In this issue
میزان ١٣٧٨-اکتوبر ١٩٩٩
شماره‌ مسلسل‌ ۵۲ Payam-e-Zan



این‌ نوشته‌ از ما نه‌ بلكه‌ ندای‌ وجدان‌ یك‌ خارجی‌ است‌ كه‌ از بربریت‌ بنیادگرایان‌ وطنی‌ تكان‌ خورده‌ است‌. و از این‌ جاست‌ كه‌ تكرار می‌كنیم‌ نفرین‌ به‌ همه‌ی‌ آن‌ «فرهنگیان‌» وجدان‌ سوخته‌ای‌ كه‌ با همان‌ بی‌غیرتی‌ و بیشرمی‌ كه‌ با تبهكاران‌ روسی‌ و سگ‌های‌ شان‌ ساختند، از كنار این‌ سفاكی‌های‌ جانورمنشانه‌ی‌ بنیادگرایان‌ نیز خونسرد و خنثی‌ می‌گذرند و نه‌ شعر، نه‌ نثر و نه‌ هیچ‌ صدایی‌ از آنان‌ بر نمی‌خیزد؛ ولی‌ برحسب‌ عادت‌ و به‌ طرز خستگی‌ناپذیری‌ عار ندارند كه‌ از شعر و شاعری‌ و نقد و... بی‌ارتباط‌ به‌ وحوش‌ جهادی‌ و طالبی‌، سخن‌ برانند.

كشتار جمعی‌ای‌ كه‌ از نظر جهان‌ پنهان‌ ماند

۱۷ اگست‌ ۱۹۹۹ پاریس‌

یك‌ سال‌ قبل‌ در آخر همین‌ هفته‌ ۵ الی‌ ۸هزار نفر در طول‌ ۳ یا ۴ روز به‌ قتل‌ رسیدند، فقط‌ بدلیل‌ هویت‌ قومی‌ شان‌ (هزاره‌). بسیاری‌ از آنان‌ را مردان‌ تشكیل‌ می‌دادند.

بعضی‌ از آنان‌ را بر روی‌ سرك‌ گلوله‌باران‌ كردند. تعدادی‌ را بعد از محاصره‌ منطقه‌ مسكونه‌ی‌ شان‌، شناسایی‌ نموده‌ و در خانه‌های‌ شان‌ اعدام‌ كردند و بعضی‌ را در كانتینرهای‌ فلزی‌ انداخته‌ و در زیر تابش‌ آفتاب‌ رها كردند تا پخته‌ و خفه‌ شده‌، بمیرند. در یك‌ شفاخانه‌، كم‌ از كم‌ حدود ۳۰ مریض‌ را در حالی‌ كه‌ در بستر بودند به‌ گلوله‌ بستند.

اجساد مقتولین‌ را در روی‌ سرك‌ها به‌ نمایش‌ گذاشتند تا درس‌ خوبی‌ برای‌ زندگان‌ باشد. شاهدانی‌ كه‌ ترس‌ از سر و روی‌ شان‌ می‌بارید گواهی‌ می‌دهند كه‌ سگان‌ مشغول‌ پاره‌ پاره‌ كردن‌ اجساد بودند ولی‌ هیچ‌ كس‌ اجازه‌ی‌ دفن‌ آنان‌ را نداشت‌ چون‌ از طریق‌ رادیو و لودسپیكر قبلاً به‌ مردم‌ اخطار داده‌ شده‌ بود.

آیا شما این‌ كشتار جمعی‌ را بیاد دارید؟ در كجا این‌ كشتار جمعی‌ رخ‌ داده‌ بود؟ كی‌ و توسط‌ كی‌ها و چرا كشته‌ شدند؟ یقیناً قادر به‌ جواب‌ دادن‌ این‌ سوالات‌ نیستید. خود را مقصر ندانید چون‌ شما شامل‌ اكثریت‌ هستید. این‌ حادثه‌ در كوسوو و یا بوسنیا روی‌ نداده‌ بود. این‌ حادثه‌ در افغانستان‌ اتفاق‌ افتاده‌ بود كه‌ می‌تواند به‌ دلایل‌ زیاد كوسووی‌ سال‌های‌ ۱۹۸۰ باشد كه‌ دیگر مهم‌ پنداشته‌ نمی‌شود.

تا مدتی‌ چنین‌ به‌ نظر می‌رسید كه‌ قتل‌ عام‌ در شهر مزارشریف‌ افغانستان‌ كه‌ توسط‌ طالبان‌ انجام‌ گرفت‌، شاید هیچ‌ زمانی‌ در تاریخ‌ ثبت‌ نشود. مهم‌تر از این‌ مسئله‌ مونیكالونسكی‌، مسابقه‌های‌ فوتبال‌ و شورش‌های‌ اندونیزیا بود كه‌ توجه‌ تمام‌ رسانه‌ها را به‌ خود جلب‌ نمود. سرانجام‌ اگر چه‌ این‌ قتل‌ عام‌ ثبت‌ تاریخ‌ گردید ولی‌ به‌ شكل‌ یك‌ یادداشت‌ حاشیه‌ای‌.

عفوبین‌الملل‌ نخستین‌ گزارش‌ را در ۳ سپتامبر ۱۹۹۸ از طریق‌ یك‌ اطلاعیه‌ مطبوعاتی‌ شایع‌ نمود. یك‌ هفته‌ بعد كمشنر عالی‌ ملل‌متحد برای‌ مهاجرین‌ (UN High Commissioner for Refugees) با اطمینان‌ اظهار نمود كه‌ هزاران‌ نفر جان‌ خود را از دست‌ داده‌ اند.

نظارت‌ حقوق‌بشر (Human Right Watch) در اول‌ نوامبر گزارش‌ مفصلی‌ را مبتنی‌ بر تحقیق‌ در پاكستان‌ انتشار داد. مدت‌ كوتاهی‌ بعد از آن‌ در یك‌ گزارش‌ كمسیون‌ حقوق‌بشر ملل‌متحد نیز به‌ كشتار جمعی‌ اشاره‌ رفت‌. معهذا، گزارش‌های‌ منتشر شده‌ علیرغم‌ محتوای‌ تكاندهنده‌ شان‌، عكس‌العملی‌ را برنه‌انگیخت‌. یكی‌ به‌ این‌ دلیل‌ كه‌ تصاویر وحشت‌آور و پارچه‌ شده‌ آن‌ اجساد در دسترس‌ نبود و هیچ‌ تلویزیون‌ مهم‌ نخواست‌ مصاحبه‌ای‌ با مهاجرین‌ و یا كاركنان‌ امداد به‌ عمل‌ آورد. اما بین‌ ماه‌ مارچ‌ و جون‌ امسال‌ پیش‌ از آن‌ كه‌ نیروهای‌ تحت‌ رهبری‌ ناتو امكان‌ ورود فلمبرداران‌ را به‌ كوسوو فراهم‌ سازند، صدها گزارش‌ تلویزیونی‌ از مهاجرین‌ در البانیا و مقدونیا پخش‌ شد. در واقع‌ اگر اراده‌ای‌ در كار می‌بود می‌شد تصاویری‌ از مزارشریف‌ داشت‌. كم‌ از كم‌ در دو فرصت‌ مردم‌ با استفاده‌ از كامره‌هایی‌ مخفی‌ توانسته‌ اند از وضعیت‌ زنان‌ افغان‌ زیر سلطه‌ طالبان‌ فلم‌ بگیرند. برای‌ طالبان‌ فلمبرداری‌ از یك‌ زن‌ زنده‌ بیشتر مردود است‌ تا از اجساد مرده‌.

خبرنگارانی‌ نیز بودند كه‌ احساسات‌ شان‌ را با نوشتن‌ چند مقاله‌ خوب‌ در روزنامه‌های‌ اینجا و آنجا تبارز دادند. ولی‌ در مجموع‌ قتل‌عام‌ مزار توسط‌ رسانه‌های‌ بین‌المللی‌ و مشخصاً توسط‌ مطبوعات‌ بانفوذ امریكا كنار گذاشته‌ شد.

«نیویارك‌ تایمز» امریكا در ۱۶ سپتامبر تمام‌ مسئله‌ را با آوردن‌ چند تصویر در یك‌ مقاله‌ كه‌ آن‌ هم‌ راجع‌ به‌ ایران‌ بود خلاصه‌ نمود. یك‌ خبرنگار در اسلام‌آباد مضمونی‌ ۱۵۰۰ كلمه‌ای‌ را به‌ «نیوزویك‌» فرستاد كه‌ بعداً به‌ صورت‌ نوشته‌ای‌ ۱۵۰ كلمه‌ای‌ بی‌اهمیت‌ اختصار یافت‌. از یگانه‌ سازمان‌های‌ مهم‌ انتشاراتی‌ امریكا كه‌ نسبت‌ به‌ دیگران‌ وضع‌ بهتری‌ داشتند «لاس‌انجلس‌ تایمز» و «واشنگتن‌ پست‌» بودند كه‌ اولی‌ مطلبی‌ را در ۱۸ سپتامبر و دومی‌ در ۳۰ نوامبر و به‌ دنبال‌ آن‌ سرمقاله‌ای‌ را در اوایل‌ دسامبر انتشار دادند. اما این‌ نوشته‌ها بیشتر از آن‌ مهجور و نادیده‌ باقی‌ ماندند كه‌ بتوانند خشمی‌ را علیه‌ كشتار جمعی‌ برانگیزند. این‌ انعكاس‌ را با انعكاس‌ اخبار كوسوو مقایسه‌ كنید.

در ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۸ عده‌ای‌ كه‌ از قتل‌ عام‌ مزار با خبر بودند و می‌خواستند آن‌ را اشاعه‌ دهند، ۲۰ نفر در قریه‌ كوسوو بنام‌ «گورنجی‌اوبرنحی‌» كشته‌ شدند. در ۱۵ جنوری‌ ۱۹۹۹، ۴۵ البانیایی‌ دیگر در «ركاك‌» به‌ قتل‌ رسیدند. در هر دو واقعه‌ گزارشگران‌ تلویزیون‌ خبر را با آب‌ و تاب‌ انتشار دادند و ناتو شروع‌ به‌ عكس‌العمل‌ نمود.

شاید نزدیكترین‌ مقایسه‌ با كشتار مزار، كشتار جمعی‌ مسلمانان‌ بوسنیایی‌ در شهر كوچك‌ «سرب‌رنیكا» باشد كه‌ در جولای‌ ۱۹۹۵ بدست‌ صرب‌ها افتاده‌ بود. از آنجا نیز هیچ‌ تصویری‌ وجود نداشت‌ ولی‌ وقتی‌ كسانیكه‌ زنده‌ مانده‌ بودند وارد «توزلا» شدند، اغلب‌ رسانه‌های‌ جهانی‌ منتظر گزارش‌های‌ آن‌ اتفاق‌ هولناك‌ بودند.

۳ ماه‌ بعد از آن‌ دویدرود روزنامه‌نگار جوان‌ از «كرسچن‌ ساینس‌مونیتر» دوبار مخفیانه‌ به‌ سرب‌رنیكا رفت‌ و با خود مداركی‌ آورد كه‌ همه‌ از آن‌ خبر داشتند و نمی‌توانست‌ آنچه‌ را كه‌ در آن‌ جا رخ‌ داده‌ بود به‌ اثبات‌ برساند. با این‌ هم‌ آقای‌رود «جایزه‌ پلیتزر» را بخاطر نقشش‌ در آشكار كردن‌ سرنوشت‌ ۷۰۰۰ مرد كه‌ در سرب‌رنیكا به‌ قتل‌ رسیده‌ بودند، از آن‌ خود كرد. علاوه‌ بر نكات‌ دیگر آن‌ قتل‌ عام‌، عنصری‌ اصلی‌ در اتهامات‌ جنایات‌ جنگی‌ علیه‌ جنرال‌ رادكوملادیك‌ و جنرال‌ روادون‌كاراجیك‌ به‌ حساب‌ می‌رود.

تعداد مشابه‌ مردم‌ در شهر مزارشریف‌ بخاطر دلایل‌ كم‌ و بیش‌ یكسان‌ در اگست‌ سال‌ گذشته‌ به‌ قتل‌ رسیدند. ولی‌ هیچ‌ فرد برنده‌ جایزه‌ پلیتزر نگردید، هیچ‌ فردی‌ برای‌ چند ماه‌ به‌ آنجا نرفت‌ به‌ جز از ویلیم‌ریوی‌ خبرنگار بی‌بی‌سی‌ در كابل‌ كه‌ چهار ماه‌ بعد از آنجا دیدن‌ كرد.

آقای‌ ریوی‌ نخواست‌ كه‌ درباره‌ قتل‌عام‌ مزار تحقیق‌ و مصاحبه‌هایی‌ با مهاجرین‌ و كاركنان‌ موسسات‌ امدادی‌ ترتیب‌ دهد كه‌ در آن‌ طرف‌ سرحد پاكستان‌ جمع‌ شده‌ بودند. انتقاد عمده‌ او از طالبان‌ این‌ بود كه‌ «تاكتیك‌های‌ آنان‌ می‌تواند وحشیانه‌ گفته‌ شوند» نمی‌توان‌ گفت‌ كه‌ افغانستان‌ از نقشه‌ رسانه‌های‌ خبری‌ جهان‌ حذف‌ شده‌ است‌. تعداد كثیری‌ از رسانه‌ها به‌ اسامه‌بن‌لادن‌ پرداختند و نیز راكت‌های‌ كروز به‌ طرفش‌ نشانه‌ رفتند زیرا او متهم‌ به‌ بمب‌گذاری‌ در سفارت‌های‌ امریكا بود و وقتی‌ طالبان‌ به‌ زنان‌ هدایت‌ می‌دهند كه‌ نباید جراب‌ سفید و یا بوت‌هایی‌ كه‌ صدا می‌دهد به‌ پا كنند در سراسر جهان‌ مقالات‌ در مورد به‌ چاپ‌ می‌رسد و گروه‌های‌ حقوق‌ زنان‌ به‌ پا می‌خیزند. ولی‌ هنگامی‌ كه‌ طالبان‌ ۵۰۰۰ نفر را اول‌ به‌ سبب‌ قومیت‌ و دوم‌ به‌ سبب‌ جنسیت‌ آنان‌ از تیغ‌ می‌گذرانند، از هیچكس‌ صدایی‌ بر نمی‌خیزد.

كشتار مزار بدون‌ تردید داستانی‌ موثق‌ و تكاندهنده‌ است‌. مع‌الوصف‌ قریب‌ ۳۰۰۰ روزنامه‌نگار روی‌ زمین‌ در اوج‌ بحران‌ كوسوو در آنجا میخكوب‌ اند و تنها عده‌ انگشت‌ شماری‌ از خبرنگاران‌ جهانی‌ با كسانی‌ كه‌ از مزار به‌ پاكستان‌ آمده‌ بودند زحمت‌ مصاحبه‌هایی‌ را به‌ خود هموار ساختند...

كمك‌های‌ بین‌المللی‌ برای‌ البانیایی‌های‌ كوسوو نتیجه‌ مستقیم‌ توجه‌ رسانه‌های‌ خبری‌ درباره‌ وضع‌ مهاجرین‌ و شقاوت‌های‌ رفته‌ بر آنان‌ می‌باشد. اما سرنوشت‌ ده‌هاهزار كودك‌ ملیت‌ هزاره‌ چه‌ خواهد شد كه‌ پدر و برادر و هست‌ و بود شان‌ را در افغانستان‌ ویران‌ و بینوا كشوری‌ كه‌ در آن‌ مادران‌ بیوه‌ از حق‌ كار محروم‌ اند، از دست‌ داده‌ اند؟


نویسنده‌ روپرت‌ سی‌. كول‌ویل‌ (Rupert C. Colville) سخنگوی‌ ملل‌متحد در افغانستان‌ و كوسوو بوده‌ است‌. نظرات‌ مطروحه‌ در این‌ نوشته‌ از خودش‌ بوده‌ و به‌ هیچوجه‌ از نظرات‌ سازمان‌ ملل‌ نمایندگی‌ نمی‌كند. او مضمونش‌ را به‌ «انترنیشنل‌ هرالدتربیون‌» تقدیم‌ كرده‌ است‌.