عقرب ۱۳۸۶ ـ نوامبر ۲۰۰۷ |
شماره مسلسل ۶۶ و ۶۷ |
ارتجاع شاهی و خادی و جهادی همه خواسته اند خلیل الهخلیلی شاعر معروف را شخصیت مقدسی وانمود سازند که نه در گذشته های دور لکهای در دامان داشت و نه در دور ظاهرشاه و داوود و پوشالیان و نه در عهد امارت خون و خیانت جهادی. چنانکه میدانیم از الف تا یای شاعران و نویسندگان خادی-جهادی تنها یاد داشته و دارند که از او به عنوان یکی از بالاترین «مرجع» های شعر و فرهنگ فارسی نام ببرند ولی دست و زبان شان می خشکد که از نوکر بچه سقو (سقا) بودنش، از شونیزم شمالی و تاجیکیاش، و از همه نجستر از جمعیتی بودنش تا زمان مرگ ذکری کنند. منزلت او در جمعیت ربانی جلاد در حدی بود که مسعود خلیلی پسرش نیز مراتب ارتقا را به سرعت پیموده و به چاکر و ندیم خاص و مطبوعات باشی و سفیر کثیرالابعاد احمدشاه مسعود در هند شد و فعلاً معلوم نیست به کدام مقام دیگر نصب میشود.
ما در گذشته درباره خلیلی نوشتهایم (۱) و در اینجا آن را تکرار نمیکنیم. اما دلیل اشاره کنونی به وی اینکه اخیراً دوستی از کانادا سندی حاکی از ارتباط خاینانه و مزدورمنشانهی خلیلی با رژیم محمد رضا شاه را برای ما فرستاد که آن را در همین شماره به چاپ میرسانیم.
زمانی کتابهای شعر خلیلی در ایران ساواکی به کرات به چاپ میرسید در حالی که اشعار هیچ شاعر دیگر افغانی در آنجا اجازه انتشار نمییافت. این اسناد آن رمز را هم میگشاید: خلیلی با دربارخونین شاه رابطه نزدیک داشت و چاپ کتابهای او توسط رژیم جنایتکار کمترین نمود پاداش جبین ساییاش بر رکاب شاه خاین به حساب میرود. او که تملق و پستی را تا آن حد برساند که بگوید «مردم ما شاهنشاه ایران را شاهنشاه خود می دانند»، به یقین «صله های شاهانه»ی گران و بیشماری دریافت کرده بود.
این سند لگد دیگریست بر سردار واصف و سردار اکرم عثمان و سردار لطیف ناظمی و سایر شاعران و نویسندگان سازشکار و خود فروخته. اما این سند از نظر ما چیز فوقالعاده و تعیینکننده نیست. از زمان افتادن وی به زیر پای بچه سقو این یکی از ننگهای تاریخ ما، که بگذریم، تنها جمعیتی بودن خلیلی مطلقا کافیست که ماهیت ضد مردمی و استادی او را در انس گرفتن با کثیفترین و خونبارترین ارتجاع در کنار استادی مسلم او در شاعری، ثابت سازد.
گفتنی است که کاظم کاظمی غلام بچهی ادبی ولایت فقیه گویا مشغول ویراستاری آثار صلاحالدین سلجوقی پدر معنوی سرداره های جنایت پیشهی جهادی است که طبعاً لای خیانتکاریهای وی تحت رژیم های آدمکش هاشم خان و داود خان را باز نمینماید و افشای چهرهی وی در تاریخ غبار را نادیده میگیرد یا چه بسا به غلام محمد غبار کین توزانه حمله خواهد کرد ار نوع حملهی اخوانپسند «کاندیدای اکادیمیسین» اعظم سیستانی. (۲) لیکن وقتی ویراستاری آثار خلیلی را رویدست بگیرد، با این سند رسوایی چه کار خواهد کرد؟ از آنجاییکه دل شاعران دلدادهی جمهوری اسلامی یک به دیگر راه دارند، مداح وطنی خمینی حتماً با این استدلال به تطهیرمنشی بچه سقو خواهد برآمد که: فرزانگی و فرهیختگی استاد از جمله درست در همین جاست که چگونه به دنبال زوال رژیم محمد رضا شاه، در آن واحد ارزشهای جهانی انقلاب عزیز اسلامی تحت قیادت خمینی را که تصویرش در ماه پیدا بود (و هست؟) در قلبش درخشیدن گرفت و بیدرنگ طوق وفاداری به آن را با پیوستن به «جمعیت اسلامی» به گردن انداخت چنانچه در بستر مرگ هم نگران سلامتی رهبران نازنین جمهوری اسلامی ایران بود!
یادداشت ها:
۱- «پیام زن» شماره (شماره مسلسل ۲۵ و ۲۶ - جدی ۱۳۷۰- دسامبر ۱۹۹۱)
۲- «کاندید اکادیمیسین» اعظم سیستانی در جزوه «یک نگاه انقلابی بر افغانستان در مسیر تاریخ». متاسفانه از موضعی به شدت ملایی و عامیانه و ابراز ارادت خالصانه به چند خاندان اشرافیت ارتجاعی حاکمیت های ضد مردمی، به گفته غبار در مورد سلجوقی تاخته است. او صلاحالدین سلجوقی را «بزرگترین شخصیت علمی قرن حاضر افغانستان» میخواند بدون توجه به اینکه ایشان در عینحال از بزرگترین شاه مهره های مخوفترین رژیمها نیز تشریف داشتند. امید در شماره های بعدی «پیام زن» به جزوه مذکور نگاهی بیندازیم.