پیام زن و خوانندگان
بعلت طولانی بودن صفحات "پیام زن و خوانندگان" در نسخه چاپی نشریه، درینجا فقط به آوردن نامه هایی كه جواب نسبتا مفصل دارند اكتفا میكنیم.
دوست عزیز ماهان،
از دریافت چند شعر تازه و یادداشت كوتاه تان سپاسگزاریم. به خاطر حساسیت تان به فاجعه جاری در افغانستان و سرودن شعر برای سنگسار زنان و مردان سیه بخت ما، درودهای ما را بپذیرید. چنانكه توجه خواهید داشت در شرایط كنونی ما به آن شاعران و نویسندگان و كلیه به اصطلاح "فرهنگیان" ی میپردازیم كه اول خیانت پیشه كرده و خون شرف هنر شان را در پای تجاوزكاران روسی و میهنفروشان پرچمی و خلقی ریختند و حالا هم بیشتر از آن وقیح و چشم پاره اند كه از جبین سایی مقابل دژخیمان بنیادگرا دست بكشند كه شما با نمونه های ایرانی آن (چنگیز پهلوان، عباس كیارستمی، هوشنگگلشیری، عباسمعروفی و...) به خوبی آشنایی دارید. این "فرهنگیان" بیشرم میخواهند بمثابه ایدئولوگها و مزدوران ادبی جنایتكاران بنیادگرا نقش ایفا كنند. باید خنجر زهرآگین تسلیم طلبان كثیف مذكور را در چشم خودشان فرو برد. ما به این وظیفه اولویت قایلیم. و بنا در حال حاضر بازتاب نظر ما نسبت به اشعار شما و سایر شاعران مبارز به سادگی اینست كه آنها را زینت بخش "پیام زن" میسازیم. متاسفانه در ید توان ما نیست كه بهای بزرگی را كه به شعر های رزمندهی سرایندگان آگاه و شریفش مبذول میداریم، به صورتی زیبنده تر و دلخواه بیان كنیم.
شعر و یادداشت تانرا در همین شماره آوردیم. امیدواریم همواره با ما در ارتباط باشید.
* * *
درباره ملاعمر، سالوسی ا.نگارگر و پای ترقیده گفتن طالبان
شیما - كابل،
در قسمتی از نامهی شان انتقاد میكنند:
«در شماره ۴۶ "پیام زن" در گزارش ملاقات ملااسحق نگارگر با ملاعمر، به نام ملاعمر " كور " را اضافه كرده اید كه صحیح نیست. او با آنكه سردسته فاشیست ترین و عقب مانده ترین بخش بنیادگرایان میباشد اما معیوب(كور) بودنش مسئلهای نیست كه بتوان انتقاد كرد و به آن طعنه زد. در همین گزارش آورده اید كه گپهای نگارگر خاین "با قرآن، خدا و كلمه شروع و ختم میشد". این هم بنظرم غلط است. آیا هموطنی كه گپش با آن كلمات شروع و ختم گردد محكوم است؟ ضمنا استفاده از اصطلاح "پای ترقیده" (شماره ۴۷) در مورد طالبان از دو جهت غلط است، یكی اینكه اكثرین عظیم مردم فقیر ما به علت سال های سال استبداد و مخصوصا تحمیل حكومت های جنایتكاران جهادی و طالبی در ۶ سال اخیر، پای ترقیده و شكم به پشت چسبیده اند ولی این با تمام دردش شرم ندارد و اگر شرمی هم هست باید روی خاینان اسلامی را سیاه سازد. دیگر اینكه برای دجالان جهادی و طالبی استفاده از "پای ترقیده" و امثالش لحن شما را با لحن همان نشریات سازشكار و مشكوك شبیه میسازد كه تبهكاران جانور صفت و بی شای و دم مذهبی ونظایرش را "پای ترقیده" گفته تیر میشوند».
خواننده ارجمند، از انتقادات تان بسیار تشكر. چون ملاعمر به همین نام معروف شده است، ما هم آن را آوردیم. قصد ما هرگز طعنه و تمسخر او بخاطر نابیناییاش نبوده است كه از نظر ما هم امری زشت و سبك است.
منظور ما از ذكر پنج وقت نماز خواندن و قلقله آن كلمات توسط فردی مشخص به نام اسحق نگارگر معروف به شیرنر بوده است و با توجه به ماهیت او كه افشایش نمودهایم، بگوییم كه وی آن كارها را ریاكارانه و عمدتا بخاطر جلب توجه ولطف مخدومان طالبش و نیز تثبیت خود بمثابه ایدئولوگ لایق آنان انجام میداده است. او و امثالش اگر دوروی و دروغگو نباشند به علت اینهمه جوش مذهبی بنیادگرایانه، باید زندگی در قندهار، كابل یا لااقل تهران، مكه و مدینه را ترجیح دهند نه لندن و پارس. ما میخواستیم بگوییم كه نگارگر ها فقط همانفدر كه مصالح پلید سیاسی شان ایجاب كند به مسلماننمایی میپردازند اما در زندگی واقعی و روزمره بیشتر از یك لندنی و پاریسی و امریكایی، نامتدین، لاقید و بصورت ذوقزده و بیتاب و حقیر، غرق در آن جوامع " استكباری " ، "ضد اسلامی" و "پرفحشا" اند.
اصطلاح "پای ترقیده" بر اساس ضربالمثل مشهور "خدا نادیده را چیز ندهد و پای ترقیده را موزه" آمده و نه بهیچوجه به مفهوم پای تركیدگی ناشی از فقر و بیپناهی كه گریبانگیر اكثریت مردم ماست.
اگر توضیحات بالا را قانع كننده نیافتبد، آرزو میكنیم مجددا برای ما بنویسید.
* * *
روشنفكران خود فروخته و اینترنت برای دژخیمان جهادی و طالبی
نواب- آلمان،
ازنامه و .۵ مارك ارسالی تان سپاسگزاریم. شمارههای درخواستی "پیام زن" برایتان پست شد. قسمتی از نامه تان:
«من در شركت خدمات اینترنت كار میكنم و اكثرا به صفحات افغانها و منجمله "راوا" رجوع میكنم و اخبار مربوط به افغانستان را تعقیب میكنم من بنوبه خود تلاش و همت شما خواهران را میستایم كه در كنار سایر فعالیتهای پرشور و قاطع تان از طریق سایت تان در شبكه جهانی اینترنت نیز به افشای بی دریغ باند های خاین و جهالت پیشه پرداخته چهره های كثیف آنانرا به جهانیان معرفی كرده درد و رنج مردم ماتمدار ما را انعكاس میدهید. این بخش كار شما مخصوصا اهمیت كسب میكند كه میببنیم تعدادی ازین باندهای قرونوسطایی و حتی طالبان نیز به اینترنت راه یافته از طریق صفحات شان به نوع دیگری به عوامفریبی ادامه میدهند.
طالبان جاهل در ضدیت شان با هر چه از علم و فرهنگ و دانش است حتی از دوران اسكولاستیك پیشی گرفته اند و با سلاح های زنگار گرفته به جنگ تمامی نمود های جامعه معاصر میروند و تلویزیون و تیپ و آلات موسیقی را به دار میآویزند ولی وقتی پای منافع سیاسی درمیان باشد تمامی تكنیك های جامعه مدرن و از آنجمله اینترنت را به خدمت میگیرند تا درمقابل جهانیان چهره اصلی شانرا مخفی نموده چهره امروزی و انسانی بخود گیرند.
بنیادگرایان جهادی و طالبی تنها با اجیر ساختن روشنفكران وفرهنگیان خادم شان است كه میتوانند به فعالیتهایی ازین قبیل پرداخته و به انتشار نشریات متنوع برای آنان دست زنند. این روشنفكران فرومایه و پوردزده شب و روز در تلاش اند كه این جانوران وحشی را در چهره حور های بهشتی ترسیم نمایند.
من وقتی چند روز قبل پیام ربانی به مناسبت عید را از طریق صفحه جمعیت اسلامی دراینترنت دیدم كه با چشمپارگی یك خاین جلاد، بخود و حزبش چهره انساندوست را میدهد اولتر از همه به روشنفكران نوع بالا لعن و نفرین فرستادم كه خون و اشك و ماتم مردم نگونبخت شانرا به باد فراموشی سپرده در مقابل زمینه را برای سرخاینان مذكور مهیا میسازند كه افكار و لاطائلات تعفن آور شانرا به خورد جهانیان دهند.»
* * *
ضرورت همبستگی بین آزادیخواهان ایران و افغانستان
خسرو - اسلام آباد،
از دریافت نامهی صمیمانه و اوراق منتشره واحد پاكستان "كانون زندانیان سیاسی ایران در تبعید" متشكریم.
همكاری و همسویی رزمنده و عملی با سازمانها و افراد مترقی و طرفدار دموكراسی و ضدبنیادگرایی كشور های منطقه و بخصوص ایران كه دردهای مشترك فراوانی ما را باهم پیوند میدهد، از اساسیترین خواستهای ما به شمار میرود. بدینوسیله ما هم دست همكاری شما را به گرمی فشرده و آرزومندیم كه درآینده بتوانیم فعالیتهای هماهنگی را سازمان دهیم. قسمتی از نامه تان:
«اما در ارتباط با "جمعیت انقلابی زنان افغانستان" ، بیشك در دوران تاریكی درپی فروزان كردن مشعل آزادی و حقوق والای انسانی هستید. من مدت سه سال است كه درپاكستان هستم. با خانواده های افغان در ارتباطم، مردم از شما خاطرات خوبی دارند و از شجاعت شما به وجد میآیند تا حدیكه زن و مرد به كردار شما افتخار میكنند. آنان میگویند كه تشكل شما تنها سخنگوی حقه حقوق رفته آنان است.
بنظر من با یك كارجمعی "راوا" میتواند به تشكلی قوی در صحنه سیاسی و اجتماعی كشور تان مبدل گردد. وجود اینهمه نیروی جوان در بین مهاجران و تشنهی آموختن سرمایه ارزشمندیست. در بحث های سیاسی مهاجران افغانی تحلیل های شما حرف اول و آخر را میزند. من واقفم كه در یكی از تاریكترین دوره های حاكمیت ارتجاع به چه كار سترگ و انقلابی دست زده اید. به شما درود میفرستم و به مینا احترام میگذارم.
تا حد توان با نوشتن مقالات برای نشریه های اپوزیسیون انقلابی میهنم همگام با شما چهره كثیف ارتجاع مذهبی را افشا میكنم. شما میدانید كه بر سرزمین من طی ۱۸ سال حكومت فاشیستی اسلامی چه گذشته. رژیم فاشیستی ایران به جنایت در داخل اكتفا نكرد و به كشور شما هم آسیبهای فراوانی زده است و چهره دایه مهربانتر از مادر را بخود گرفته است. این رژیم در تابستان ۶۷ به دستور خمینی هزاران زن ومرد آزادیخواه را به جوخه مرگ فرستاد و زندانیان سیاسی را به تنور جنگ ریخت. ما تاریی مشتركی داریم و درد مشترك، من و دوستان من از اینكه میبینیم بهافشای حاكمیت خونخوار ولایت فقیه میپردازید احساس تنهایی نمیكنیم.»
* * *
وظیفه نگارگر، روان فرهادی، نبی مصداق و غیره نوكران زرخرید بنیادگرایان با قافله نجس های وطنی
تورپیكی - مزار،
در قسمتی از نامهاش مینویسد:
«شماره ۴۷ با آنكه دیرتر بدستم رسید تمامی مطالب آنرا با ولع فراوان مطالعه نمودم. من مخصوصا شیوه انتخاب موضوعات جلد "پیام زن" را خیلی میپسندم. واقعا با ظرافت خاصی به مسایل برخورد میكنید و به افشای خاینان طالبی و جهادی و روشنفكران مزدبگیر شان همت میگمارید. میخواهم فقط دو نكته را در مورد روی جلد شماره فوق یاد آور شوم، اینكه مینویسید ": ... مردم ما طالبان و برادران جهادی شان را مادامالعمر منحیث اردویی بیگار فقط برای صفایی كنارابها و طویله ها در دهات كشور موظف خواهند ساخت". اما من پیشنهاد میكنم كه برعلاوه صفایی طویلهها در دهات باید صفایی شهرها نیز برای این نجس های وطنی محول شود تا قدمی باشد درجلوگیری از آلودگی محیط زیست. ولی چون طالبان و جهادیان بیسواد و جاهل اند كه در آنصورت پیشنهاد میكنم كه مفتخوار های بالانشینی مثل ا.نگارگر ها، روانفرهادیها، نبیمصداقها و غیره بمثابه باشیها و معلمان سواد آموزی آن گروه بیگار گمارده شوند.»
* * *
پرنسس دیانا و بنیادگرایان
یحیی عامی - كویته،
در مورد شهزاده دیانا آنچه در نامهی یكی از خوانندگان در شماره قبلی "پیام زن" در حقیقت زبان حال ما هم بشمار میرود. اما با شما موافق نیستیم كه وی بعلت وجود فاشیزم احزاب بنیادگرا نمیتوانست در كمپ های مهاجران سر زند. احزاب خاین بنیادگرا هیچگاه جرات ندارند كه فاشیزم شان را بر كسانی چون دیانا اعمال كنند زیرا اینكار درحقیقت پریدن بروی بادار است كه میدانند نتایج وخیمی برایشان به بار میآورد و با همان سرنوشتی كه همتای پاناماییشان نوریگا گرفتارآمد دچار خواهند شد. بنیادگرایان تنها به كمك و همكاری مستقیم باداران ایرانی، پاكستانی، امریكایی و ... است كه بیمحابا به ترور و به زندان افكندن مخصوصا روشنفكران ضدبنیادگرا در پاكستان پرداخته و جنایات خاینانهای را مرتكب میشوند.
"پیام زن" شماره ۴۶ را در صورتیكه آدرس دقیق تان را بفرستید، میتوانیم برایتان پست كنیم و الا از كتابفروشی های آنجا باید تهیه كنید.
* * *
چند سوال از "پیام زن"
دهاتی - تركیه،
با تشكر از نامه تان، نشریات درخواستی را با نامهای فرستادیم. آرزومندیم چنانچه نوشتهاید گزارشی از وضع افغانهای مقیم تركیه برای ما بفرستید.
مختصرا جواب سوالات تان:
۱- پول نشریات ما از طریق فروش آنها و كمك های دوستان و هواداران ما تامین میشود. از عوامل عمده تاخیر در انتشار "پیام زن" همین مشكل مالی است. ما وابستگی به نیرویی خارجی را ننگ میدانیم.
۲- لطفا واضح بنویسید كه از كدام مطلب و یا سطر نشریه ما بوی "پشتونیزم" و شونیزم ملی بالاست؟ ما با لحن قاطع افراد و گروههایی را افشا میكنیم كه با پرچم ملیتگرایی ارتجاعی میخواهند سیاستی عوامفریبانه و خاینانه را ادامه دهند. مطلب "مسئله ملی و بدمستی های شونیستی و قومپرستانهی محلی" كه در شماره های .۴ و ۴۱ "پیام زن" آمده دقیقا به همین مسئله اشاره داشته و در دفاع از اتحاد كلیه ملیتهای كشور ما بر ضد بنیادگرایی و رد قومپرستی متمركز است.
۳- افواه بیرون رانده شدن عدهای مربوط ملیت هزاره از "راوا" نیز از جمله تبلیغات زهرآگین و مسخرهایست كه دشمنان مابراه انداخته اند. البته در جریان مبارزه سخت و طولانی خواهی نخواهی عدهای ناامید شده و چه پشتون و چه هزاره و یا از هر ملیتی دیگر به مبارزه پشت میكنند. ولی آنچه شما نوشته اید بهیچوجه واقعیت ندارد. لطفا بنویسید از چه طریقی این شایعه پوچ را شنیده اید.
* * *
تجلیل ۸ مارچ با سیاستی سازش ناپذیر علیه رژیمهای ایران و افغانستان
كمیته هشت مارس - آلمان،
با سپاس فراوان از دریافت اعلامیه فراخوان "كمیته برگزاركننده ۸ مارس ۱۹۹۸" اطمینان میدهیم. برای ما بنویسید چه كار مشخصی كه در حد توان ما باشد برای تان انجام داده میتوانیم. پیروز باشید.
قسمتی از متحدالمال و متن كامل فراخوان در همینجا میآوریم:
«این كمیته معتقد است كه زنان ایرانی وافغانی با یك سركوب مشترك روبرو هستند و بنابراین میتوانند برنامه های متحدی داشته باشند. این كمیته تلاش دارد كه با تشكلات زنان ایرانی و افغانی و همینطور ترك تماس بگیرد و حمایت و همكاری آنها را جلب كند و پیشتر از آن بتوانند با هم برنامه های مشتركی داشته باشند. علاوه بر اینها این كمیته تلاش دارد با شخصیت های ادبی- هنری و سیاسی و فعالین بخصوص جنبش زنان نیز تماس حاصل كند و حمایت و همكاری آنها را جلب كند كه بشكل امضا فراخوان و یا انجام كار های مشترك میباشد. خلاصه كمیته دست همكاری همه كسانی را كه با این فراخوان موافق هستند میفشارد وازآنها میخواهد كه برای تحقق اهداف پلاتفرم كمیته هرگامی را كه میتوانند برادارند و بدینطریق هم جامه عمل بپوشانند. اعتبار فراخوان كمیته با جلب حمایت هرچه وسیعتر فعالین و شخصیت ها وغیره فراهم میشود چرا كه اعتبار خود را از اینكه حرف دل بسیاری است كسب میكند و اینكه فراخوان اتحاد حول یك پلاتفرم به خواست ذهنی افرادی یا دستهای بر نمیگردد بلكه اتحادی است كه شرایط عینی جنبش زنان ازما طلب میكند. این كمیته یك شماره تلفن و فاكس دارد كه پیشنهادها وانتقادها و همكاری ها و حمایت ها را از طریق آن میتوانید به ما ارسال دارید. اگر میتوانید خبر ایجاد این كمیته را در شهر خود اگر هشت مارس را برگزار میكنند بعنوان خبر بدهید. ما دست اتحاد بسوی تمامی زنان و مردانی كه بر علیه زنستیزی جمهوری اسلامی و نیروهای طالبان به مبارزه برخاسته اند به هر شكلی و هر اندازه كه توانائیش را دارند دراز میكنیم. ما را یاری دهید تا بتوانیم با هم صف جنبش زنان ایرانی و افغانی را متحدتر و رزمندهتر به پیش ببریم.
گسترده تر باد جنبش رزمنده زنان ایرانی و افغانی.»
* * *
گسترده تر باد جنبش رزمنده زنان ایرانی وافغانی!
فراخوان "كمیته برگزار كننده ۸ مارس۱۹۹۸"
![]()
هشتم مارس فرا میرسد. و كمتر از دو سال به آغاز قرن بیست و یكم مانده است. آیا در آستانه قرن جدید ما زنان به رژیمهای اسلامی حاكم در ایران و افغانستان اجازه خواهیم داد كه زنان را درموقعیت بردگی و نیمه بردگی كنونی نگاه دارند، یا اینكه با مقاومت و مبارزه خود آنان را وادار خواهیم كرد كه این آرزو را به گور ببرند؟
در افغانستان و ایران برگزاری مراسم در روز جهانی زن غیر قانونی است. همانطور كه مقاومت زنان علیه این موقعیت اسارتبار، امری غیر قانونی و در خور شدیدترین تنبیهات است. در این كشورها برگزاری مراسم هشت مارس یعنی به استقبال خطر شتافتن با این وصف زنان دلیری یافت میشوند كه قبول خطر میكنند وراهگشای دیگران میشوند.
تبعیض علیه زنان توسط قانون، سنت و مذهب در كلیه عرصههای زندگی اجتماعی و اقتصادی، برقراری آپارتاید جنسی و حجاب اجباری، تقویت ارزش ها و باورها وقوانین عقبمانده و خرافی ضد زن، گسترش خرید و فروش دختران نوجوان، برقراری قانون ضد بشری سنگسار، محكمتر شدن قید و بند های خانوادگی بر دست و پای زنان، محرومیت آنان از فعالیتهای آزادانه در خارج از خانه، ضرب و شتم روزمره زنان و دختران توسط اوباشان حكومتی، تجاوز بر زنان زندانی سیاسی. اینها شمهای است از رهاوردهای رژیم اسلامی برای زنان.
زنان افغانستان از ستمهای مشابه و حتی شنیعتر در رنجند. حكام اسلامی در افغانستان زنان را حتی از امكان مراجعه به درمانگاهها و پزشك محروم كردهاند. تجاوز به زنان و به غنیمت گرفتن آنان عملكرد رایج جنگ سالاران اسلامی است.
در ایران مبارزه زنان برای پاره كردن قیدهای اسارت درهمه جا و بطور مستمر ادامه دارد: درخانه، در خیابان، در مراكز كار، درمراكز كسب علم، درعرصه هنر و ادبیات در "داگاههای" جمهوری اسلامی و بالاخره در زندانها توسط زندانیان سیاسی قهرمان. این مبارزهایست كه از همان فردای روی كار آمدن این حكومت آغاز شده است. در برابر این تضاد حاد و رشدیابنده، رژیم جمهوری اسلامی جریانی بنام "فمینیسم اسلامی" علم كرده تا جنبش مقاومت زنان را مسی و منحرف كند.
در افغانستان زنان بطور روزمره برای حق كار، حق حیات به عنوان یك انسان، حق برخورداری از آموزش و بهداشت مبارزه میكنند. زنان مبارز مخفیانه و با قبول خطر كردن برای زنانی كه مورد تجاوز طالبان و مجاهدین وابسته به احزاب اسلامی قرار گرفته اند وسائل سقط جنین فراهم میكنند. زنان افغانی بارها گلوی افراد طالبان و مجاهدین متجاوز را با خنجر دریده اند. زنان مبارز افغانی در تبعید، بدون آنكه ازتهدیدات احزاب اسلامی هراسی به دل راه دهند، به تظاهرات و افشاگری علیه آنها پرداخته اند.
رشته های پیوند میان كشورهای پیشرفته سرمایهداری با رژیمهای ارتجاعی در ایران وافغانستان، كاملا روشن است. دولتمردان این كشور ها هرروز برای حقوق زنان افغانی و ایرانی اشك تمساح میریرند و شب نقشه تحكیم روابط سودجویانه خود با رژیمهای این دو كشور را بهاجرا میگذارند. اینها حامی عقبماندهترین و زنستیزترین حكومتهای جهانند. آنان برای پاكیزهنشاندادن رژیمهای تحتالحمایه خود میگویند كه چادر و ختنه زنان از "ویژگیهای فرهنگی" این ملل است وجامعه بینالمللی باید به این وحشیگریها احترام بگذارد. در خود این كشورهای "متمدن" و پیشرفته زنستیزی در اشكال گوناگون تقویت میشود. امروزه تجارت زنان بعنوان بردگان جنسی از سوداگریهای سرمایهداری جهانی است. زنان در این كشورها هنوز در چنبره سلطه مردان و نظامهای سیاسی مردسالار باقی مانده اند، و علیه تبعیض درمحیط كار و آموزش، ضرب و جرح توسط شوهران، تجاوز، و برای آزادی سقط جنین مبارزه میكنند.
زنان در سراسر جهان مبارزه میكنند و سرنوشتشان بهم گره خورده است. هشت مارس، روز بزرگداشت مبارزات زنان، روز بستن عهد و پیمان برای متشكلتر و رزمندهتركردن این مبارزات است. برگزاری متحدانه هشت مارس گامی است در جهت پیوند دادن جویبار های مقاومت و تبدیل آن به جریانی متشكلتر و بنابراین قدرتمندتر. هشت مارس را با سیاستی رزمنده و سازش ناپذیر علیه رژیمهای زنستیز در ایران و افغانستان و حامیان بینالمللی آنان پیش ببریم و با خروش مبارزات زنان موجودیت این رژیمهای ضدزن را به مصاف بطلبیم.
شخصیتها و تشكلاتی كه تاكنون از این فراخوان حمایت نموده اند: شهرزاد مجاب، مینا اسدی، لیلا قرائی، هایده درآگاهی، نداآگاه و ...