عقرب ۱۳۷۴- نوامبر ۱٩٩۵ |
شماره مسلسل۴۱ |
سرمقاله شماره ۲۵ سرطان ۱۳۷۳ « مجاهد» نشریه جمعیت اسلامی افغانستان، سفر هیئت عالیرتبه اسرائیل را به ازبکستان به « تحلیل» گرفته و آنرا توطئه مشترک صهیونیزم و کمونیزم)1( علیه افغانستان اسلامی می¬داند!
ولی صهیونیست ها و کمونیست ها آنقدری که نویسنده سرمقاله فکر می¬کند احمق نمی شوند تا در افغانستانی که بنیادگرایان مثل گرگان گرسنه بجان مردم ما افتاده اند و کشور ما را ویران می سازند، بازهم به فکر توطئه¬ای برای ما باشند. مگر در تاریخ افغانستان یا کشورهای دیگر جنایتکاران و خاینانی وحشی¬تر و درنده خوتر از باند های گلبدینی و همفکران دیده شده است؟ در کشوری که مردمش به جانور منشانه ترین شکلی بخون نشانده می شوند، شهرها به ویرانه مبدل می گردند، مکاتب، شفاخانه ها و دارایی های ملی غارت و یا به خاکستر مبدل می شوند، عصمت و شرف زنان با قساوت بی نظیری پامال می گردد، قحطی، قیمتی و ناامنی و رذالت خویی بنیادگرایان بیداد می کند و... آیا باز هم صهیونیزم و کمونیزم و جن¬های دیگر خود را زحمت داده علیه وطن ما دسیسه می چینند؟
نویسنده سرمقاله ازبین جنایتکاران جنگی تنها به رشید دوستم می¬چسبد که گویا «کمونیست» و «تحت فرمان ازبکستان» است، ولی به عاملان اصلی جنگ و جنایت هیچ اشاره¬ای نمی کند. از عربستان اسلامی، ایران اسلامی و پاکستان اسلامی کدام یک کشور کمونیست و صهیونیست است که مخارج جنگی مزدوران بنیادگرا را می¬پردازد؟ آیا جزب اسلامی و دیگر احزاب اسلامی خاین بنیادگرا به دلیل اینکه دستپخت پاکستان، ایران و عربستان اند افغانستان را به ویرانه و حمام خون بدل کرده اند یا به دلیل اینکه «کمونیست» و «صهیونیست» اند؟ آیا باران راکت ها بر سر کابل از چهارآسیاب می بارید یا از اسرائیل و ازبکستان؟ گلبدین، سیاف، مزاری و «استاد» اسلحه و مهمات و مخارج هنگفت نظامی را از اسرائیل دریافت می دارند یا ازبکستان؟ اگر دوستم سگ وفادار ازبکستان است نگفتید که زنجیر آن چهار تن دیگر در دست کدام کشور یا کشور هاست؟ سوال دیگر اگر ازبکستان، حکومت «استاد» را در کابل حمایت مالی و نظامی می کرد آیا باز هم آن کشور کمونیست، مداخله گر و ملحد و... نامیده می¬شد؟ فردا که رابطه ازبکستان به اصطلاح دولت « استاد ربانی» حسنه شود لا جرم «کمونیست» نامیدن آن کشور هم اختتام می پذیرد، آیا نشریه «مجاهد» و بخصوص سرمقاله نویس عوامفریبش آنقدر شرم دارند که اعتراض کنند و استعفا دهند از اینهمه رقصیدن به نوای مصلحت های سیاسی «استاد»؟
از فیض اله خان سرمقاله نویس باید پرسید که آیا مردم افغانستان بروی شما تف نمی-اندازند که از یک طرف در مسابقه ضد کمونیست بودن با بنیادگرایان دیگر ونیز با بروکراتها و به اصطلاح تکنوکراتهایی که از قدیم نان و آب غرب و امریکا را خورده می خواهید پیش پای امریکا و غرب و رژیم ایران و امثالش خون خود را بریزانید ولی از طرف دیگر شهنواز تنی و دوستم و بابه جان و دیگر جنایتکارترین سران «کمونیست» را به عوض سپردن به دادگاه مردم در بغل گرفته و حمایت می کنید؟ مگر مردم ما نمی دانند که عده¬ای از این کرمهای «کمونیست» در ساحات نظامی و سیاسی و فرهنگی «جهادی» رخنه کرده و حتی سررشته را بدست دارند؟
وقتی شهنواز تنی «کمونیست» با گلبدین یکی شد چرا صدای شما آنطوریکه باید نبرآمد؟ وقتی دوستم «ملحد و کمونیست» که زمانی با شما بود چرا لقب «مجاهد قهرمان» گرفت و نایب «استاد» بود؟ دوستم «کمونیست» را کی به عربستان اسلامی دعوت کرد و حاجی ساخت؟ دوستم چرا به پاکستان مصطفایی دعوت شد؟
«مجاهد» کمونیست شناس چرا علیه این کشور های شدیداً اسلامی و«برادران» اعتراض نمی کند که اینچنین بی پروا و رسوا کمونیست نوازی می کنند؟
استدلال کودکانه¬ی «مجاهد» یادآور مسخره¬گیهای سردمداران جمهوری اسلامی ایران است که زمانی برای سرپوش گذاشتن روی نالایقی و شکست های مفتضح شان در هر زمینه¬ای، ادعا می فرمودند که یهودیان و مسیحیان برای نابودی اسلام فلسفه مارکسیزم را بیرون کشیده اند!
آقای فیض اله خان سرمقاله نویس!
عامل بربادی وطن و مردم ما نه صهیونیزم و نه کمونیزم ونه هیچ جن و شیطان دیگر، بلکه بنیادگرایان فاشیست اند که البته ولینعمتان خارجی دارند که هروقت ر پیشبرد خیانت و جنایتکاری دچار مشکلاتی شدند زیر بغل آنان را می گیرند. شما و امثال شما هر قدر هم بکوشید به چشم مردم ما خاک بزنید تا نتوانند دشمنان اصلی و بلافصل خود را شناخته و روزی از آنان انتقام گیرند، موفق نخواهید شد. چرا که مردم ما به ماهیت منافق و پر خیانت بنیادگرایان، نه از سه سال که از شانزده سال به اینسو با گوشت و پوست خود پی برده اند و دیگر هیچ مرجع عوامفریب و اغواگر وطنی یا بین المللی آنان را به توهم نخواهد کشاند.