In this issue
اسد ۱۳۷۶ ـ اگست ۱۹۹۷
شماره مسلسل ۴۶ Payam-e-Zan



ملا رفیع مؤذن‌، ما را از چنگ و دندان‌
نشان دادن های كوچگیت نمیتوانی بترسانی!



اخیراً مطلع شدیم كه ملا رفیع‌الله مؤذن گویا به مقام دیگری منصوب شده و جایش را دژخیمی دیگر اشغال كرده است‌. این جابجایی چهره در اصل قضیه تغییری نمی‌دهد زیرا خطاب ما به افراد نه بلكه به كل رژیم طالبان می‌باشد.

ملا رفیع‌الله مؤذن رئیس پلیس مذهبی طالبان پس از اشغال كابل‌، به نخستین سازمانی كه دندانهای خود را نشان داد، «جمعیت انقلابی زنان افغانستان‌» بود كه تكمله فكر و عمل ضد انسانی طالبان در مورد زنان بشمار می‌رفت‌. راستی پس از اعمال آنهم سبعیت مقابل زنان افغانستان چگونه ممكن بود در برابر یگانه سازمان آشتی‌ناپذیر و پیشتاز ضد بنیادگرای زنان سكوت كنند؟ این قبل از همه ثابت می‌سازد كه صرفاً مبارزه‌ای پیگیر، قاطع و ضد سازشكاری اثر بخش بوده و دم دشمن را می‌تواند زیر پا كند و نه نصیحت و ندبه یا قسم قرآن دادن یا چادر خود را زیر پای آن دژخیمان انداختن‌.

لیكن رفیع‌الله خان مؤذن كه شرم ندارد، در جهنم افغانستان كه قحطی و بی‌سرپناهی و بی‌دوایی و فقر بیسابقه و ناامنی بر توده‌های ماتمدار بیداد می‌كند، قیچی و سوته در دست ریش و بروت اندازه می‌گیرد، مردم را به زور و در هر حالتی به مسجد می‌برد و زنان هزار بار متدین تر از خودش را به شلاق می‌بندد، در حمله‌اش به «راوا» هیچ چیز نوی نسبت به برادران جنایت پیشه‌ی جهادیش به زبان نیاورده كه در خور جدی گرفتن و رد مفصل و تحلیلی باشد. فقط به او و دسته‌اش باید گفت‌:

ملا رفیع‌الله خان‌، ما را از صدور احكام و نام «امر بالمعروف و نهی عن‌المنكر» یعنی خاد مذهبیت نترسان‌. ما دوزخ تجاوزكاران روسی و سگان بومیش‌، تروریزم برادر و معلم خاین و منحرف تان گلبدین و فاجعه آفرینی در كابل و سایر شهرها توسط برادران جانور صفت جهادی تان را كه ظاهراً شما نیز براساس دعواهای خانوادگی قصد ذبح تمامی «قیادیان‌» آنان را دارید، تجربه كرده‌ایم‌.

خیلی پیش از شما، برادران جهادی متجاوز به خواهر و مادر تان ما را محكوم به مرگ دانسته و در ابتذال نامه‌های «فتح‌»، «هفته‌نامه كابل‌»، «میثاق خون‌»، «شهادت‌»، «اتحاد اسلامی‌»، «پیغام‌»، «پیام زن مسلمان‌»، «دریځ»، «انیس‌»، «دانشجویان مسلمان‌» و... هر چه در چنته‌ی فحاشیهای رذیلانه‌ی خود داشتند نثار ما كرده بودند.

شما طالبان پرعقده هم خیلی پیش از این‌، از زمانی كه بهترین شیوه اظهار «غیرت‌» تان را در محروم ساختن مطلق و وحشیانه زنان ما از مكتب و دفتر و بازار و داكتر و حتی حمام دیدید و زنان بی‌پناه و نجیب ما را در ملاء عام شلاق كاری نمودید در واقع برای ما ضد انسانی‌ترین حكم مرگ را صادر كرده بودید و ما بنوبه خود از همان ابتداء با سوزشی تا مغز استخوان حس كردیم كه در افغانستان ما جای محشر سیاه كرگسان جهادی را تفتیش عقاید مخوف‌، قرون وسطایی‌، بی‌لجام و ماورای ارتجاعی طالبانِ مملو از هزار و یك عقده حقارت و خود كم‌بینی خواهد گرفت و بناءً از همان ابتداء دچار كوچكترین توهم نشده‌، شما را از هر جهت برادران سكه‌ی جانیان جهادی خوانده و وظیفه‌ی افشای كامل و مبارزه‌ای پیگیر علیه تان را در برابر خود نهادیم‌.

ما را نمی‌توانید بترسانید زیرا ما نه آن شاعر كنیزك خادی ـ جهادی شده‌ایم‌، نه آن «فرهیخته‌»ی گریخته و «شورشگر كوهستان سوخته‌»، نه آن «استاد» لچك «منور» شده كه با دیدن «امیرالمؤنین‌»ت با فرومایگی عریانتری به دفاع از شما می‌پردازد، و نه مثل آن دیگر روشنفكران و «فرهنگیان‌» تسلیم‌طلبی هستیم كه بعداز خاتمه نوكری به پرچم و خلق خود را به جنایت‌پیشگان جهادی فروختند و اكنون هم با بیشرافتی خاصی برای خدمت به شما پوزك می‌زنند. ما به خون رهبر فرزانه و قهرمان خود مینا و خون سایر همرزمان شهید خود سوگند خورده‌ایم كه بیهراس از هر گونه محنت و شكنجه و مرگ‌، با تكیه بر مردم راه پر افتخاری را كه آگاهانه برگزیده‌ایم استوار و بی‌تزلزل تا به آخر ادامه دهیم‌. شما آقای ملا رفیع‌الله مؤذن و«برادران‌»، ولو ازاین بیشتر زیردالر و توپ وتانك گور شوید هرگز قادر نخواهید بود چرخ به پیش رونده‌ی تاریخ را بسوی شكستن كامل زنجیر ها متوقف سازید. همانطوری ‌كه ستاره‌ی اقبال‌ بنیادگرایان خاین‌ جهادی در ظرف كمتر از چهارسالِ هر چند به بهای جاری ساختن دریاهایی از خون و اشك‌، افول كرد، ماشین‌ دیكتاتوری فاشیستی‌ مذهبی و ملی وزورگویی وتحقیر و توهین شما ـ ولو آن را ریاكارانه‌تر و عوامفریبانه‌تر از پیش در هفت لای اسلام و شریعت بپیچانید ـ نیز بزودی در اثر قیام سرتاسری ملت شكست خورده اما تسلیم نشده‌ی ما، خرد و متلاشی خواهد شد. ملت ما شما راشیركام نخواهد گذاشت‌. پس آنی كه باید از فردا بخود بلرزد شمایید نه ما، بچه ترسانكهایت را در جیبت بگذار ملارفیع‌الله خان مؤذن!