ع. عمر ـ پشاور
حتی زنان پرچمی و فاحشهها نیز
بر نبی مصداقها شرف دارند
خواهران والاقدر و مبارزم،
من پدری هستم كه به علت به شهادت رسیدن پسر و دختر جوانم این دو شاخه عشق و امید بزرگ زندگیم در جریان نبردهای حرامزادگان پلیدی معروف به جهادی، دیگر به هیچ چیز دنیا خود را دلبسته احساس نمیكنم. قبل از شهادت آن دو مایه زندگی و خوشیم، آتش آرزوی نابود شدن تمامی دار و دستههای جهادی و همكاران پرچمی و خلقی آنان در دلم زبانه میكشید اما حالا، حتی اگر زنده بمانم و محاكمه و بدار كشیده شدن یك یك به اصطلاح رهبران جهادی و طالبی را هم به چشم ببینم، دیگر به حال نخواهم آمد. دریایی از خون این درندگان سفاك در مقابل دو قطره خون آن دو دلبندم ناچیز مینماید.
اما خودم هم تعجب میكنم كه با وصف احساس عمیق ویرانی و تباهی كامل، تنها نشریهای را كه با دل داغدارم میخواهم ورق بزنم و گاه تقریباً همهی مطالب آن را مرور كنم «پیام زن» است. چرا؟ ممكن همهی عوامل را نه بتوانم بشناسم و نه توضیح دهم، لیكن به گمانم روحیه آشتیناپذیر مطالب آن علیه مزدورانی كه بنام جهادی و طالبی به جان افغانستان افتادهاند و افشاء و اثبات روشنفكران مشهور و پر آوازهای كه در عمر خود انتقادی جدی از شخصیت و كار و حرف شان نشنیده بودند به عنوان روشنفكران تسلیم طلب، سازشكار، مرتد و بخصوص به عنوان غلام بچههای بنیادگرایان، از اساسیترین عوامل كشش من به سوی نشریه بینظیر شماست. شاید من در عمق ضمیرم حس میكنم كسانی هستند كه درد و سوز مرا بهتر و ژرفتر از بسیاری حتی بهتر و ژرفتر از مثلاً دو برادر و سه خواهرم درك میكنند بدون آنكه به زعم ا.نگارگرِ خود فروخته، احتمالاً خود مستقیماً همهی دردها و رنجهای بیشمار مردم را تجربه كرده باشند.
باری آنچه موجب شد این نامه را برایتان بفرستم دیدن گزارشی بود در «پیام زن» شماره ۴۶ درباره كسانی كه از خارج كشور به دیدن طالبان و درواقع بیعت كردن به آنان رفته بودند و جملهی یكی از آن حضرات بیشرم بنام نبی مصداق كه گفته بود:
«ممكن یو تعداد هغه ښځی به چی یا فاحشه وی یا یی په "خاد" كی كار كاوه خفه وی، لیكن د افغانستان نوری ټولی ښځی خوشحاله دی.»
این جمله كثیف، مطلقاً دروغ، متملقانه، ضدزن وبیشرمانه را اگر از زبان طالبان، رسولسیاف، گلبدین، ربانی و سایر بنیادگرایان میشنیدیم نه تعجب داشت و نه بسیار آزاردهنده میبود. اما جمله از فردیست كه ظاهراً و رسماً متعلق به هیچكدام از باندهای تبهكار نیست لیكن اینچنین به مثابه كاسه داغتر از آش برای آنان عربده میكشد. من با دیدن مطلب مذكور بیشتر از پیش به درستی و اهمیت و حقانیت فوقالعادهی افشای چهره روشنفكرانی كه به نحوی از انحأ با خاینان بنیادگرا كنار آمدهاند توسط «پیام زن» پی بردم. من دریافتم كه «پیامزن» با چه جسارت، هشیاری و احساس مسئولیت در خور تحسین این روشنفكران جبون و معاملهگر را شناسایی مینماید و وقتی هم ماسك آنان رامی درد، مدت زمانی طولانی نمیگذرد كه آنان طینت شان را در عمل سیاهتر از آنچه «پیامزن» ترسیم كرده به معرض نمایش قرار میدهند.
طالبان با محصور کردن مطلق زنان در خانه، این زن نامراد و امثالش را سرانجام به فحشا میکشانند؛ ولی روشنفکران خودفروخته نظیر نبی مصداقها به جای افشای این اعمال غیرانسانی و فاشیستی طالبان، با بیشرمی خاینانهای، هر دشنام پست را که یاد دارند علیه زنان جگرسوختهی کابل بر زبان میرانند.اجازه بدهید روی سخنم با نبی مصداق باشد.
آقای مصداق، شما كه در غرب نشسته اید آیا شب و روز در رسانهها نمیبینید كه زنان افغانستان محروم ترین و تیره بخت ترین موجودات این عالم تعریف و تصویر میشوند؟ آیا در كدام گوشه دیگری از جهان هم شنیده یا دیده اید كه زنان حق رفتن به حمام، داكتر و حتی بیرون شدن از خانه را نداشته باشند؟ آیا این وحشت و جنایت در جای دیگری سراغ شده میتواند كه زنان بخاطر پیدا بودن قسمتی از بجلك پا یا تارهایی از موی شان شلاق خورده وتوهین شوند؟ آیا ماتمكدهی دیگری غیر از افغانستان وجود دارد كه تنها در پایتخت آن دست بیش از پنجاههزار بیوه كه یگانه نانآور خانواده شان بودند، ناگهان از كار گرفته شده و به این ترتیب خود و فرزندان شان به سوی سرنوشت نامعلوم و سیاهی رانده شوند؟ البته از محروم بودن كامل زنان و دختران از كار و تحصیل صحبتی نمیكنم كه در مقابل ستمها و جنایتكاریهای فوق هیچ اند. ضمناً باید به یاد داشت كه اخبار وگزارشهای آزادی كشی و حق كشیهای غیر انسانی طالبان در مقابل زنان، هیچگاه طوری كه شایسته است در رسانههای غرب انعكاس نمییابند زیرا در تحلیل نهایی تبهكاران جهادی و طالبی هر دو مولود و دستپخت امریكاو سایر كشورهای غربی اند و طبیعتاً آنها مایل نیستند گدیگكها، اجیران و دستنشاندگان شان را زیاده از حد معین بیآبرو سازند. با این هم مشت نمونه خروار كافی بوده كه امروز جهانیان بدانند كه زنان افغانستان در آستانه قرن بیستویكم، عصر جاهلیت را زیر تیغ و ستم بربرهایی جهادی و طالبی تجربه میكنند. ولی با این حال شما آقای نبیمصداق و همفكران تان معلوم نیست در ازای چه چیزی وجدان تان را اینطور آسان و راحت به سوداگری گرفته و آنطور باور نكردنی و بیرحمانه بر حقایق نجاست تان را پاشیده واز آن خاینانهتر زنان اسیر و ستمبر كابل را به باد توهین و فحاشیای میگیرید كه فقط در خور خود تان است.
واقعاً نمیدانم برخی انسانها چگونه به یكباره و سر از پا نشناخته كرامت و شرافت شان را زیر پا میكنند. به خاطر یك مشت پول؟ به خاطر تثبیت نوكری خود نزد حكام جنایتكار؟ بخاطر تثبیت خود نزد این و آن دستگاه جاسوسی بیگانه؟ شاید همهی اینها. لیكن یك چیز قابل قبول نیست كه شما آن جمله خاینانه را صرفاً بر اساس تیز بودن آتش قومبازی پشتونی تان به زبان آورده باشید زیرا وقتی انسان در حد یك روسپی برای رژیمی متعفن و خونآلود تبلیغ میكند باید كه پشت آن نیت و حاصل دیگری خوابیده باشد غیر از تنها میل به افرازات بویناك شونیستی وقومپرستانه.
آقای نبیمصداق، آیا شما زن، خواهر یا مادر ـ مهم نیست كه بیسواد باشند یا تحصیلكرده ـ دارید؟ اگر آنان را چند روز در كابل طالب زده بگذارید و بعد ببینید كه همگی سر كنده و پای كنده آن شهر جهنمی را نالهكنان ترك میگویند، آیا همه را فاحشه و پرچمی خواهید خواند؟ آیا شما واقعاً آنقدر عامی، بیچاره و جاهل هستید كه فقط پس از یك چنین تجربههایی قادر اید واقعیت را شناخته و مرداریهای تان را كه به دیگران حواله كردهاید، توام با معذرت خواهی بلیسید؟
حتی همان فاحشههای كابل از لحاظ حس و درك شان برتر از شما و نظایر شمااند. مگر آنان كه از سر شرایط غیر انسانی حاكم در كشور تن خود را میفروشند، حق ندارند از بسته شدن حمامها، از محروم بودن از داكتر، از محروم بودن فرزند و اهل خانواده سیاه بخت شان از تحصیل، از شلاق و كیبل خوردن روزمره و... شكوه سر دهند؟ شاید شما به خاطر جهادیگری و تمرینطلبگی بگویید نه، آنان محكوم به هر زجر و عذاب اند. اما دیگران با صدای بلند میگویند آنان به مثابه انسانهایی اسیر و ستمكش حق دارند از دست تبهكاریها و اعمال فاشیستهای مذهبی، زندگانی شان را جهنمیتر وهولناكتر یافته و در نتیجه نالهی رستن از قید و بند وحشیانهی جهادی یا طالبی در گلوی شان راه یابد. اما شما آقای مصداق این ناله را در گلوی خود و دیگران خفه میكنید پس آنان شریفتر از شما اند. باز هم فاحشهها صدبار بر شما وا.نگارگرها و لطیفپدرامهاو ...شرف دارند زیرا آنان برای زنده ماندن خود یا فرزندان شانمجبور به رو آوردن به راهی اند كه تنها خود شان مچاله و ناكام میشوند، اما شما برای كسانی با رضامندی و شوروشوق در راهی میروید كه به خیانت بهكل مردم ما و میهنفروشی و جاسوسی میانجامد؛ شما با كارتان برای طالبان و باداران شان در واقع به فاحشهگریای بدتر از پرچمیها و خلقیها میپردازید.
تنها زمانیکه که آل و عیال نبی مصداق به این روز سیاه نشستند، شاید او با آن حرفهای رذیلانه دهانش را مردار نمیکرد.كاش جنبش انقلابی نیرومندی میداشتیم، كاش لااقل «راوا» میتوانست كمپاین وسیعی را علیه شما و ا.نگارگر و امثال تان راه انداخته و شما را به عنوان تازه دم ترین و خطرناكترین فواحش بنیادگرایان و سگان زنجیری قدرتهای امپریالیستی رسوا میساخت تا مردم و بخصوص زنانِ عجالتاً خاموش ما، زنانِ در اسارت دهشتبار طالبان تفنگدار، میدانستند كه هر چند تا قیام تارومار كنندهی حاكمیت طالبی و جهادی راه مانده است، اما بیبال ساختن روشنفكران خاینی كه بسان مگسهایی بر شیرینی طالبی و جهادی چسپیده اند، چندان مشكل نیست. مثل من دهها هزار پدر جان به لب رسیده و ماتمزدهی افغان وجود دارند كه پیش از ترك این دنیا، دل شان برای پدید شدن جرقههایی بیتاب است ولو فقط بالسوز چند مگس ملوث باشد.