورای نظار و جمعیت اسلامی که در کشتار ده‌ها هزار باشنده کابل و در چور و چپاول و تجاوز به زنان کابل در سال‌های خون و خیانت، دست هر خاین و تبهکار بی‌ناموس در تاریخ را از پشت بستند. برای یک چنین سرجنایت‌سالاری با وقاحتی روسپیانه، عادیست که خود را کاندید ریاست جمهوری نماید. اما شرم و ننگ ابدی بر همایون‌شاه آصفی و داکتر چراغ ‌علی که از معاونیت این جلاد بر خود می‌بالند. اگر همایون‌شاه آصفی را عضویتش در «سی‌آی‌ای» با عبدالله پیوند می‌بخشد، معلوم نیست داکتر چراغ‌علی چگونه و چرا با قبول معاونیت غرور و شرفش را زیر پا کرده است؟ هنوز خون دامـاد جوانـش داکتـر فـواد کـه بـه دست اوبـاش عبدالله یا به همدستان جنایتکارش به زمین ریخت خشک نشده است.

شاخ خونپر جهادی ـ مافیایی تو از پس‌ات پیداست آقای عبدالله، تف و نفرین بر «معاونان» که مفهومی نو به پستی و حقارت و بی‌غیرتی می‌بخشند!


لطیف پدرام

لطیف پدرام: راستی یک خوشخانه‌ای با آن مناسبات خاصش با ربانی و... چرا حق نداشته باشد در این دموکراتیک‌ترین انتخابات کره زمین شرکت کند؟ او در انتخابات ریاست جمهوری گذشته به شهرت و نامی رسید اما همین چند ماه پیش وقتی به همراهی بادارش رشید‌دوستم حین تجاوز به خانواده اکبربای دستگیر شد،‌ نامش در سراسر کشور و حتی دنیا پیچید. او شاید با توجه به همین رسوایی و بی‌ناموسی اخیرش، شانس برای رییس جمهور شدن در «نظام» دوستان جهادی ـ مافیایی خود را قوی‌تر می‌بیند!





ملاراکتی

ملاراکتی:‌جنایتکاری که در زمان حاکمیت طالبان قوماندان قول اردوی ولایت ننـگرهـار بود و با دیگر هم‌کیشان خود روزانه از دره ‌زدن زنان، معاینه موهای بدن مردان و راندن آنان به سوی مسـاجد و... کیف می‌کرد.

این مجری نمونه‌ای «شریعت غرای محمدی» زمانی شهرت فراوان و اعتبار بین طلبه‌کرام کمایی کرد که به دو مرد انجینر چینی که گروگان گرفته بود تجاوز کرد! حالا که او خود را از هیچ کاندید جنایتکار دیگر کمتر نمی‌داند، چرا طالعش را در این سرگرمی نه‌آزماید که نه داشتن سواد کافی در آن شرط است و نه نداشتن سابقه‌ای از نوع گلبدین و لطیف‌پدرام. شایع است که او از سوی امریکا و کرزی به شرکت در انتخابات ترغیب شده تا هم طالبان به شوق آیند و هم انتخابات «دموکراتیک‌تر» و «رنگین‌تر» گردد.


اشرف غنی احمدزی

اشرف غنی احمدزی: جاسوس قدیمی و کارکشته «سی‌ای‌آی»، نفاق افکن بین اقوام پشتون و هزاره. گند پشتون‌بازی‌اش به حدی است که مانند خلیل‌الله هاشمیان، روستار‌تره‌کی و... از طلبه کرام هم به دفاع برمی‌خیزد. در عین حال او از هیچ گونه همدستی خاینانه با «ائتلاف شمال» رو گردان نبوده است. در کوچکی و حقارت وی همین بس که اعلام نمود وقتی کرزی از فساد حرف می‌زند در واقع حرف های او را اقتباس می‌نماید زیرا معمولا سخنرانی های کرزی را او می‌نوشت.

اسب و خر افغانستان هم از وجود فساد بی‌نظیر در دولت کرزی حرف زده خواهند توانست. او اگر وجدان می‌داشت باید با جنایتکاران فاسد در کابینه نمی‌ساخت و آنان را افشا می‌نمود نه این که همچون خلفش انورالحق ‌احدی بیشتر از وزیران دیگر غرق در فساد و خورد و بردی وطنفروشانه شود.


میرویس یاسینی جبار ثابت

جبارثابت و میرویس یاسینی: از تروریست‌ها و تیزاب‌پاش‌های گلبدینی که طی «لوی «څارنوال» و «وکیل» بودن هیچ کدام از سابقه گلبدینی خود ابراز شرمساری و ننگ نکرد. هر دو و باند اسلامی شان می‌دانند که بین سایر برادران کاندید، شانس برنده اعلام شدن از سوی واشتگتن را ندارند اما برای نشان دادن این که حزب کماکان با «سی‌آی‌ای» فعالانه «کار می‌کند»، فرصت را مغتنم شمرده اند.






شهنواز تنی

شهنواز تنی: جاسوس «آی‌اس‌آی»، قاتل هزاران روشنفکر و هموطن آزادیخواه ما در زمان میهنفروشان خلق و پرچم؛ خلقی شرفباخته‌ای که به دستور «آی‌اس‌آی» خود را به دامن گلبدین انداخت تا در صورت موفقیت کودتا علیه نجیب میهنفروش، قدرت را به حزب اسلامی گلبدین تسلیم کند. او و پدرانش خواب «رییس جمهور» شدنش را نمی‌بینند اما برای آن که پرچم «آی‌اس‌آی» و بخشی از اراذل مفلوک خلقی‌ گلبدینی‌بوی در «انتخابات دموکراتیک» بلند باشد،‌ در بازی سهم گرفته است.

از این میان برنده کسی خواهد بود که نافش بیشتر به امریکا بند باشد و بادار در غلام خانه‌زاد بودنش هیچ شکی نکند. اگر تصمیم بدست مردم افغانستان می‌بود به جای ایجاد «کمسیون انتخابات»، «کمسیون بررسی و رسیدگی به جنایت‌‌های ۳۰ سال اخیر» ایجاد می‌گشت و نام‌های اینان در صدر لیست‌ آن قرار می‌داشت و در نهایت جای شان نه در ارگ بلکه در پشت میله‌های زندان می‌بود.

عبدالله عبدالله